سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

مادر مهربانی ها

مادر مهربانی ها 

قرآن کریم در آیه 107 سوره انبیاء  در باره شخصیت رحمانی پیامبر (ص) می فرماید: 

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ‏.

 و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستاده‏ایم‏.

همین پیامبری که خداوند در باره اش فرموده، فقط برای رحمت به جهانیان فرستاده شده، در سختی های فراوان هدایت امت و تلاطم ها و هجوم همّ و غمها، دختری مهربان و دلسوز داشت که غبار غم و اندوه از چهره جان و روانش می زدود و چون مادری مهربان، خستگی از تن و روان پدر، می شست. نقش مادرانه این دختر به حدّی بود که رسول خدا(ص) به او لقب «ام ابیها» داد یعنی کسی که برای پدرش مادری می کند.
این بدان معناست که بانوی دو عالم، برای شخصیتی مثل رسول خدا (ص) - که مایه رحمت و مهربانی، برای تمام جهانیان است - در جایگاه مادر بوده اند. پس جا دارد که او را «مادر مهربانی ها» بدانیم.
رسول خدا (ص) معدن مهربانی ها برای جهانیان هستند و دخترشان برای این« معدن مهربانی»، مادرند. 

نتیجه آن که زنان می توانند با بکار بستن توان بسیار زیادی که از حیث عواطف و لطف و مهربانی و ابراز احساسات دارند، نقشی ایفا کنند از جهت ارزش با نقش آفرینان بزرگ اجتماعی برابری کند یا که بر آن سایه افکند.


بانوی اول مسلمانان

بانوی اول مسلمانان

معروف است که نیمی از جمعیت بشر، بانوان هستند از این رو هر دین و ایدئولوژی که بخواهد برنامه ای برای صلاح جامعه بشری و  اداره و مدیریت آن ارائه کند باید برنامه ای برای این 50 درصد جمعیت داشته باشد .
چکیده و عصاره این برنامه معرفی شخص الگو و تراز، بر اساس برنامه ارائه شده است یعنی معرفی چهره ای که شخصیتش با آموزه های این دین و برنامه اش، شکل گرفته و از این جهت در قله است. 

در خصوص بانوان، از این شخصیت، با عنوان « بانوی اول» یاد می شود. پیامبر اسلام (ص) خود عهده دار تربیت شخصیت اول بانوان مسلمان یعنی حضرت فاطمه سلام الله، علیها بودند. ایشان، دارای خصلت ها و ویژگیهایی بودند که آموزه های دین اسلام از بانوان، انتظار دارد.

قرآن کریم، پیامبر اسلام (ص) یعنی صاحب شریعت اسلام را برای مسلمانان اسوه و الگوی خوبی می داند که رفتار و شخصیتش، با برنامه دین، تنظیم شده و در دین داری در قله قرار دارد . جالب آن که همسر پیامبر (ص) ، حضرت فاطمه سلام الله علیها را از حیث خلق و خو و رفتار، شبیه ترین فرد به پیامبر (ص) دیده و در این باره می گوید:

شبیه ترین فرد به پیامبر صلی الله علیه و آله ، از حیث کلام، سیما، اخلاق و نیک منشی، فاطمه (س) بود ؛ « مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ ‌أَشْبَهَ سَمْتًا وَ هَدْیًا وَ دَلًّا ‌بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ ‌فَاطِمَةَ ». منبع : سنن أبی داود: ج4 ص 355 ح 5217.

بدین ترتیب، شبیه ترین فرد به شخصیت تراز دین اسلام از حیث پایبندی به آموزه های دین، حضرت فاطمه سلام الله علیها بودند و از این جهت الگو و اسوه تمام مسلمانان هستند چنان که به جهت زن بودن بانوی اول مسلمانان در دین مداری هستند.
 تلاش ایشان در پایبندی به خواسته های دین در گفتار و کردار، از ایشان شخصیتی ساخته بود با خصلتهای نیکو. بسیاری از القاب ایشان مثل صابره ، طاهره، راضیه و .... برگرفته از سبک زندگی دین مدارانه ایشان است. 

این القاب هر کدام، ره یافتی هستند برای شناخت این شخصیت بزرگ آسمانی و بانوی اول جهان اسلام. 

در دهه اخیر کتابی با عنوان « فاطمه تجلیگاه انوار آفرینش» منتشر شده که تلاشی است برای معرفی این شخصیت یزرگ از طریق القاب و کنیه ها . شرح و تفصیل هر لقب و بررسی زندگی ایشان بر اساس آن، به مخاطب و خواننده کمک می کند تا این الگو و مقتدا را،  از منظر سبک زندگی اش بشناسد.


فاطمه تجلی گاه انوار آفرینش

مؤلف: سیدمجتبی برهانی

ناشر: بیت الاحزان

زبان: فارسی

رده‌بندی دیویی: 297.973

سال چاپ: 1392

نوبت چاپ: 1

تیراژ: 1000 نسخه

قطع و نوع جلد: وزیری (سلفون)

     


حد و مرز غرور

حد و مرز غرور

یکی از چالش های پیش روی آدمی، تشخیص رفتار درست از نادرست در سایه ابهامی است که در اثر مشابهت دو رفتار با هم پیش می آید مثلا دیدن موفقیت دیگران و آرزوی اینکه ما هم مثل آنان به موفقیت دست بیابیم رفتار درست است اما اگر کسی از دیدن موفقیت کسی ناراحت شود و تلاش کند مانع موفقیت او شود یا به او صدمه ای بزند رفتار نادرست است. نام اولی، غبطه و نام دومی حسادت است که به خاطر شیاهت به هم، گاه از اصطلاح حسادت در مورد غبطه نیز استفاده می شود و گمان می رود غبطه نیز مانند حسادت رفتاری نادرست است در حالی که چنین نیست.

نمونه خطای دیگر در تشخیص رفتار درست از نادرست، در مورد «عزت طلبی» اتفاق می افتد. خداوند، روحیه «عزت طلبی» یا همان «غرور» در اصطلاح عامیانه را به هر انسانی، داده تا بتواند در جامعه هویت مستقلی داشته و به عنوان فردی از جامعه، تصور مستقلی از خودش،  داشته باشد و در برابر زیاده خواهی های دیگران از خودش و جایگاهش دفاع و حراست کند.

 بنابر این غرور آدمی مانند سگ نگهبان خانه است که در برابرتعرض دیگران به خانه و اهل آن، واکنش نشان می دهد اما اگر همین سگ به دلایلی مثل هاری، به هر رهگذری حمله کند دیگر خاصیت نگهبانی خود را از دست داده و در اثر این اختلال، بجای کارایی مفید، مزاحمت و زحمت و آسیب دارد و باید جلو آن گرفته شود.غرور انسان و روحیه عزت طلبی نیز اگر از مسیر درستش خارج شود و به تکبّر و خود خواهی و خود بزرگ بینی منجر شود انسان را از حالت طبیعی خارج کرده و از او موجودی خطرناک می سازد. افراد متعصب، متکبر و مغرور بجای آنکه از خصلت غرور و عزت طلبی در مسیر صحیح حفاظت از خود استفاده کنند آن را همچون سگ هار به جان غرور و عزت دیگران می اندازند و با تحقیر و نادیده گرفتن دیگران، موجی از کنش های منفی و مخرب را در جامعه ایجاد می کنند.

نتیجه آنکه «غرور» یا همان «عزت طلبی» سگ نگهبان هویت فردی شما، در جمع افراد جامعه است نه سگ هاری که پاچه هر رهگذری را بگیرد. 


آرمان شهید، رویشی برای آرمان معنویت

آرمان شهید، رویشی برای آرمان معنویت

1. با طلوع انقلاب اسلامی و تاثیر گذاری آن بر حال و هوای فرهنگ کشور،  شاهد تغییر و تأثیر پذیری بخشی از نشانه ها و نام گذاری ها از آن بودیم . نامگذاری فرزندان با نام زیبای «روح الله» یا اصحاب خاص پیامبر(ص) و امیر مومنان (ع) مثل سلمان ، ابوذر، میثم و ... در کنار نام گذاری نوزدان به نام اهل بیت (ع) نشانه ای بود از تأثیر گذاری جریان انقلاب اسلامی در گرایش ها و نمادها و شعائر.

2. دشمنان این انقلاب در رویارویی با آن، پس از جریان سازی های گوناگون مثل کودتا و شورش های قومیتی و شکست آنها سرانجام به راه حل تحمیل جنگ، جهت سرنگونی نظام رسیدند که پس از به نتیجه نرسیدن آن، از شیوه های سخت افزاری ناامید و به شیوه های نرم افزاری روی آوردند. 

تلاش های جدید آنها در دهه هفتاد با عنوان تهاجم فرهنگی شهرت یافت این تلاش ها در راستای تهی شدن جامعه ایران از ارزشهایی صورت می گرفت که پشتوانه انقلاب و پایداری آن بودند یعنی ارزشهای دینی. یک نمونه از این تلاشها فرهنگی در زمینه شعائر و نامگذاری ها به ویژه در نامگذاری فرزندان بود.

3. از سوی دیگر، گرایش به تنوع و نوآوری در بشر که پایه اصلی رواج مُد نیز هست بستر مناسبی ایجاد می کرد برای رواج نامگذاری های تازه که با نامگذاری های گذشته متفاوت بود. غفلت اهل فرهنگ از این حقیقت، برای دشمنان، فرصتی فراهم کرد تا با بهره گیری از این گرایش، نام های غیر مذهبی را، ترویج و برجسته کنند. آرام آرام بخشی از جامعه، بدین سو، کشیده شدند حتی بخش مذهبی جامعه برای همراه نشان دادن خود با این تازگی و تنوع، به ترکیبات جدیدی از نام ها، روی آورد تا هم، وابستگی مذهبی خود را حفظ کند و هم از تازگی و تنوع بهرمند باشد. اضافه کردن لفظ «امیر» به اسامی مذهبی مثل «محمد»،«علی » و «حسین» نمونه های روشنی از این نوع رویکرد است. اما بخش دیگری از جامعه نیز در این تنوع طلبی، به اسامی دیگری مثل «احسان» ،«عرفان» و اسامی ایرانی روی آورد البته نه اسامی ایرانی پیشین مثل «رستم » ، «سهراب» و فرهاد که به دنبال نام های تازه تری بود. مراجعه به منابع مرجع مثل لغت، برای یافتن نام های جدید، فهرست جدیدی از نام ها را به نمایش گذاشت که مشخصه اصلی آن، تازگی بود اما بانیان تهاجم فرهنگی که برای مبارزه با ارزشهای دینی در جامعه ایران تلاش می کردند، آن را سیگنالی دیدند از تغییر باورهای دینی و به ثمر نشستن تلاش هایشان. 

4. اما حقیقت آن است که خلأ موجود در عرصه فرهنگی و نبود برنامه برای گرایش به تنوع و تازگی در زمینه هایی مثل پوشش و نام گذاری، این فرصت را برای آنان فراهم کرده تا به عرصه خرده فرهنگ های جامعه ایرانی ورود کنند و در بخش هایی مثل نمادها، پوشش و نامگذاری ها، الگوها و مدل های خود را پیاده  کنند و این بدان معنا نیست که توفیق عمومی و حداکثری یافته اند چرا که در رقابت اندیشه ها برای تسخیر اذهان و قلبها این دل و جان آدمی است که عرصه بارش اندیشه هاست و باید دید سرانجام کدام اندیشه قدرت نهایی در تسخیر دلها را دارد.

5. نامهایی چون آرمان ، آرتین و آرشام که این روزها برسر زبانهاست، معطرند به عطر معنویت و ارزشهای دینی.
آرمان نام طلبه و بسیجی شهیدی است که تحصبل در دانشگاه با آمال و آرزوهای مادی را رها کرده و وارد حوزه علمیه شده با آن همه بمباران تبلیغاتی که علیه حوزه و روحانیت هست و سرانجام در محاصره جانیان و با شکنجه به شهادت می رسد فقط به خاطر آنکه حاضر نشده به ارزشهای دینی اهانت کند.

آرشام و آرتین نیز نام دو برادر است که به همراه پدر و مادر در وقت نماز مغرب در حرم شاه چراغ شیراز حضور داشتند و اولی همراه پدر و مادر توسط تروریست تکفیری به شهادت می رسد و دومی مجروح می شود.

این اسامی با این ویژگی ها نشان از آن دارند که مالک دلها، در نهایت ارزشهای دینی است . این حقیقت در مورد پوشش و ظاهر افراد بد حجاب نیز صادق است . چه بسیار افرادی که  جان و دلشان با معنویت همراه هست و سیگنال جانشان مغایر است با ظاهر و پوشش و حجابشان .

بنابر این، گرچه، نوع پوشش، ظاهر، علائم و نامها، در نگاه اول، پیامی دارند که برای آن ایجاد شده اند اما باید توجه داشت که این ماجرا، در جامعه ای صادق است که اندیشه رایج در آن، برای همه عرصه ها، کادر و نیرو داشته باشد و بتواند برای همه عرصه ها، برنامه طراحی و اجرا کند و گرنه در جامعه ای مثل ایران که برای خیلی از عرصه های فرهنگی و تربیتی مثل نوع پوشش و ایجاد تنوع و نوآوری در آن برای رفع نیاز به گرایش نوپسندی و تنوع طلبی ، برنامه ندارد و نیروی لازم تربیت نکرده و در عوض دشمنش از این خلأ استفاده کرده، نمی توان گقت که همانند شدن بخشی از مردم با پوشش تبلیغ شده، به معنای هم باور شدن، با آنهاست.

در نتیجه گر چه در تهاجم فرهنگی دشمنان، برخی مورد اصابت قرار گرفته و به نیرو و سربازی برای آنان تبدیل شده اند اما حرف آخر را فاتح دلها خواهد زد.

پس می توان گفت آرمان و آرشام و آرتین، رویش هایی هستند برای آرمان معنویت در جامعه ایران.  


حماسه فدای حق مداری

حماسه فدای حق مداری

هر ساله با فرا رسیدن ماه محرم و ایام سوگواری حسینی، شاهد نوحه سرایی با اشعار گوناگون در رثای سالار شهیدان (ع) و دیگر شهدای کربلا به ویژه پرچم دار لشکر، حضرت ابو الفضل سلام الله علیه هستیم. رشادت، دلیری و شجاعت این فرمانده، از ویژگی های بارز این شهید سرفراز عاشوراست که در بیان سخنوران و مداحان نیز، بسیار بر آن تأکید می شود. در این میان، برخی شاعران با الگو برداری از حماسه سرایانی چون فردوسی در شاهنامه، اشعاری سروده اند در وصف شجاعت این شخصیت نهضت کربلا با همان سبک و سیاق حماسی. این در حالی است که با نگاهی به نهضت حسینی و اهداف آن در می یابیم شأن و منزلت این نهضت و چهره هایی که در آن نقش ایفا کرده اند به مراتب، بالاتر از ارزشهای جنگاورانه است. هر چند، در جنگهای متعارف، گروهی، با از خود گذشتی، ارزش «ایثار» را رقم می زنند و یا با نترسیدن از مرگ، رزم دلیرانه و پیکار با هماوردان خود، ارزش «شجاعت» را به نمایش می گذارند اما باید توجه داشت که هر دو سوی میدان نبرد، دارای چنین پهلوانان و دلیرانی است و در حقیقت، اینانند که تنور جنگ را، گرم نگه می دارند و نبرد عاشورا نبز نمی توانست از آن، مستثنی باشد.

 بنابر این، در نبرد بین جبهه حق و باطل که در روز عاشورا با تمام خلوص اتفاق افتاد، باید بر ارزش هایی تکیه کرد که امتیاز و ویژگی جبهه حق است و در جبهه مقابل یافت نمی شود. ویژگی بارز جبهه حق، پیروی از حق و نه هوای نفس است و به عبارت دیگر اطاعت از خداوند به جای اطاعت از طاغوت است. ویژگی حقیقی اصحاب امام حسین (ع) پذیرفتن حق با وجود تمام خطرات بود یعنی اطاعت از امام بر حق در راستای پذیرش دولت حق و مبارزه با طاغوت تا حد ایثار جان. بر خلاف جبهه مخالف که توان جسمی و شجاعت خود را برای طاغوت زمان هزینه می کرد به امیدهای واهی مادی مثل رسیدن به حکومت ری که انگیزه فرمانده لشکر آنها بود یا به دست آوردن پاداش های مادی از حاکم کوفه که انگیزه لشکریان بود.

ارزشی که انسان حق مدار را از دیگران ممتاز می کند همین اطاعت از خداوند و تسلیم محض در برابر اوست که در قالب اطاعت از امام جبهه حق، نمود پیدا می کند. همین روحیه است که گاه او را راهی نبرد و پیکار با دشمنان حق می کند و از او جنگاوری دلیر و از جان گذشته، می سازد و گاه، پذیرای صلح و از نام و عنوان گذشته مانند صلح حدیبیه که رسول خدا (ص) حاضر شدند در متن صلحنامه واژه پیامبری ایشان حذف شود و گاه پذیرای صبری جانکاه برای باقی ماندن دین خدا مانند صبوری أمیر مومنان (ع) در مقابل غصب خلافت.  

در داستان کربلا نیز امام حسین (ع) و یارانش، ارزشهایی را به نمایش گذاشتند که هرگز در جبهه باطل شاهد آن نیستیم. امام حسین علیه السلام می توانستند مانند سایر مدعیان قدرت با زد و بند سیاسی و وعده و فریب چهره های تاثیر گذار و بکار بستن همین روحیه شجاعت و دلیری خود و اصحابشان، نبردی را رقم بزنند که شکست جبهه مقابل را در پی داشته باشد اما ایشان برای حاکمیت جبهه حق و غلبه بر باطل، هرگز حاضر نشدند به کار باطل روی آوردند و در این مسیر حتی حاضر شدند توان جسمی و روحیه دلیری و شجاعت نام آورانه خود را نیز، فدا کنند و آنها را به پای نهالی بریزند که میوه و سایه سار، آن بعدا ظاهر می شد و منفعت آنی نداشت.

بنابراین، هنر سقای کربلا، ایثار و تلاش، در مسیر نهضتی بود که امامش آن را طراحی و مدیریت می کرد و قرار نبود منفعت مادی قابل دسترسی، داشته باشد و از همه مهمتر آنکه، در این مسیر، حاضر شد توان جسمی و روحیه دلیری و شجاعت خود را برای آوردن آب، هزینه کند چیزی که در ظاهر، برای هر پهلوان و دلیری، دون شأن است و دلاوران دوست دارند در صف مقدم نبرد با هماوردانی از جنس خود، پیکار کنند و حریف را به خاک افکنند تا میزان توانایی آنها به خوبی دیده شود. 


سده دوم و تورم هزار درصدی در قیمت یک کالا

سده دوم و تورّم هزار درصدی در قیمت یک کالا   

امروزه به خاطر اعتباری بودن ارزش پول، سقوط ارزش پول یک کشور، تورم عمومی و گرانی کالاها را در پی دارد اما در گذشته که طلا و نقره به عنوان پول، وسیله مبادله کالا و خدمات بودند خود پول ،کالایی ارزش دار بود، و ارزش آن واقعی بود نه اعتباری . بدین ترتیب، تورم، ناشی از امور دیگری مثل کمبود کالا بود مثل گرانی غلات به خاطر خشکسالی . در متون تاریخی و روایی، گاه، شاهد متونی هستیم که از گرانی کالاها، گزارش کرده یا بدان اشاره ای کرده اند.

اشاره تاریخ نگاران به گرانی کالاها و غلات در هنگام حضور لشگر ایلخانی در سلطانیه، نمونه ای از این دست متون است که از گرانی کالاها به خاطر افزایش تقاضا و کمبود کالا گزارش کرده اند چرا که سلطان در تابستانها برای شکار و تفریح به این منطقه می آمد و جمعیت فراوان لشکر و خدم و حشم او، باعث افزایش تقاضای کالاها می شد. 

نمونه دیگر اشاره یک روایت به افزایش هزار درصدی قیمت نوعی پارچه ، در سده دوم هجری (دوره عباسیان) است . در این روایت به تورم هزار درصدی قیمت پارچه های یمن اشاره شده است . بُرد یمانی از پارچه های مرغوب و معروف بود که در کارگاه های پارچه بافی یمن بافته می شد و به دیگر نقاط صادر می شد. در ذیل متن روایت می آید؛

الکافی : ج‏3، ص: 149ح 8 - عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:
‏ إِنِّی کَفَّنْتُ أَبِی فِی ثَوْبَیْنِ شَطَوِیَّیْنِ‏ کَانَ یُحْرِمُ فِیهِمَا ... َو فِی بُرْدٍ اشْتَرَیْتُهُ بِأَرْبَعِینَ دِینَاراً لَوْ کَانَ الْیَوْمَ لَسَاوَى أَرْبَعَمِائَةِ دِینَارٍ.

ترجمه 

از امام کاظم علیه السلام نقل شده که فرمودند : کفن پدرم عبارت بود از لباس های احرامش ... و بُرد یمانی که چهل دینار خریده بودم و امروزه قیمتش چهارصد دینارشده است.

نتیجه آنکه، در متون تاریخی ، نمونه های فراوانی از گرانی کالاها به خاطر مشکلاتی مثل خشکسالی، بیماری ، جنگ و محاصره و ... وجود دارد که از دردی کهن در جوامع بشری حکایت دارد که درمان آن متناسب با عامل مشکل، تفاوت خواهد کرد. 

 


هراس تالستون از موسیقی به خاطر تضعیف اراده

هراس تالستون از موسیقی به خاطر تضعیف اراده 

به بهانه جنگ روسها در جبهه غربی با اوکراین در این ایام ( دهه اول اسفند  1400 شمسی هجری) مناسب دیدم نکاتی از نظرات نویسنده روسی رمان «جنگ و صلح» در باره اراده را ارائه کنم . 

این نکات برگرفته از مقدمه کتاب با ترجمه سروش حبیبی است که به شخصیت شناسی «لئون تالستون» نویسنده این رمان، گریزی زده است. 

مقدمه ص 10 :

- ... از نوشیدن قهوه ، الکل وکشیدن سیگار و هر آنچه زمام اراده را از اختیارش برباید پرهیز می کند چرا که به رغم توانایی جسم ، اعصابی بسیار حساس دارد وچنان واکنش های شدیدی از خود نشان می دهد که هرگونه هیجانی برایش خطرناک می شود.

- موسیقی شناس و موسیقی دان است اما نمی تواند به آرامی به نغمه ای گوش دهد . از خود بیخود می شود و اشک می ریزد و از جمع کناره می گیرد و از موسیقی می گریزد :«موسیقی بر من اثری هراس انگیز دارد».

- گویی موسیقی رازی را از او فاش می کند که در اعماق وجودش پنهان کرده است: «این موسیقی از من چه می خواهد ؟».

- رابطه تالستون را با موسیقی و زن ، مشابه دانسته اند از هر دو می هراسد. عقیده دارد که هر دو انسان را از کیفیات طبیعی ، شهامت و خردمندی و انصاف دور می کنند:« موسیقی نیروی اراده را ضعیف می کند و زن از انبوه غرایز وحشیانه ، بند برمی گیرد و پایه های حصار عقلانی را می لرزاند »

- در حقیقت تالستون از خود می ترسد. در نامه ای به چخوف می نویسد: «زن باره ای هستم خستگی ناپذیر». این میل شدید حیوانی و وحشت از طغیان آن ، سرمستیش را از تندرستی خدشه دار می کند و اغلب در تنگنای میان اراده ریاضت کش خود و هوس های دل و دیده فشرده می شود و مکرر تسلیم خواهش های تن می گردد و در یادداشتهایش با بیزاری از این مراحل  یاد می کند .

- او پس از دوران جوانی راه پارسایی پیش می گیرد. امام هراسش از سستی در برابر زن در دلش باقی می ماند. ازدواجش و شخصیت همسرش سوفیا یونا  تصور او را از زن تا حدی تعدیل می کند ... اما تحمل زن همچنان زمانی برای او آسان است که فقط به وظایف مادری یا به عبادت مشغول باشند و یا به قدری پیر شده باشند که فقط احترام القا کنند. او زن را زمانی می پذیرد که {آنچه} خود {آن را }« نقص سنگین تن » می شمارد در او برنیانگیزد .

آدرس : مقدمه رمان جنگ و صلح نوشته لئون تالستون، ترجمه سروش حبیبی ، تهران : نیلوفر ،1377، چاپ ششم 1388


 






در این وبلاگ
در کل اینترنت