سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

نقش رفتار صحابه در اختلافات فقهی مسلمانان

نقش رفتار صحابه در اختلافات فقهی مسلمانان

دوران بعثت پیامبر اکرم (ص) بیست و سه سال طول کشید و در این مدت برنامه ها و خواسته های دین اسلام  به تدریج بیان گردید . چرا که جامعه عرب  در دوران بعثت به اخلاق  و رفتار جاهلی ، خو گرفته بودند و کنار گذاشتن آنها و پایبند شدن به رفتار جدید و صحیح دینى برایشان سخت بود . و چنین بود که خداوند در ارسال قوانین شریعت به پیامبرش ، حال مخاطبان را در نظر می گرفت و به اقتضای حال آنها  ، در آغاز ،  احکام راحت و ساده را بیان می کرد و پس از آنکه بدان عمل کردند حکم سنگین تر بیان می شد . در بیان حکم حرمت شراب چنین عمل شد[1] . در بیان حکم روزه رمضان نیز ابتدا روزه ی برخی روزها خواسته شد تا مردم با روزه گرفتن آشنا شوند و بتوانند خود را با آن تطبیق بدهند سپس حکم روزه ی ماه رمضان نازل شد ؛«   یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ *  اى افرادى که ایمان آورده‏اید! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد تا پرهیزکار شوید. [2]»  البته تصریح شد به « به امتهای پیشین نیز روزه واجب شده و تنها شما نیستید » تا مردم این حکم را راحت تر بپذیرند . در وضو گرفتن نیز در آغاز احکام ساده تر بیان شد به عنوان مثال مسح پا از روی کفش نیز جایز بود  اما بعدا حکم جایگزین آمد و مسح بر پا را از روی موانعی مثل کفش یا جوراب یا ... منع کرد .

بنابر این ، در هنگامه تاسیس شریعت و ساختن جامعه دینی  به الزامات منطقی و طبیعی آن توجه شده است . آماده سازی فرهنگی برای استواری یک آیین و جا انداختن  آن در فرهنگ یک جامعه از ضرورتهای هر کار فرهنگی است . اما این رویکرد نیز همچون هر تدبیر مرتبط با اجتماع از عوارض و آفتها ، به دور نیست و گاه عوارضی دامنگیر آن می شود که پیامدهای آن تا نسلها بعد باقی می ماند . برای مثال در جریان حکم مسحِ بر پا  از روی کفش در وضو ، وقتی حکم جدیدتر آمد برخی به دلیل در دسترس نبودن ، از آن  آگاه نشدند و بدین ترتیب  به حکم نخستین عادت کردند ، و وقتی فهمیدند حکم عوض شده که دیگر ظرفیت پذیرش حکم جدید را نداشتند و نمی توانستند ترک عادت کنند لذا  بر همان شیوه نخستین باقی ماندند و این باعث شد در باره حکم مسح در رفتار صحابه پیامبر اختلاف و ناهمگونی دیده شود و در این باره نسلهای بعد دچار اختلاف فقهی شوند و هر طرف ِاختلاف به رفتار گروهی از صحابه استناد کند . این در حالی است که حکم جدیدِ منعِ مسح از روی کفش ، وارد شده بود و حکم قبلی ِجواز را نسخ کرده بود .

ما در بین روایات فقهی مربوط به مسح پا ، به روایتی از امام باقر علیه السلام برخوردیم که به این موضوع پرداخته و در تحلیل اختلاف رفتاری دیده شده از صحابه در باره مسح بر کفش ، به این مطالب اشاره کرده است . ترجمه ، متن روایت و نکات و عناوین قابل استفاده از آن در ذیل می آید :

ترجمه

أحمد بن محمد بن خالد برقى در کتاب محاسن خودش از جابر (صحابی امام باقر علیه السلام )  نقل می کند ؛

جابر می گوید به امام باقر عرض کردم : چطور شد که اصحاب پیامبر (ص) در باره مسح بر روی کفش در وضو دچار اختلاف نظر شدند؟ {مگر همه زمان پیامبر نبودند و نحوه ی  وضو گرفتن را از ایشان یاد نگرفتند؟ } .

امام در پاسخ فرمودند : ماجرای اصحاب این گونه بود که فرد از پیامبر چیزی می شنید و می رفت دنبال کارهای خودش . بعدا که حکم عوض می شد و چیز جدیدی جایگزین آن می شد  با خبر نمی شد و بر شیوه گذشته عمل می کرد  و بدان خو می گرفت و هنگامی که به او می گفتند درست عمل نمی کنی و باید به شیوه جدید رفتار کنی ، برای او ترک شیوه گذشته سخت بود و لذا بر همان  شیوه می ماند . جریان این گونه بود که حکمی بر پیامبر نازل می شد و مردم مدتی بدان عمل می کردند سپس حکم دیگری به جای آن نازل می شد و پیامبر از اصحاب و امتش می خواست به حکم جدید عمل کنند  تا آنجا یک بار  برخی از اصحاب به پیامبر گفتند : شما ما را به چیزی امر می کنی و هنگامی که بدان خو می گیریم  و جزو رفتار های متداول ما می شود ،  به جای آن به چیز دیگری دستور می دهی . پیامبر سکوت کردند و خداوند آیه نهم  سوره احقاف را به ایشان نازل کرد  ؛ « قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ ما أَدْری ما یُفْعَلُ بی‏ وَ لا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحى‏ إِلَیَّ وَ ما أَنَا إِلاَّ نَذیرٌ مُبینٌ  ؛ بگو: من پیامبر نوظهورى نیستم و نمى‏دانم با من و شما چه خواهد شد من تنها از آنچه بر من وحى مى‏شود پیروى مى‏کنم، و  صرفا یک هشدار دهنده  هویدا و آشکارى هستم

 

متن خبر

المحاسن :  أحمد بن أبى عبد اللَّه البرقى ، عن أبیه محمد بن خالد البرقى عن خلف بن حماد ، عن عمرو بن شمر ، عن جابر ، قال : قلت لابی جعفر ( ع ) : کیف اختلف أصحاب النبی صلى اللَّه علیه وآله فی المسح على الخفین  - فقال : کان الرجل منهم یسمع من النبی صلى اللَّه علیه وآله الحدیث فیغیب عن الناسخ ولا یعرفه ، فإذا أنکر ما یخالف فی یدیه کبر علیه ترکه ، وقد کان الشی‏ء ینزل على رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وآله فیعمل به زمانا ثم یؤمر بغیره فیأمر به أصحابه وأمته حتى قال أناس : یا رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وآله إنک تأمرنا بالشی‏ء حتى إذا اعتدناه وجرینا علیه ، أمرتنا بغیره ، فسکت النبی صلى اللَّه علیه وآله عنهم فأنزل اللَّه علیه : " قل ما کنت بدعا من الرسل إن أتبع إلا ما یوحى إلى وما أنا إلا نذیر مبین " .

آدرس : المحاسن ، احمد بن محمد بن خالد برقی ج 2 ص  299 کتاب العلل‏ح 1 .

 

عناوین دیگری که از این روایت قابل استفاده است :

نقش نیروهای فعال مکاتب در دوره تاسیس در سرنوشت  پیروان یک مکتب

عوارض بستر سازی های فرهنگی و  برداشتهای نادرست از این اقدام

نقش روحیات شخصى و خودخواهى‏ها در التزام به رفتار صحیح دینى  و یا عدم آن

و پیدایش اختلاف در بین پیروان یک دین

نقش عادت (و سختى ترک آن) در ماندگاری شیوه های نادرست

نقش عادت (و سختى ترک آن) در ایجاد روحیه مقاومت در برابر اصلاح

نقش عادت در پیدایش شیوه‏هاى گوناگون از یک رفتار عبادى یا دینى

نقش عادت در پیدایش شیوه‏هاى گوناگون از یک رفتار عبادى یا دینى

نقش آگاهی از احکام ناسخ  و منسوخ در شناخت از مقصود شریعت




[1]  . در بیان حکم حرمت شراب و قمار ابتدا آیه 219 سوره بقره نازل شد و سپس آیات 90 و 91 سوره مائده . این آیات  در ذیل می آیند : 

یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ . در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏کنند، بگو: «در آنها گناه و زیان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بیشتر است. و از تو مى‏پرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: از ما زاد نیازمندى خود.» اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مى‏سازد، شاید اندیشه کنید! (سوره بقره / آیه 219)

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ *  إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ . اى کسانى که ایمان آورده‏اید! شراب و قمار و بتها و ازلام [نوعى بخت‏آزمایى‏]، پلید و از عمل شیطان است، از آنها دورى کنید تا رستگار شوید! * شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار، در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز بازدارد. آیا (با این همه زیان و فساد، و با این نهى اکید،) خوددارى خواهید کرد؟! (سوره مائدة /  آیات  90 -91)

 

[2]  . سوره  بقرة ، آیه 183    . 


اندیشه استفاده از قدرت مغولان برای نابودی مسلمانان

اندیشه استفاده از قدرت مغولان برای نابودی مسلمانان  

رشید الدین فضل الله مورخ دوره ی ایلخانی و وزیر سلطان محمدخدابنده  در کتاب جامع التواریخ گزارش کرده که در زمان حکومت قاآن خان (فرزند چنگیز ) عربی نزد او آمد و ادعا کرد که چنگیز را در خواب دیده و او از وی خواسته نزد قاآن برود و بگوید که پدرت گفته مسلمانان زیادی را باید  بکشی چرا که مردمان بدی هستند .  

این گزارش حکایت از آن دارد که گروهی می خواستند از قدرت تخریب و قلع و قمع مغولان برای نابوی مسلمانان استفاده کنند . این اندیشه می تواند از سوی مسیحیان روم یا یهودیان یا دیگر نحله های مخالف اسلام تقویت شده باشد و تدابیری نیز برای اجرایی کردن آن به کار بسته باشند .

مسیحیان بر پایه یک خرافه مذهبی اعتقاد و امید داشتند حکومت مسلمانان به دست مغولان از بین برود و شاید به همین دلیل نیز سفیرانی به در بار مغولان اعزام کردند (1).

برخی تحلیل گران تاریخی نیز در بیان عوامل تحریک مغولان برای حمله به غرب و  دنیای اسلام ، به  مسیحیان ذی نفوذ در حاکمان مغول  اشاره می کنند .

نکته جالب در این گزارش عرب بودن عامل اجرایی این توطئه است که به نظر می رسد برای جلوگیری از بدگمانی به طرح کننده این پیشنهاد ، گزینش شده است .هر چند که این احتمال نیز وجود دارد که فرد یاد شده به ابتکار خود و از روی غرض ورزی و کینه توزی شخصی به چنین اقدامی دست زده باشد. 

متن کتاب جامع التواریخ

از منکران دین پاک اسلام ، تازی زبانی (=عرب زبانی) به حضرت قاآن آمد و زانو زد که چنگگیز خان را به خواب دیدم و گفت پسرم را بگو تا مسلمانان را بسیاری بکشد چه مردمی بغایت بد اند . قاآن دمی تفکر کرده فرمود که با تو به کلمچی سخن گفت یا به خود ؟گفت : به زفان خود . قاآن پرسید که تو زبان مغولی می دانی ؟ گفت : نه . فرمود : بی شک تو دروغ می گویی چه من یقین می دانم  که پدرم  بغیر از زبان مغولی زبانی دیگر نمی دانست ؛ و اشارت کرد تا او را هلاک کردند .

آدرس

جامع التواریخ , رشید الدین فضل الله همدانی ج 1 ص 687  تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی نشر البرز , تهران 1373.

پاورقی

1 .کتاب مطالعات اسلامی در غرب ، محسن الویری ص 59 چاپ سمت چاپ اول 1381       به نقل از کتابهای اسلام از دریچه مسیحیان ج دوم ص 169-261از آقای مجتبی مینوی چاپ حسینیه ارشاد 1348    و کتاب جانهای آشنا ص 75 از آقای جلال ستاری .






در این وبلاگ
در کل اینترنت