سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

کارکرد اعجازی ثقل دوم

کارکرد اعجازی ثقل دوم

شیخ صدوق (ره ) در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام حدیثی از امام رضا علیه السلام نقل کرده که به نحوی شرح حدیث ثقلین به شمار می آید؛

الإمام الرضا علیه السلام: الحَمدُ للَّهِ الَّذی حَفِظَ مِنّا ما ضَیَّعَ النّاسُ، ورَفَعَ مِنّا ما وَضَعوهُ، حَتّى‏ لَقَد لُعِنّا عَلى‏ مَنابِرِ الکُفرِ ثَمانینَ عاماً، وکُتِمَت فَضائِلُنا، وبُذِلَتِ الأَموالُ فِی الکَذِبِ عَلَینا، وَاللَّهُ تَعالى‏ یَأبى‏ لَنا إلّاأن یُعلِیَ ذِکرَنا، ویُبَیِّنَ فَضلَنا. وَاللَّهِ، ما هذا بِنا وإنَّما هُوَ بِرَسولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله وقَرابَتِنا مِنهُ، حَتّى‏ صارَ أمرُنا وما نَروی عَنهُ أنَّهُ سَیَکونُ بَعدَنا مِن أعظَمِ آیاتِهِ ودَلالاتِ نُبُوَّتِهِ.(1)

ترجمه 

امام رضا علیه السلام: سپاس، خدایى را که آنچه را مردم، در باره ما تباه کردند، حفظ کرد و آنچه را آنان براى ما پَست کردند، رفعت بخشید، تا جایى که ما، هشتاد سال بر روى منبرهاى کفر، لعنت شدیم و فضایل ما کتمان گردید و در راه دروغ بستن به ما پول‏ها خرج شد؛ امّا خداوند متعال براى ما جز این نخواست که نام ما را بلندآوازه گرداند و فضیلت ما را آشکار سازد. به خدا سوگند، این نه به خاطر شخص ما، بلکه به واسطه وجود پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و خویشاوندى ما با اوست، تا جایى که قضیّه ما و آنچه از او روایت مى‏کنیم، به زودى، پس از ما از بزرگ‏ترین آیات و نشانه‏هاى نبوّت او خواهد شد.

جمله پایانی این حدیث؛ « حَتّى‏ صارَ أمرُنا وما نَروی عَنهُ أنَّهُ سَیَکونُ بَعدَنا مِن أعظَمِ آیاتِهِ و دَلالاتِ نُبُوَّتِهِ» تصریح دارد که داستان امامت اهل بیت (ع) و آنچه از پیامبر (ص) می گویند از بزرگترین نشانه های نبوت رسول اکرم (ص) خواهد بود.

چنانکه می دانیم معجزه مشهور پیامبر (ص) قرآن کریم است که کتاب هدایت نامیده شده با این حال نبی مکرم اسلام در اواخر عمر تأکید کردند که من از میان شما می روم و از خود دو چیز گرانسنگ بجا می گذارم ؛ کتاب خدا و عترتم.« إِنِّی تَارِکٌ‏ فِیکُمُ‏ الثَّقَلَیْنِ‏ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی.»(2)

از آنجا که پیامبر اسلام آخرین پیامبر الهی است طبیعتا در دوران پس از ایشان مردم دوران های مختلف برای پیروی از آن پیامبر رحمت، نیاز به نشانه یا نشانه هایی دارند تا دلیلی باشد بر نبوت ایشان. قرآن کریم به عنوان کتاب موجود و در دسترس ، به عنوان معجزه ای دائمی و جاری در زمان، نشانه ای همیشگی بر نبوت ایشان بوده است و اندیشمندان مسلمان بحث های فراوانی در باره اعجاز آن دارند. همچنین عالمان دینی پیوسته متوجه نیاز نسلهای معاصرشان به بحث از دلایل اثبات نبوت خاتم پیامبران بوده اند.
از این رو، در کنار برجسته کردن اعجاز قرآن کریم به اخبار رسیده در باره معجزات دیگر پیامبر (ص) نظیر «شق القمر» توجه نشان داده اند و کتابهایی با عنوان «دلائل النبوة» به نگارش در آوردند. دلایل نگارى یکى از گرایش‏هاى سیره نویسى است که از قرن چهارم رواج یافت بیشتر از سوی اخباریان، تا پاسخگوی شبهاتى باشند که درباره اثبات نبوت مطرح شده بود. آثاری مثل  تثبیت دلائل النبوة نوشته قاضی عبدالجبار (م 415 ق‏) ، دلائل النبوة نوشته  ابو نعیم اصفهانى‏ (م 430 ق‏) و دلائل النبوة نوشته ابو بکر بیهقى‏ (م 458 ق‏) حاصل تلاش اندیشمندان این دوره است. در این آثار، برای اثبات نبوت نبی مکرم اسلام به اخبار رسیده از صحابه و دیگران در باره معجزات پیامبر (ص) تمسک جسته شده است.  نقل های گوناگون و گاه ضعیف در باره معجزات ، نقد و خرده گیری منتقدان در دوره معاصر را در پی داشته است تا آنجا که نقل معجزات گوناگون غیر از قرآن این گونه تفسیر شده که اندیشمندان مسلمانان در رقابت با مسیحیان و یهودیان که پیامبرانشان معجزات مادی و حسی گوناگون داشته اند به نقل این گونه معجزات روی آورده اند و گرنه معجزه پیامبر اسلام همان معجزه معنوی یعنی کتاب آسمانی قرآن است.

این حدیث رضوی تصریح دارد که أهل بیت پیامبر (ص) معجزه معنوی دیگر ایشانند. بدین ترتیب دو امر گرانسنگی که پیامبر(ص) از خود بجا گذاشته هر دو دلیل پیامبری ایشانند و هر دو، همپای هم، معجزه نبوی اند همان گونه که هر دو هدایت گرند و نجات دهنده بشر از ظلمات. دو معجزه از جنس آگاهی و معرفت که از شائبه های معجزات حسی و مادی، به دورند.

در این حدیث تأکید شده که پس از ما، ماجرای امامت ما و آنچه از پیامبر (ص) می گوییم از بزرگترین نشانه ها و دلایل نبوت پیامبر اسلام (ص) به شمار خواهد آمد. این تعبیر امام رضا علیه السلام گویای آن است که در امر امامت، شخصیت ائمه (ع) و آنچه از پیامبر (ص) روایت کرده اند ظرفیت عظیمی نهفته است که می تواند انسانهای منصف را به حقانیت پیامر (ص) رهنمون سازد. البته کشف این ظرفیت و به فعلیت رسیدن آن به آینده حواله شده چرا که درک این حقیقت، احتیاج به آگاهی و شناخت عمیق از ائمه (ع) و کارایی آنان دارد و در زمان معصومان (ع) چنین شناختی فراهم نبود چنانکه نسل معاصر نیز به چنین شناختی دست نیافته است.

چند نکته در خصوص اعجاز اهل بیت (ع)

- دین برنامه ایست جامع برای اداره بشر. جوامع انسانی و نسل های گوناگون، به میزان توجه، دغدغه مندی دینی و پایبندی خود به دین، می توانند از آن برنامه و نقشه راه استخراج کنند.

جامعه معاصر پیامبر(ص) پس از سقیفه با بی اعتنایی به عترت و توجه به الگوهای رایج حکومتی و تأثیر پذیری از فرهنگ دوره جاهلیت، خود را از برنامه جامع دینی محروم کرد و راه دیگری را برگزید و بدین ترتیب پیوسته از طریق مستقیم فاصله بیشتری گرفت لذا تجربه صدر اسلام (به جز چهار سال حکومت امام علی (ع)) کمک چندانی به شناخت پیامبر(ص) و حقانیت ایشان نمی کند و از این جهت اندوخته ای برای نسل های بعد بجا نگذاشته است و مخاطب امروز را به ماهیت برنامه «شریعت محمدی» رهنمون نمی سازد بلکه بر عکس او را از این حقیقت دور می کند.

- از سوی دیگر، تأثیر پذیری جامعه علمی اهل سنت از اندیشه های برخی صحابه و محدود شدن آنها در چارچوب فکری مکتب خلفا، آنها را از ارائه برنامه ای جامع از دین اسلام ناتوان کرده به ویژه که در دوران معاصر، نیازهای گوناگون بشر رخ نموده و مدیریت آن با برنامه دین نیازمند آگاهی کامل به شریعت است. غم انگیزتر آنکه، منابع اهل سنت نقل هایی در باره پیامبر (ص) آورده اند که نه تنها به شناخت حقیقی این پیامبر رحمت کمک نمی کند بلکه مایه منقصت ایشان و خرده گیری دشمنان می شود مانند آنچه که از عایشه نقل شده و دست¬مایه آثاری چون «آیات شیطانی» سلمان رشدی قرار گرفته است. 

این در حالی است که اهل بیت پیامبر (ص) با سیره و سخنان خود، شناخت درستی از صاحب شریعت ارائه کرده اند و غبار شائبه ها را از چهره ایشان زدوده اند.

- از دیگر سو، اخبار گوناگون از خلفا و عالمان دینی مکتب خلفا، به ما رسیده که به برتری علمی امامان شیعه و حتی شایستگی آنان برای خلافت اعتراف دارند و طبیعتا آنکه عالمتر است فهم بهتری از دین دارد و می تواند معرف خوب دین و صاحب شریعت و حقیقت آن باشد وقتی در دوره گذشته که شیوه زندگی مدرن امروز هنوز تجربه نشده بود چنین حقیقتی در باره خلفا و دیگر اندیشمندان مکتب آنها بیان می شده و اهل بیت (ع) در مقایسه با آنها، تواناتر و عالم تر بوده اند به طریق اولی این نسبت در دوران معاصر، شدیدتر خواهد بود.

نتیجه آنکه امروه نیز سیره و سخنان اهل بیت (ع) می تواند جامعیت دین و حقانیت نبوت پیامبر (ص) را برای نسل فعلی بازگو کند و اعجاز و دلیلی باشد بر نبوت ایشان و این که متصل به وحی الهی اند.

برجستگی شخصیت أمیر مؤمنان (ع) از جهات گوناگون و توان علمی بالا، آینده نگری اهل بیت (ع) در باره دین و سرنوشت امت و جانفشانی و از خود گذشتگی در حد پذیرش مصیبت عاشورا، مدیریت تدریجی و گام به گام فرهنگی تربیتی ، کلان نگری ، ورود به عرصه اجتماعیات از جهات گوناگون و توجه توأمان به مصالح دنیا و آخرت آدمی و .... در مقابل کسانی که بیشتر از دوران خودشان نمی فهمیدند همه و همه نشانه آن است که این دین و شریعت، جامع و آسمانی است و پیامبر آن به حق، رسول الهی است.

- پیام این حدیث برای دوران معاصر و دانشمندان علوم اسلامی این است که کلام و سیره اهل بیت (ع) اعجاز زنده نبوی برای شناساندن دین خاتم انبیاست و هر چه اهل بیت بیشتر شناخته شوند شخصیت آسمانی نبی مکرم اسلام بیشتر شناخته خواهد شد و راه برای هدایت نسل امروز بشر، هموارتر و روشنتر خواهد شد. این حقیقت، بیانگر مسؤولیت سنگین عالمان شیعه و اهمیت بالای تبیین سیره اهل بیت (ع) و معارف آنهاست.

بدین ترتیب اهل بیت پیامبر به عنوان ثقل اصغر یا ثقل دوم در حدیث معروف ثقلین در بسیاری جهات شبیه هم ردیف خود یعنی قرآنند، حتی در اعجاز.


سنت امتحان الهی از بندگان به نادانسته ها

سنت امتحان الهی از بندگان به نادانسته ها

داستان فرمان الهی به فرشتگان در سجده به آدم و سرپیچی ابلیس از آن، در قرآن کریم و متون روایی، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در قرآن کریم ازخود ابلیس، نقل شده که من از آتش آفریده شدم و آدم از خاک و بدیهی است آتش بر خاک تیره برتری دارد و من چون از آتشم از آدم برترم و نباید در برابر او سجده کنم. در نهج البلاغه در خطبه قاصعه نیز در این باره سخنانی از أمیر مؤمنان علیه السلام شده است؛ 

شیطان بر آدم علیه السّلام به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت، و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصّب و غرور شد...
خداوند اگر اراده مى‏کرد، آدم علیه السّلام را از نورى که چشم‏ها را خیره کند، و زیباییش عقلها را مبهوت سازد، و عطر و پاکیزگى‏اش حس بویایى را تسخیر کند مى‏آفرید، که اگر چنین مى‏کرد، گردن‏ها در برابر آدم فروتنى مى‏کردند، و آزمایش فرشتگان براى سجده آدم علیه السّلام آسان بود،
 امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى که آگاهى ندارند آزمایش مى‏کند، تا بد و خوب تمیز داده شود، و تکبّر و خودپسندى را از آنها بزداید، و خود بزرگ بینى را از آنان دور کند.
 پس، از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوشش‏هاى مداوم او را با تکبّر از بین برد. 

بر اساس این روایت، ظاهر آدم و خلقتش از خاک، نشان از ارزشمند بودن او نداشت و فرشتگان و ابلیس از واقعیت حال خبری نداشتند و همین ندانستن، بستر مناسبی بوده برای آزمودن فرشتگان تا معلوم شود در برابر فرمان الهی تسلیم و به قاعده بندگی پایبند هستند یا نه؟ فرشتگان با این که نسبت به واقعیت ارزشمند آدم جهل داشتند اما به خاطر تواضع در برابر فرمان الهی، به آن، گردن نهادند و از آزمون بندگی سربلند در آمدند اما ابلیس به خاطر نگاه ظاهری و جهلی که داشت گمان کرد بر آدم برتری دارد و تکبر کرد و از فرمان سرپیچی کرد.

 نکته
تاکید امیر مؤمنان بر این که تکیه گاه این آزمون، جهل فرشتگان و ابلیس نسبت به واقعیت حال آدم بوده، ضمن آن که بر «جهل به واقعیت ارزشمند آدمی» نظر دارد می تواند بیانگر جهل دیگری باشد که ابلیس بدان گرفتار بود و آن یکسانی آتش و خاک در ارزشمندی است یعنی بین خاک و آتش که در تعابیر علمی امروزه، از آن به ماده و انرژی  یاد می شود تفاوت چندانی وجود ندارد و هر دو بک چیزند. ماده گاهی به انرژی تبدیل می شود و گاه دوباره با حالت نخست یعنی ماده بازمی گردد. بدین ترتیب گرچه در ظاهر آتش جنبش و حرکت و جلوه ای دارد اما در حقیقت همان ماده است که به خواست الهی بدین شکل درآمده و ماهیت آن، همان ماده است.

بنابر این جهل به «یکسانی واقعی آتش و خاک» باعث شد ابلیس گمان کند بر آدم برتری دارد.

این داستان مایه عبرت است برای همگی بندگان که در انجام خواسته ای الهی به اصل بندگی توجه کنند و بر اساس ظواهر قضاوت نکنند.

تبعیض نژادی و احساس برتری یک نژاد به خاطر رنگ پوست، یا جغرافیای خاص یا زبان خاص از این دست واقعیت های تلخ است که بشر قرن هاست به خاطر جهل و ندانستن حقیقت ارزشمند انسانها، بدان امتحان می شود.


متن حدیث:

نهج البلاغه خطبه  192 معروف به خطبه قاصعه : 

إِبْلِیسَ‏ اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیَّةُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ....

وَ لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ الْأَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ وَ طِیبٍ یَأْخُذُ الْأَنْفَاسَ عَرْفُهُ‏ لَفَعَلَ وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْأَعْنَاقُ خَاضِعَةً وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِیهِ عَلَى الْمَلَائِکَةِ

وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ أَصْلَهُ تَمْیِیزاً بِالاخْتِبَارِ لَهُمْ وَ نَفْیاً لِلِاسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ وَ إِبْعَاداً لِلْخُیَلَاءِ مِنْهُمْ‏ 

فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ  عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ .


پایداری اصحاب راستین امامت در برابر وسوسه ها

امام سجاد علیه السلام پس از شهادت امام حسین (ع)، برای تداوم جریان امامت، راهبرد تربیت شاگرد و تأسیس حوزه علمی أهل بیت را در پیش گرفت. حرکتی که می توان آن را جریانی تأسیسی و حرکت از نقطه صفر به شمار آورد. ثمره چند دهه تلاش ایشان، تربیت شاگردان و اصحاب گوناگون از یک سو، و فزونی گرفتن شمار هواداران اهل بیت (ع) در گوشه گوشه سرزمین های اسلامی،از سوی دیگر بود در دوران امامان بعدی، این روند گستره بیشتری یافت و ارتباط ائمه با مردمان طرفدار اهل بیت (ع) در نقاط مختلف کشور اسلامی، از طریق نمایندگان و اصحاب ایشان صورت می گرفت که از آنها با عنوان وکیل امام یاد می شد و آنان وظیفه داشتند نقطه اتصال مردمان نواحی مختلف با امام باشند. یکی از اقدامات وکیلان، گرفتن اموال اهدایی شیعیان و تحویل آن به امام معصوم بود که میزان این اموال در دوره امام کاظم (ع) افزایش قابل توجهی یافت این در حالی بود که امام کاظم (ع) به خاطر احساس خطر هارون خلیفه عباسی از ایشان، دستگیر و روانه زندان شده بود و وکلا نمی توانستند این اموال را به محض وصول، به امام تحویل دهند و میزان آنها سال به سال در حال افزایش بود و این گونه بود که تراکم این اموال وسوسه برانگیز شد و هنگامی که خبر شهادت امام در زندان بغداد رسید برخی از این وکلا به طمع تصاحب این اموال و تحویل ندادن آنها به امام بعدی، ادعا کردند امام از دنیا نرفته بلکه غیبت کرده و بعدا برخواهد گشت. هر چند این حرکت در ابتدا با انگیزه مادی آغاز شد اما از آنجا که مدعیان غیبت از اصحاب سرشناس و شناخته شده و وکیل امام کاظم (ع) بودند طرح بحث غیبت از سوی آنان, نزاعی اعتقادی بین شیعیان ایجاد کرد و مانعی بزرگ برای امامت امام رضا (ع) فراهم نمود. البته این مدعیان با چالش مخالفت دیگر اصحاب امام کاظم (ع) روبرو بودند که حاضر نمی شدند شریک خیانت آنان شوند و بر مسیر درست خود پافشاری می کردند و اگر استقامت آنان نبود جریان تشیع از امامت منحرف می شد. مدعیان غیبت امام کاظم (ع) برای همراه کردن این دسته از اصحاب پایدار، مبالغ کلانی از اموال غصبی امامت را به آنان پیشنهاد کردند که نپذیرفتند و بر ایمان صادق خود پایدار ماندند. صفوان بن یحیی یکی از این رادمردان است. نجاشی در کتاب رجال خود در این باره می نویسد: 

صفوان از اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بود و از کسانی است که گرفتار انحراف جریان واقفه  یعنی همان مدعیان غیبت امام کاظم (ع)، نشد. او فردی با موقعیت از نظر زهد و عبادت بود و گروه واقفیه برای همراه کردن وی با خودشان، حاضر شدند اموال زیادی را هزینه کنند که موفق نشدند.

منبع: رجال نجاشی ج 1ص 439 شماره 522: صفوان بن یحیی       


یادمانی همیشگی

امام باقر علیه السلام پس از آموزش آداب سوگواری و زیارت امام حسین (ع) در روز عاشورا به علقمه راوی زیارت معروف عاشورا توصیه می کنند که در صورت امکان، «زیارت عاشورا»، هر روز خوانده شود؛ «یا علقمة إن استطعت أن تزوره فی کلّ یوم بهذه الزیارة من دهرک فافعل ، فلک ثواب جمیع ذلک ان شاء الله تعالى. ( کامل الزیارات : ص 326 ح 556 ، مصباح المتهجّد : ص 772 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 290 ح 1 .)

این بدان معناست که یادمان امام حسین علیه السلام از چنان اهمیتی برخوردار است که  گسترش آن از مرزهای زمانی (روز عاشورا) و مکانی (مزار امام ) به دیگر زمانها و مکانها, پسندیده و شایسته است.
البته یادکرد آن امام شهید، می تواند به اختصار و با سلام و درود مختصر باشد چنانکه وقتی راوی از امام صادق علیه السلام  پرسید وقتی یاد ایشان می¬افتم چه بگویم؟ ایشان فرمودند : خطاب به سیدالشهداء علیه السلام  سه بار بگو؛ « صَلَّى‏ اللّهُ‏ عَلَیکَ‏ یا أبا عَبدِ اللّهِ».(أمالی الطوسیّ: ص 54ح 73.) 


نامشروع بودن خلافت غیر علویان در بیانیه رسمی دولت خوارزمشاهیان

نامشروع بودن خلافت غیر علویان در بیانیه رسمی دولت خوارزمشاهیان
از روزی که گروهی با اجتماع در سقیفه، ماجرای تعیین امام و جانشین توسط پیامبر (ص) در غدیر را نادیده گرفتند و خود تصمیم دیگری برای جانشینی پیامبر (ص) گرفتند، پیوسته مسئله رهبری در بین مسلمانان، با بحران و مشکلات گوناگون روبرو بود.
از یک سو، آنچه پیش آمد از قاعده و قانونی منطقی که از متن شریعت برآید پیروی نمی کرد چرا که خلیفه اول با انتخاب حاضران در سقیفه به خلافت رسید خلیفه دوم با نصب خلیفه اول و خلیفه سوم با انتخاب اعضای شوری شش نفره که از سوی خلیفه دوم برگزیده شده بودند و خلیفه چهارم با هجوم جمعیت حاضر در مدینه از مردمان گوناگون شهر تا گروه معترضی که از عراق و مصر به مدینه آمده بودند و سرانجام این مسیر، به سلطنت بنی امیه و بنی عباس ختم شد و بالاخره معلوم نیست نحوه تعیین رهبری بر اساس کدام شیوه و قانون است.
ازدیگرسو، در بین عالمان و زمامداران و چهره های سرشناس مسلمان، همواره  کسانی بودند که بر حقانیت غدیر و شایستگی امام علی(ع) و فرزندان او به رهبری جامعه اسلامی، معترف بوده¬اند که به عنوان نمونه به  چند مورد اشاره می کنیم؛
- خاندان بنی عباس پیش از دست¬یابی به قدرت، با یکی از سادات حسنی به عنوان خلیفه بیعت کرده بودند اما به محض آنکه بر اوضاع مسلط شدند  به قلع و قمع آنان دست زدند.
- مأمون خلیفه دیگرعباسی نیز با پیشنهاد خلافت و سپس ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام درحقیقت پذیرفت که خلافت و جانشینی پیامبر (ص) حق ایشان است.
- خلیفه الناصر لدین الله از خلفای آخر عباسی، متهم بود که گرایش شیعی دارد و حتی برای خود در کنار مدفن شریف امام کاظم علیه السلام قبری آماده کرده بود اما پسرش حاضر نشد او را در آنجا دفن کند و او در قبرستان ویژه خلفای عباسی دفن گردید.(رجوع کنید به یادداشت http://noktenegar.parsiblog.com/Posts/65)
- سخنان «ذهبی» عالم برجسته اهل سنت در قرن هشتم  در باره شایستگی امام زین العابدین علیه السلام (سیر أعلام النبلاء ج 4 ص 386 – 394 شماره 157 ) و امام باقر علیه السلام به امامت جامعه اسلامی(سیر أعلام النبلاء ج 4  ص 401  شماره 158 ) . رجوع کنید به یادداشت «تصریح ذهبی به شایستگی امام سجاد (ع)و امام باقر (ع) برای خلافت و امامت    http://noktenegar.parsiblog.com/Posts/157/

- سلطان محمد خوارزمشاه، با فردی از سادات حسینی به عنوان خلیفه بیعت کرد وتصمیم گرفته بود با سرنگونی خلیفه عباسی، او را بر مسند خلافت در بغداد بنشاند که در جنگ همدان از خلیفه عباسی شکست خورد و به خوارزم بازگشت.  گزارش این ماجرا در کتاب « تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر» این گونه آمده است؛

ذکر درآمدن غزنین بتصرف سلطان محمد خوارزمشاه و بیان منازعت او با خلیفه بغداد الناصر لدین اللّه 
در سنه احدى عشر و ستمائه بعرض سلطان محمد رسید که تاج الدین یلدز که بعد از فوت سلطان شهاب الدین غورى در غزنین مالک تاج و نگین گشته بود بعالم آخرت انتقال نموده و یکى از غلامان او قایم‌مقام شده از استماع اینخبر هوس تسخیر دار الملک سلطان محمود سبکتکین برضمیر خوارزم‌شاه استیلا یافته بدانصوب شتافت و حاکم غزنین از صولت سپاه ظفرقرین ترسیده بى‌استعمال سیف و سنان آن بلده را باز گذاشت و خوارزم شاه در کمال حشمت و استقلال بغزنین درآمده اعلام اقتدار برافراشت ...
و در روضة الصفا مسطور است که در وقتى که سلطان محمد{خوارزمشاه} بتفحص خزاین سلطان شهاب الدین {از سلاطین غور} پرداخت مناشیر ناصر{ الناصر لدین الله خلیفه عباسی}  ظاهر شد که بشهاب الدین در قلم آورده او را بر مخالفت و محاربت خوارزم شاه تحریص نموده بود و اینمعنى ضمیمه آزارى شد که سلطان محمد از ناصر در خاطر داشت و اسباب رنجش خوارزم شاه از ناصر لدین اللّه بسیار است از آنجمله یکى آنکه در وقتى که جلال الدین حسن نومسلمان که از کیش الحاد که شیو? آبا و اجدادش بود تبرا نموده بدستور سلاطین اسلام رایت بحج فرستاد ناصر لواء او را بر علم سلطان محمد تقدیم داد دیگر آنکه ناصر چند نفر از فدائیان اسمعیلى را از جلال الدین حسن طلبیده در بغداد نگاه داشته بود و از هرکس میرنجید آن متهوران را بقتلش مأمور میگردانید و اوغلمش که تربیت‌یافته خوارزم شاه بود و در عراق بسر میبرد بزخم تیغ آنجماعت بقتل آمد بنابراین جهات سلطان محمد خاطر بران قرارداد که بطرف بغداد رفته بساط خلافت آل عباس را در نوردد و اما میخواست که ببهانه تمسک جوید که در آن امر نزدیک و دور او را معذور داشته نگویند که پادشاه اسلام بطمع ملک و مال قصد امام انام مینماید بحسب اتفاق در آن اوان ناصر خلیفه از شریف مکه رنجیده فدائیان الموتى را بحرم فرستاد که مهم شریف را کفایت کنند و فدائیان در عرفات غلط کرده برادر شریف را در عوض او کشتند و چون سلطان محمد اینخبر شنود از علماء اسلام استفسار نمود که هرامامى که بر امثال این حرکات ناپسندیده اقدام نماید و قصد پادشاهى که همت او بر اعلاء اعلام اسلام مقصور باشد امر بکشتن او فرماید آن پادشاه را جایز بود که آن خلیفه را خلع نموده کسی را که شایسته سجاده امامت داند بجایش نصب کند خصوصا که استحقاق امامت و خلافت سادات حسینى دارند و آل عباس بتغلب و تسلط آن منصب را غصب نموده اند و چون این فتوى تکمیل یافت خوارزمشاه نام ناصر را در قلمرو خویش از خطبه افکنده با سید علاء الملک ترمذى که در سلک اجله سادات منتظم بود بیعت فرمود  و با سپاهى افزون از ریگ صحراء خوارزم متوجه بغداد گشت و چون بعقبه حلوان رسید در اوایل فصل خریف حریف برف و سرما بمرتبه هجوم نمود که برف از سر خیام عساکر نصرت انجام درگذشت و دست و پاى لشگریان از شدت برودت از کار و رفتار بازماند و بسیارى از چهارپایان روى بچراگاه عدم نهادند بنابرآن سلطان عنان بکران بجانب خوارزم انعطاف داد تا سال دیگر بیشتر از پیشتر یراق سفر کرده متوجه دار السلام شوداما بواسطه توجه چنگیز خان از توران بایران مهم نوعى دیگر گشت و فساد مزاج روزگار بمرتبه انجامید که از سرحد اصلاح درگذشت.

منبع : تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، خواند میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین،  جلد: 2، صفحه: 646، خیام، تهران - ایران، 1380 ه.ش.


 


اربعین یادمان نخستین زیارت سالار شهیدان

بزرگداشت اربعین به ویژه زیارت مزار در این روز، ریشه در فرهنگ یادمانی شیعه دارد که از امور ذیل تأثیر پذیرفته است:

1- روایات مربوط به ارزشمندی عدد چهل و اینکه دور? کامل خیلی از امور تربیتی و معنوی به صورت چهل روز یا چهل سال است.

2- روایاتی که دور? کامل سوگواری بر مؤمن را، چهل روز می‌دانند.

3- روایاتی که بر یادکرد و یادمان حادث? عاشورا در فرصت‌های مختلف دلالت دارند.

4- رسیدن جابر در روز اربعین بر سر مزار امام علیه‌السلام به عنوان نخستین زائر سرشناس که به قصد زیارت آمده بود و همراه شدن اهل بیت امام حسین (ع) پس از بازگشت از سفر اسارت با او.

5- دو روایات ویژه از امام صادق علیه‌السلام و امام عسکری علیه‌السلام که در مورد زیارت اربعین نقل شده‌اند.

6- فرهنگ یادمانی شیعه که برای حوادث مهم مرتبط با حادث? عاشورا، شأن و منزلتی قائل است و از این رو با الهام گیری از توصیه‌های ائمه علیهم‌السلام بر یادمان حادث? عاشورا در فرصت‌های مختلف، سالروز نخستین زیارت مزار امام حسین علیه‌السلام را گرامی می‌دارد و گروهی تلاش دارند تا همانند جابر خود را بر سر مزار برسانند.

نتیجه آنکه، سنت بزرگداشت اربعین با توجه به عوامل یاد شده شکل گرفت و به مرور بر شکوه آن افزوده شد.

منبع : مقاله «اربعین؛ یادمان نخستین زیارت امام حسین (ع)»، محمدحسین صالح آبادی، خیمه، ش 110، آذر 1393، صص 48-57.


مهمترین تاثیر نهضت عاشورا

مهمترین تاثیر نهضت عاشورا  بر جامعه اسلامی, حفاظت از اندیشه امامت و غدیر با حمله به مشروعیت نظام خلافت است که در آن حاکم به هرشکلی حتی سلطنت می توانست به حکومت برسد.
در توضیح این مطلب باید گفت توده مردم و حتی شخصیتهای مطرح در جامعه اسلامی , خلافت و مشروعیت دینی را امری یگانه و به هم پیوسته می دانستند و همه کارهای حکومت را عین دین می دانستند از این رو سرنوشت دین نیز در اختیار حکومتی قرار گرفته بود که با موروثی شدن پس از معاویه و به قدرت رسیدن یزید، رو به انحطاط کامل می رفت از این رو بود که امام حسین (ع) فرمودند : حال که امّت به فرمان‏روایى چون یزید گرفتار آمده , باید فاتحه اسلام را خواند(وعَلَى الإِسلامِ , السَّلامُ إذ قَد بُلِیَتِ الامَّةُ بِراعٍ مِثلِ یَزیدَ.  الفتوح ج 5 ص 17). 

قیام امام (ع) به هدف اصلاح امت جدش صورت گرفت (إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَالصَّلاحِ فی امَّةِ جَدّی‏ . الفتوح: ج 5 ص 21) و دارای کارکرد دوگانه بود اگر پیروز می شد امت را به همان مسیری که جدش پیامبر اعظم (ص) راهبری کرد,  هدایت می کرد و اگر منجر به شهادت می شد -که چنین هم شد – مشروعیت را از چنین حکومتی می گرفت و  مانع از حاکمیت کامل باطل بر تمام گستره حق می شد . عاشورا فریاد علیه انحراف در حاکمیت جامعه اسلامی و لزوم برگشت به غدیر بود و انرژی متراکم و قابل دسترسی , برای تمام نسلها فراهم کرد و این گونه بود که اکثر قیامها با بهره گیری از نهضت عاشورا علیه امویان و عباسیان شکل گرفتند . پیام تمام این قیامها همان پیام قیام عاشورا بود یعنی عدم مشروعیت این حکومتها و منحرف شدن حاکمیت از مسیر اصیلی که پیامبر اکرم (ص) تعیین کرده بودند . بنابر این عاشورا بیش از هر امر دیگری به اندیشه امامت و راهکار غدیر که رکن اصلی تفکر شیعی است کمک کرد و زمینه رشد تشیع را فراهم کرد و زنگ بیدارباش برای تمام مسلمانان در طول تاریخ است. نخستین تاثیر قیام عاشورا آگاه شدن مردم از ماهیت یزید و توجه به سرنوشت شومی است که با حاکم شدن او بر سر جامعه اسلامی آمده بود و قیام مردم مدینه علیه یزید نتیجه این آگاهی است . تقویت روحیه نهی از منکر با هزینه های بالا و تقویت روحیه ظلم ستیزی از دیگر تاثیرات عاشوراست. 

 






در این وبلاگ
در کل اینترنت