سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

مولود مبارک

مولود مبارک(به مناسبت سالروز تولد امام جواد علیه السلام)

ای حلقه ی ِ اتّصال انوار 

ای زاده یِ خاندان اطهار

پیوسته به نور احمدی، تو

آیینه ی جود احمدی، تو

زینت بگرفته خلق، از وجودت

چون، طینت بگرفته از، جودت

گر بگرفته عدو در عهد شباب، جانت

عالم بگرفت ای شَهد رضا، نامت

سیراب شده برکت، از خیر وجودت

بی تاب شده مُلک رضا، از عطر وجودت 

ای عیسِی یِ آل احمد؛ مولود مبارکی تو

زیرا که چو عیسی، کم عُمر، ولی، مبارکی تو 

کانون هدایت از مِهر تو روشن 

 صحرای عنایت از، جود تو گلشن

ای جود تو، آیینه یِ  نورِ احمد

محروم نکن از لطف خودت، پیرو  احمد


غریب سامرا

غریب سامرا (دل گویه ای به مناسبت سالروز شهادت امام هادی علیه السلام)

ای، که، دشمنت شده با سیاهی شب، هم پیمان  

توئی، سپاه هدایت، سپیدی صبحست، با تو، هم پیمان

عجب، زِ، دولت جور و مردمان بی پیمان

که خورشید گشته در میان ظالمان در زندان

گرَم، غریب است، امیر هدایت،، میان بد عَهدان 

صد شکر، که سروش هدایتش، شکسته حصار این زندان 


وقت ظهور

وقت ظهور
مشهور است ؛  وقتی «ظهور» اتفاق می افتد که امام زمان (عج) به اندازه بدریون یعنی آمار سپاهیان پیامبر (ص) در جنگ بدر ( 313 نفر) یار و صحابی، داشته باشد و اگر تا به حال، این اتفاق نیفتاده به خاطر آن است که تا کنون، شمار این گونه از یاران که در تراز قیام جهانی ایشان باشند به این تعداد، نرسیده است.
از آنجا که قیام امام زمان (عج) قیامی است جهانی و برنامه اش، برقراری عدالت جهانی در تمام ابعاد است، بدیهی است برای چنین قیام عظیمی، به نخبه های ویژه ای نیاز دارد که از پرورش و تربیتی، مناسب برخوردار باشند.
بدین ترتیب، وقتی گفته می شود در عصر ظهور، 313 نفر پیدا می شوند که می توانند امام عصر (عج) را، یاری کنند بدان معناست که جامعه بشری در سطحی است که می تواند این تعداد از نخبگان را تربیت کند و قاعدتا چنین جامعه ای باید از سطحِ تربیتی و آموزشیِ شایسته و خوبی، برخوردار باشد .

پرورش جمع نخبگانی در هر زمینه ، وقتی اتفاق می افتد که جامعه در آن زمینه، سرمایه گذاری کرده است . موارد ذیل از مراحلی است که در یک جامعه اتفاق می افتد تا در یک زمینه، جمعی نخبه، پرورش پیدا کنند؛

- تولید تقاضا  
نخست باید آن امر، برای احاد جامعه، ارزش تلقی شود و رغبت و شوق نسبت بدان در بین نسل جدید و خانواده هایشان ایجاد شود که نتیجه آن پیدایش تقاضا برای رسیدن به آن است مثل ورزش قهرمانی  

- بستر سازی 
بعد از افزونی شمار متقاضیان،  برای آنکه گروه نخبه تشکیل شود، باید بستر پرورش و آموزش چنین افرادی فراهم شود مثلا در ورزش قهرمانی باید کلاس های آموزشی گوناگون و امکانات و فضاهای ورزشی مناسب فراهم شود.

- وقتی آموزش ها و مهارت ورزی ها، انجام گرفت نوبت به بروز استعداد ها می رسد و آنان که مستعدترند پیوسته در رشد و تکامل اند تا این که از بین آنها، نخبه ها، شناخته می شوند و سر انجام، جمعی نخبه پدید می آیند.

بنابر این جامعه عصر ظهور قاعدتا باید دارای حالات ذیل باشد؛

- مشتاق ظهور امام زمان (عج) باشد

- از جهت علمی و آگاهی های دینی در سطح مطلوب و شایسته باشد

- دینداری آگاهانه افزایش پیدا کرده که منجر به افزایش کیفیت دین داری می شود و جامعه می تواند افراد شاخص در پیروی از امام زمان (عج) را تربیت کند

- شاهد جولان جاهلیت و حدّ نهایی آن است به قرینه روایاتی که می گویند در آستانه ظهور، ظلم در تمام جهان و تمام ابعاد فراگیر شده، زیرا تنها با تفکر جاهلی است که امور از جایگاه حقیقی خود خارج می شوند و ظلم اتفاق می افتد و عدالت گستری برای آن است که امور به جایگاه خود، برگردند.
مشاهده چنین شرایطی، در افراد مؤمن، انگیزه تضاد با فرهنگ جاهلی و درگیری آگاهانه با آن را، بالا می برد و در پی آن ورزیدگی و مهارتی به افراد دست می دهد که بتوانند عدالت گستر جهانی را، یاوری کنند. 

مثال روشن برای رشد نخبگانی، رشد علمی جوامع پیشرفته است. اگر جامعه ای بخواهد از نظر علمی رشد کند ابتدا باید فرهنگ علم آموزی در آن، تبلیغ و ترویج شود سپس، نگاه مثبت و ارزشی نسبت به علم و دانش ایجاد شود و مردم برای خود یا فرزندانشان، متقاضی علم آموزی شوند و به دنبال آن، بازار دانش آموزی گرم شود، مراکز آموزشی بسیاری ساخته شود، هزینه های تحصیل تأمین شود آنگاه آمار دانش آموختگان رو به فزونی نهد و سرانجام از بین شمار زیاد دانش آموزان و دانشجویان، گروهی که استعداد بهتری دارند شناخته شوند و شرایط نخبه پروری برای رشد عالی آنها فراهم شود و سرانجام جامعه با بهره مندی از دانش و نتایج تحقیقات آنها،  به پیشرفت علمی، فرهنگی و صنعتی و ... برسد.

بنابر این، هر چقدر، تعداد افراد نخبه به عنوان جمعیت در رأس هرم علمی، بیشتر باشد نشان از آن دارد که در آن جامعه سرمایه گذاری برای تولید دانش و پرورش دانشمندان بیشتر است و به همان میزان، می توان حدس زد تعداد کسانی که در رتبه بعدی و پایین تر قرار دارند به مراتب بیش از گروه واقع در رأس هرم هستند و همینطور جمعیت گروه پایین تر بیشتر از آنها خواهد بود .

مراحل رشد علمی و پرورش نخبگان که در سطور بالا گفته شد، در جامعه صدر اسلام اجرایی شده است. پیامبر (ص) در جامعه بدوی و بیسواد شبه جزیره عربستان، به تبیین ارزش علم و علم آموزی پرداخت که ثمره آن ایجاد شوق علم آموزی در جامعه اسلامی بود. آموزش و تربیت شاگردان بیشمار، در کنار ساخت بناهای آموزشی و تأمین هزینه های آموزش، به قد کشیدن گروه مستعد و برآمدن نخبگان گوناگونی منجر شد که از آنها به عنوان عالمان و دانشمندان مسلمان یاد می شود و نتیجه اش شد رونق بازار علم و دانش و شکوفایی علمی و فرهنگی و درخشیدن تمدن اسلامی در قرون چهار و پنج. 
پس اگر در سده چهارم، دانشمندان فراوانی درخشیدند بدین معناست که شمار دانش آموختگان، خیلی فراوان بوده که از میان آنها، این همه، دانشمند و نخبه به رأس «هرم علمی» راه یافته اند و آمار دانش آموختگان جامعه ای زیاد است که برای آن، مراکز آموزشی ساخته و برای آموزش علم، هزینه زیادی کرده و جامعه ای حاضر است چنین هزینه هایی کند که درآن، تقاضا، برای علم آموزی زیاد باشد و تقاضا نسبت به چیزی، در صورتی زیاد می شود که توده مردم، به دیده ارزش بدان نگاه کنند و نگاه ارزشی جامعه به یک چیز نیز، مبتنی است بر کار فرهنگی در آن رابطه و تبیین ارزش آن از سوی تاثیرگذاران .    

بدین ترتیب می توان گفت برآمدن نخبگان و رسیدن آنها به قله ها، نوعی انتخاب آفرینش از میان بهترین هاست و هرگاه جامعه ای برای امری تلاش نکند و نیرو تربیت نکند و هزینه نکند جمع بهترین ها شکل نمی گیرد که نخبه ها از میانشان انتخاب شوند چرا که اصولا، انتخاب وقتی معنا دارد که تعدد و تنوع باشد. 
پس بهترین کمک به ظهور منجی موعود (عج)، فراهم کردن شرایط برای تربیت یاران مناسب قیام ایشان است و این هدف با دست روی دست گذاشتن، و انتظار توأم با رکود و رخوت، محقق نمی شود. فراهم کردن زمینه های رشد معنوی جامعه و برداشتن موانع دین داری و تلاش برای بالا بردن سطح دانش دینی و بصیرت دینداران و تربیت انسان های دین دار، آگاه و متخصص در دانش های مختلف از اموری است که به تربیت جمع زیادی از بهترین ها، منجر خواهد شد که از میان آنها، نخبگان قیام جهانی امام عصر (عج) انتخاب خواهند شد.
به نظر می رسد پس از قیام امام خمینی (ره) از قم در سال 1342 این زمینه سازی برای تربیت یاران قائم آل محمد (عج) شروع شده و هم اکنون نیز، ادامه دارد.

 


یک مثال برای سرانجام اومانیسم

یک مثال برای سرانجام اومانیسم 

داستان انسان غربی در خارج شدن از مرز ارزشهای دینی و اخلاقی و ادعای اینکه در تفکر انسان مدارانه برای راهکارهای دینی جایگزین دارد مانند کسی است که در رانندگی حاضر نیست احتیاط کند و قوانین رانندگی را رعایت نمی کند و در جاده کوهستانی، خودرو را به این سو و آنسوی جاده می برد  و وقتی به او می گویند، از جاده خارج می شوی و به دره سقوط می کنی یا تصادف می کنی، می گوید تصادف کنم نیروهای امداد هستند به کمکم می آیند وقتی به او می گویی ممکن است مصدوم شوی می گوید در این نزدیکی ها، بیمارستان مجهّزی هست و اگر بگویی، شاید نیازمند جرّاحی  شوی، می گوید پزشکان متخصص هستند. وقتی می گویی، ممکن است دچار معلولیت شوی، می گوید فیزیوتراپی هست کمک می کند عوارض کمتر شود و اگر بگویی، ممکن است دیگر توان راه رفتن نداشته باشی، می گوید ویلچر برقی هست ...
 مسیری که غرب در بی بندی جنسی طی کرده و امروزه به حدّی رسیده که بر روی خرابه هایِ کانون خانواده ایستاده و پرچم همجنس گرایی را «به مشروعیت» برافراشته همانند میسری است که این راننده، طی کرده و برای لذّت بردن از سرعت و مانور در جادّه، راه  ویلچرنشینی امروزش را، هموار کرده است.

روزی که برای  سودآوری سرمایه داران و چرخیدن چرخ اقتصاد سرمایه داری، شعارهای آزادی زنان و عریانی و بی بندباری جنسی مطرح شد تا امروز که کانون خانواده به ویرانه ای تبدیل شده و شعار همجنس گرایی از ناقوس کلیسا به گوش می رسد، کسی گمان نمی کرد سرانجام این مسیرپرهیاهو، ویرانه ای اینچنین باشد.

غم انگیزتر آنکه غرب به خاطر سلطه سیاسی و اقتصادی، این فرهنگ خود را، به کمک قدرت رسانه ای خود، به دیگر جوامع بشری، تزریق می کند و برای همین است که شاهد همان آسیبها در جوامع دیگر هستیم. افزایش آمار پسران و دختران مجرد و طلاق در جوامعی مثل ایران، نشان از پیروی بخشی از این جوامع، از ارزشهای غربی دارد. زیرا بین هر رفتار خارج از مرز و آثار زیانبار آن، رابطه ای مستقیم برقرار است.

همانگونه که درجاده ها و معابر قوانین راهنمایی به کمک بشر می آیند تا از میزان حوادث و آسیب ها بکاهند و عبور و مرور را تسهیل کنند قوانین شریعت نیز برای آن است که بشر را در مسیر زندگی از زیاده روی ها، انحرافات زیانبارو آسیب ها، در امان نگه دارند.  


   


هشدار برای تشویق نکردن

هشدار برای تشویق نکردن

قرآن کریم در آیات متعدد و با تعابیر گوناگون، از مؤمنان خواسته است برای برطرف شدن نیاز مستمندان، بخشی از اموال خود را به آنان، پرداخت کنند؛ 

چه در قالب انفاق و صدقه مانند آیه 18 از سوره حدید؛ 

إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیم‏.) 

به درستى مردان و زنانى که صدقه مى‏دهند و به خدا قرضى نیکو مى‏دهند پاداششان مضاعف خواهد شد، و اجرى ارجمند دارند.

چه در قالب زکات که میزان معینی است مانند آیه 5 از سوره بینه ؛ 

(وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ.

و به آنها دستورى داده نشده بود جز اینکه خدا را بپرستند در حالى که دین خود را براى او خالص کنند و از شرک به توحید بازگردند، نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند؛ و این است آیین مستقیم و پایدار.

و چه در قالب حقّی کنار گذاشته شده برای  درخواست کنندگان کمک مالی یا  افراد محروم؛ مانند آیه 19 از سوره ذاریات.

وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ.

در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود

از سوی دیگر، از کسانی که نسبت به درد فقرِ نیازمندان، بی تفاوت هستند با مذمت و تقبیح، یاد کرده و در این باره، بر روی کمترین بی تفاوتی تمرکز کرده است .
افراد بی تفاوت چند دسته اند؛

- هم توانایی مالی زیادی برای کمک به مستمندان دارند هم توانایی، برای تشویق دیگران به کمک، ولی در هر دو جهت، بی تفاوتند.

- توانایی مالی کمی دارند ولی به همان اندازه هم حاضر نیستند کمک کنند همچنین توانایی تشوبق دارند اما دریغ می کنند.

- توانایی مالی ندارند اما توانایی تشویق و ترغیب دیگران به کمک را دارند مثلا رو برای چانه زنی و زبان گویایی دارند یا آبرویی دارند که دیگران از آنها حرف¬شنوی دارند یا پشتکار خوبی برای این کار دارند یا دستشان به رسانه و امکانات تبلیغی می رسد اما از این فرصتها، برای تشویق، بهره نمی گیرند.

کمترین کمکی که از عهده یک فرد در برابر نیاز نیازمندان بر می آید، تشویق دیگران به رفع این نیاز است. قرآن کریم در رخوت زدایی از حساسیت جامعه نسبت به نیازمندان، بر مهمترین نیاز یعنی تغذیه مستمندان تمرکز می کند و در توبیخ افراد بی تفاوت، به کمترین کمک یعنی تشویق دیگران به رفع نیاز تغذیه مستمندان عنایت دارد و از این که گروهی از کمک حداقلی یعنی تشویق دیگران  -که در توان خیلی ها هست – دریغ می کنند بر می آشوبد و کار آنها را زشت می شمارد و توبیخشان می کند. 

بدیهی است وقتی کسانی که از تشویق خودداری کرده اند این مقدار سرزنش و توبیخ و تقبیح می شوند و برابر آیه 34 سوره الحاقه از اهالی جهنم شمرده می شوند به طریق اولی، اگر خودشان توان مالی داشته باشند و نسبت بدین مسئله، بی تفاوت باشند شایسته قهر و عذاب الهی خواهند بود.

قرآن کریم در سوره الحاقه (آیات 30-34) نسبت به گروهی از اهل جهنم می فرماید:

خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِینِ.

او را بگیرید و در بند و زنجیرش کنید! سپس او را در دوزخ بیفکنید! بعد او را به زنجیرى که هفتاد ذرع است ببندید! چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمى‏آورد و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمى‏ نمود.

آیه ؛« وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکِینِ. و هرگز مردم را بر اطعام مستمندان تشویق نمى‏ نمود» به همین شکل در سوره ماعون نیز آمده است. 

بدین ترتیب، بر اساس این آیه، تمام کسانی که به گونه ای، دیگران را تشویق به کمک به مستمندان می کنند به خواست الهی عمل کرده اند و از تیررس قهر و غضب الهی در امان مانده¬اند.

جالب آنکه، در رفع نیاز مستمندان، ظرفیّتی که در تشویق، برای رفع نیاز مستمندان وجود دارد به مراتب بیشتر از توان مالی فردی یک انفاق کننده است چرا که با پدید آمدن مشارکت عمومی در این کار توان های مالی زیادی به هم گره می خورند که نتیجه آن چند برابر شدن میزان کمکهاست.

تشکیل موسسات خیریّه، تبلیغات برای جذب کمک های مردمی و پویش ها و ... که کمک های مالی مردم را به سوی مستمندان سرازیر می کنند اقدامات خداپسندانه ای هستند که این آیه، آنها را لازم می داند و  هشدار می دهد که اگر جامعه اسلامی، از آنها غافل شود، (چه به صورت فردی و چه جمعی) باید منتظر بازخواست اخروی و  عذاب الهی باشد.     


آخرین دین، جامع ترین دین

آخرین دین، جامع ترین دین

قرآن کریم، پیامبر (ص) را، خاتم الانبیاء (آخرین پیامبر) نامیده است و این بدان معناست که دین او باید به حدی کامل و جامع و فراگیر باشد که با آمدن نسل های جدید،گذشتن زمان، تغییرات و تحولات اجتماعی و پیدایش پرسش ها و نیازهای جدید قادر باشد جامعه بشری را به مسیرهای درست زندگی رهنمون شود.
به نظر می رسد با تامّل در بعثت و ظهور این پیامبر آسمانی و ساختار شریعتی که ارائه کرده، می توان به نشانه هایی از این جامعیت، دست یافت . در اینجا به چند نمونه از این نشانه ها، اشاره می کنیم؛

- در جوامع بشری، علم حقوق و سیستم های حقوقی، تنظیم کننده رفتار انسانها با یکدیگر در تعاملات و رفتارهای اجتماعی است و در دین مقدس اسلام، علم فقه. وجود ظرفیت اجتهاد در فقه، برای استنباط احکام مسائل نوپدید، دلیلی است بر این جامعیت و پای کار بودن، برای پاسخ گویی به نیاز های جدید در آینده.

- نیمی از جمعیت جوامع بشری را بانوان تشکیل می دهتد. توجه به جایگاه آنان و ارائه سبک زندگی میانه و معتدل برای آنان، به دور از تنگ نظری ها، به گونه ای که صلاح و سعادت آنان را در تمام نسلها و جوامع تأمین کند، نشانه دیگری از جامعیت این دین است.

تنگ نظری ها دو دسته اند؛

الف» تنگ نظری های به دور از تفکر، در دوران جاهلیت نخستین - یعنی دوران قبل از ظهور اسلام - که زن را حقیر می دید و حتی حاضر بود او را، «زنده به گور» کند. 

 با ظهور اسلام، در شریعت محمدی، تکریم زن تا آنجا پیش رفت که «ریحانه = گل خوشبو» نامیده شد نه خدمتکار و حتی می توانست بابت شیر دادن به فرزندش از شوهرش، مزد دریافت کند بدون اینکه وظیفه داشته باشد در خانه، کار کند. 

ب» تنگ نظری های جاهلیت دوران معاصر 

پس از قرن ها نادیده گرفته شدن شأن زنان در غرب، سرانجام در دوران معاصر، توجه به حقوق زنان منجر به پیدایش گرایش هایی مثل فیمینیسم شد که گمان می کرد راه چاره در بازگردان کرامت زنان به آنان، مساوات زن و مرد در تمام امور است. 
غافل از آن که هر موجود زنده ای، متناسب با آفرینش و طبیعتش، شرایط و نیازمندی های ویژه ای دارد که در رسیدن به صلاح و سعادت باید آنها را داشته باشد و آنها هستند که سعادت او را تامین می کنند و از این جهت، تامین آنها جزو حقوق اویند. گل های آپارتمانی اگر در باغچه کاشته شوند گرمای آفتاب تابستان یا سرمای پاییز و زمستان آنها را می خشکاند و از سوی دیگر گل های باغچه ای، اگر در آپارتمان باشند ای چه بسا به خاطر کمبود نور و ... از بین بروند. مساوی دانستن این دو نوع گیاه و قرار دادن آنها در شرایط مساوی باعث نابودی می شود و ظلم به آنها خواهد بود.

 سرمایه داری در غرب، وقتی برای کارخانه ها، به کارگر، نیاز داشت زنان را همانند مردان دانست تا زنانگی و کار در محیط آرام خانه را، رها کنند و به جمع کارگران آنها بپیوندند تا چرخ کارخانه ها، به سود آنها بچرخد. وقتی سینما تکراری شد و جاذبه اولیه این صنعت نوپدید کاهش پیدا کرد سراغ زنان رفت تا با به نمایش گذاشتن جاذبه های جسمی آنان و برهنگی در سینما و تحریک جنسی برگرفته از آن، بازار صنعت سینما را رونق دهد و چون بازار وسایل آرایشی، راکد شد، سراغ دختر بچه ها رفت و با تبلیغ آرایش برای آنان، از کساد بازار تولیدات خودش جلو گیری کرد. 
بنابر این تولید نظریاتی مثل برابری جنسی و به تبع آن رشد فیمینیسم، بیش از آنکه ریشه در فلسفه و خرد ورزی و تطور اندیشه ها، داشته باشد، ریشه در کف بازار سودِ سرمایه داران دارد چرا که هر وقت نیازمند چیزی است به حیله ای متوسل می شود تا آن را به دست بیاورد ، اگر با تبلیغات نشد با نظریه بافی و طرح نظریات فریبنده.

تنگ نظری از این بالاتر که با عریان کردن جسم زنان و بهره گیری از جاذبه جنسی آنها، سود فروش فیلم و کالاها، را بالا ببرند و در عوض، با رواج بی بند و باری جنسی، آنان را، از محیط آرام کانون خانواده برگیرند و از خانواده، خرابه ای بیش، باقی نگذارند.
اسلام به وقت ظهور، در برنامه ریزی برای این پنجاه درصد جمعیت،راهی میانه  را در پیش گرفت.
از یک سو، افکار و سبک زندگی جاهلیت آن دوران را رد کرد و زنان را کرامت و حرمت بخشید و گاه او را هم ردیف عطر(روایت پیامبر ص که فرمود: من از دنیای شما فقط به عطر و زن علاقه دارم)  و گاه او را بسان گل و ریحان خوشبو دانست چنان که امیرمؤمنان (ع) فرمود : زن ریحانه است نه خدمتکار و کلفت.
از دیگر سو، زنانگی او را به رسمیّت شناخت و او را از کارهای سخت، پر استرس و طاقت فرسا در عرصه اجتماع مثل جنگ و ... معاف کرد و به مناسب ترین کار برای زنان یعنی تربیت نسل جدید بشر، رهنمون شد.
نه زنان را چون جاهلیّت نخستین، فروتر از مردان دید و نه در عرصه فعالیتهای اجتماعی و مسؤولیتها همانند مردان، تا زنان را به عرصه فعالیتهای سخت و پر تنش و پر اضطراب در عرصه اجتماع بکشاند و خاطرش آسوده باشد که مساوات را بین آنها رعایت کرده است.
در منابع سیره نگاری اهل بیت (ع) گزارشی از نحوه برخورد پیامبر (ص) با این موضوع آمده است. گزارش شده که حضرت فاطمه (س) به پدرشان گفتند من و شوهرم در مورد تقسیم کارها در خانه و مسؤولیت هر کدام، از شما که صاحب شریعت اسلام هستید می خواهیم کسب تکلیف کنیم. ایشان در پاسخ گفتند شوهرت کارهایی مثل خرید و مسؤولیت های بیرون از خانه را به عهده بگیرد و شما کارهای منزل را.
حضرت فاطمه (س) می فرماید : من از این پاسخ خوشحال شدم و از این که مسؤولیت بیرون از خانه از دوشم برداشته شد شادمان و خرسند شدم .
توجه داشته باشیم که در آن روزگار به رسم سنت و عادت جوامع پیشین، معمولا زن کارهای خانه را انجام می داد و مرد کارهای بیرون از خانه را. بنابر این، پرسش از پیامبر (ص) برای آن بود که این زوج جدید، می خواستند بدانند باید چه سبکی را در زندگی جدید در پیش بگیرند که رفتارشان بر اساس دین باشد، آیا باید، هر دو، دوش به دوش هم در بیرون خانه و در متن اجتماع فعالیت کنند و کارهای خانه را مشترکا انجام دهند یا زن در بیرون و مرد در خانه یا همان شکل رایج در آن دوران. بدین ترتیب آنها، نحوه تقسیم کار زن و مرد را از صاحب شریعت پرسیدند تا برنامه فعالیت زنان و مردان را بدانند.
پیامبر (ص) با این پاسخ، در حقیقت زنانگی زنان را به رسمیت شناخت و فعالیت آنها در عرصه های سخت و پر اضطراب را، لازم ندانست.
امروزه به بهانه همین مساوات، شاهد حضور زنان، در عرصه کارهای سخت مثل نظامی گری، رانندگی کامیونها، مکانیکی ماشینها و ... هستیم این در حالی است که زنان اگر بخواهند مادران و مربیّان خوبی برای نسل بعد باشند باید هم فرصت کافی برای تربیت داشته باشند و هم آرامش و حوصله که در کشمکش های حضور در فعالیتهای اجتماعی و مشاغل، نه چنین فرصتی باقی می ماند و نه از آرامش روح و روان خبری هست و نه از حوصله .

نتیجه آنکه برنامه دین برای زنان هم از افراط گری جاهلیت دیروز، برکنار بود و هم از افراط گری جاهلیت مدرن امروزی که زن را عاری از وقار و عفت و حیا می خواهد تا در سایه نابودی اخلاق و خانواده ، چرخ سرمایه اش  بچرخد.

- نمونه دیگر از نشانه های جامعیت و خاتمیت دین اسلام، اعجاز پیامبر (ص) با کتاب آسمانی یعنی قرآن کریم است. معجزه موسی (ع) و عیسی فقط مناسب حال مخاطبان و معاصران آنها بود. این در حالی است که کتاب قرآن به صورت مکتوب در دسترس تمام نسلها قرار دارد و از این رو معجزه پیامبر خاتم (ص) همیشگی است و مناسب خاتمیت زیرا وقتی قرار است  این شریعت با دین جدیدی نسخ نشود باید برای مردمان هر دوره، به مانند مردمان عصر بعثت، ظرفیت هدایت داشته و از سوی دیگر به عنوان اعجازی در دسترس همگان، دلیلی باشد بر نبوت و آسمانی بودن این دین.
جالب آنکه دین ستیزان در غرب ادعا می کنند اکنون عصر آگاهی است و دیگر کسی فریب ادعای های واهی مثل شکافتن دریا، اژدها شدن عصا و ... به عنوان معجزات حضرت موسی (ع) را نمی تواند بپذیرد همینطور زنده شدن مردگان توسط عیسی (ع) را.
از آن شگفت¬تر، گَرته برداری و تقلید کورکورانه از همین سخنان توسط دین گریزان فارسی زبان است بدون این که توجه داشته باشند این اشکالات به دین، در بستر فرهنگی مغرب زمین با سابقه مسیحیت مطرح می شود حال آنکه معجزه پیامبر اسلام به عنوان پیامیر خاتم،  کتاب است که از جنس آگاهی و روشنگریست و در دسترس همگان، برای داوری است. 

   

 


مادر مهربانی ها

مادر مهربانی ها 

قرآن کریم در آیه 107 سوره انبیاء  در باره شخصیت رحمانی پیامبر (ص) می فرماید: 

وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ‏.

 و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستاده‏ایم‏.

همین پیامبری که خداوند در باره اش فرموده، فقط برای رحمت به جهانیان فرستاده شده، در سختی های فراوان هدایت امت و تلاطم ها و هجوم همّ و غمها، دختری مهربان و دلسوز داشت که غبار غم و اندوه از چهره جان و روانش می زدود و چون مادری مهربان، خستگی از تن و روان پدر، می شست. نقش مادرانه این دختر به حدّی بود که رسول خدا(ص) به او لقب «ام ابیها» داد یعنی کسی که برای پدرش مادری می کند.
این بدان معناست که بانوی دو عالم، برای شخصیتی مثل رسول خدا (ص) - که مایه رحمت و مهربانی، برای تمام جهانیان است - در جایگاه مادر بوده اند. پس جا دارد که او را «مادر مهربانی ها» بدانیم.
رسول خدا (ص) معدن مهربانی ها برای جهانیان هستند و دخترشان برای این« معدن مهربانی»، مادرند. 

نتیجه آن که زنان می توانند با بکار بستن توان بسیار زیادی که از حیث عواطف و لطف و مهربانی و ابراز احساسات دارند، نقشی ایفا کنند از جهت ارزش با نقش آفرینان بزرگ اجتماعی برابری کند یا که بر آن سایه افکند.






در این وبلاگ
در کل اینترنت