سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

درد دل پبامبر اعظم ص از جفای قریش

درد دل پیامبر ص از دست قریش نزد هیئت ثقیف
پیامبر اکرم (ص) در طول دوران بعثت (از آغاز وحی تا زمان هجرت به مدینه ) شرایط سختی را پشت سر گذاشتند . قرشیان مکی تنها به انکار و تکذیب دعوت ایشان بسنده نکردند . با ساحر و کاهن و شاعر خواندن ایشان به تخریب شخصیتشان پرداختند . با شکنجه و آزار پیروان ومحاصره اقتصادی و اجتماعی , عرصه را برمسلمانان تنگ گرفتند تا مانع ترویج دین شوند وسرانجام با یک تصمیم جمعی , اقدام به ترور و قتل پیامبر (ص) کردند که سبب شد ایشان برای محفوظ ماندن از خطر به مدینه هجرت کنند. پس از هجرت نیز پیوسته با مسلمانان درگیر بودند تا اینکه مکه فتح شد و آنان در ظاهر ایمان آوردند و مسلمان شدند .
در سال نهم هجری و پس از فتح مکه , هیئتی از قبیله ثقیف شهر طائف به دیدار پیامبر(ص) آمدند و چند روز در مدینه النبی اقامت کردند که شرح این دیدار در برخی منابع انعکاس یافته است. نکته قابل تأمل در گزارش این دیدار , شِکوه و درد دل پیامبر (ص) از دست قرشیان مکه است . درددل با افراد این هیئت که به تازگی نیز اسلام آورده بودند نشانگر درد و رنجی است که ایشان در مسیر دعوت به اسلام از بستگان و همشهریان خود کشیده اند و در این دیدار بدانها اشاره کرده اند .این هیئت توسط پیامبر(ص) در محلی نزدیک مسجد النبی اسکان داده شدند و پس از فراگیری مقداری از تعالیم اسلام به دیار خود بر گشتند .  اوس بن حذیفة یکی از افراد این هیئت ثقفی در این باره می گوید:

پیامبر (ص) هر شب نزد ما می آمدند و با ما سخن می گفتند و بیشترین مطلبی که در این صحبتها مطرح می کردند دردسرها و رنج و سختی هایی بود که از قوم خودشان یعنی قریش دیده بودند و می فرمودند من ناراحت نیستم . ما در مکه مستضعف بودیم وقتی هم که به مدینه آمدیم آتش جنگ بینمان شعله ور بود و گاه ما پیروز می شدیم و گاه آنها.
گزارش ابن کثیر از این ماجرا در ذیل می آید :
 روى الامام احمد و أبو داود و ابن ماجة من حدیث عبد اللَّه بن عبد الرحمن بن یعلى الطائفی عن عثمان بن عبد اللَّه بن أوس عن جده أوس بن حذیفة قال قدمنا على رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و سلّم فی وفد ثقیف، قال فنزلت الاحلاف على المغیرة بن شعبة، و أنزل رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و سلّم بنى مالک فی قبة له کل لیلة یأتینا بعد العشاء یحدثنا قائما على رجلیه حتى یراوح بین رجلیه من طول القیام، فأکثر ما یحدثنا ما لقی من قومه من قریش، ثم یقول «لا آسى و کنا مستضعفین‏ مستذلین‏ بمکة، فلما خرجنا إلى المدینة کانت سجال الحرب بیننا و بینهم ندال علیهم و یدالون علینا» فلما کانت لیلة أبطأ عنا الوقت الّذی کان یأتینا فیه فقلنا لقد أبطأت علینا اللیلة؟ فقال: «إنه طرئ لى جزئى من القرآن فکرهت أن أجی‏ء حتى أتمه».(منبع : البدایة و النهایة، ابن کثیر ،ج‏5،ص:32 و نیز رجوع کنید به : سنن أبی داود :ج 1, ص314ح1393 ,  أسدالغابة،ج‏1،ص:168.)
گفتنی است اصل درد دل و سخن گفتن از برخورد ظالمانه برخی افراد , نزد دوستان یا اشخاص  بی طرف به قصد بیان مظلومیت و بدرفتاری ظالمان اشکالی ندارد. مشابه این درددلها در سیره ائمه(ع) نیز دیده می شود مانند درددل امیر مؤمنان با مالک اشتر از کوتاهی مردم در  همکاری با ایشان (1)  یا درد دل امام باقر (ع) با یکی از کسانی که حال ایشان را پرسید و امام از قتل و اسارت خاندان اهل بیت توسط امویان و کوتاهی مسلمانان در این باره گله و شکایت کردند. (2) آنچه مذموم است فراموش کردن خداوند در گره گشایی کارها و شکوه بردن به غیر او برای گره گشایی و رفع مشکلات است .چنان که امام سجاد علیه السلام دردعای 14  صحیفه سجادیه می فرماید : خدایا من شکایاتم را به نزد غیر تو نمی برم و از حاکمی غیر از تو, کمک نمی خواهم؛
اللَّهُمَّ لَا أَشْکُو إِلَى أَحَدٍ سِوَاکَ، وَ لَا أَسْتَعِینُ بِحَاکِمٍ غَیْرِکَ، حَاشَاکَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ صِلْ دُعَائِی بِالْإِجَابَةِ، وَ اقْرِنْ شِکَایَتِی بِالتَّغْیِیرِ. اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّی بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِکَ، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْکَارِکَ، فَیُصِرَّ عَلَى ظُلْمِی، وَ یُحَاضِرَنِی بِحَقِّی، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِیلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِینَ، وَ عَرِّفْنِی مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّینَ.

...........................................................................
پاورقی ها
1. غلام مالک اشتر گوید: على (ع) از اینکه مردم از نزد او مى‏گریزند و به معاویه مى‏گرایند نزد مالک اشتر شکوه‏ کرد. مالک اشتر گفت: یا امیر المؤمنین ما با مردم بصره به نیروى مردم بصره و مردم کوفه پیکار کردیم. در آن زمان مردم همه یک رأى داشتند و سپس میانشان اختلاف افتاد و دشمنى آغاز کردند و ایمانشان به سستى گرایید و شمارشان روى به کاهش نهاد. زیرا تو آنان را به عدالت بازخواست مى‏کنى و به حق عمل مى‏نمایى و حق فرومایه از صاحب سرمایه مى‏ستانى و آن صاحب سرمایه را بر آن فرومایه برترى نمى‏دهى. چون با همه به حق و عدالت رفتار کرده‏اى طایفه‏اى از آنان که با تو بودند، این شیوه برنتافتند و از اینکه پنجه عدالت تو گریبانشان را مى‏گرفت غمگین شدند. اما بخششهاى معاویه همه به مالداران و اشراف است.نفوس مردم به دنیا مشتاق است و در میان مردم دوستداران دنیا اندک نیست. بیشترین مردم حق را ناخوش دارند و باطل در کامشان شیرین آید و دنیا را بر هر چیز برترى دهند.اگر تو نیز دست به بذل مال گشایى، مردم در برابر تو سر فرود آرند و از روى صدق و صفا خیر خواه تو شوند و خالصانه دوستى ورزند. یا امیر المؤمنین خدایت خیر دهاد و دشمنت را سرنگون کناد و جمعشان بپراکناد و کیدشان سست و پیوندشان گسسته گرداناد که او به آنچه مى‏کنند آگاه است.
على (ع) در پاسخ او پس از حمد و ثناى پروردگار گفت: اما آنچه در سیرت دادگرى ما گفتى، خداى تعالى مى‏گوید «هر کس کارى نیک کند سودش به خود او مى‏رسد و هر که کارى بد کند زیانش به خود او رسد و پروردگار تو در حق بندگان ستم نمى‏کند » و ترس من بیشتر از این است که با این همه بازهم در امر عدالت قصور ورزیده باشم.
اما در اینکه گفتى که جمعى نتوانستند حق را برتابند و از ما جدا شدند، خدا مى‏داند که آنان اگر از ما جدا شده‏اند به سبب جور ما نبوده و اگر رفته‏اند نه براى دست یافتن به عدالت بوده است. بلکه ایشان چیزى جز دنیا نمى‏طلبیدند. چنان مى‏نمودند که از دنیا دورى مى‏کنند و حال آنکه به مال دنیا دست نیافته بودند. در روز رستاخیز از ایشان خواهند پرسید که آیا قصدشان دنیا بوده یا براى خدا عمل مى‏کرده‏اند.
الغارات ,  مؤلف ابراهیم بن محمد ثقفى (م 283ق) ترجمه‏ عبد المحمد آیتى‏  ج 1 ص 37.  نویسنده: ابراهیم بن محمد ثقفى / مترجم عبد المحمد آیتى‏,ناشر: وزارت ارشاد,مکان نشر: تهران‏,سال چاپ: 1374 ش‏, چاپ 1374ش.

2. الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 154ح 255- 7- أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ زَیْدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ السُّلَمِیُّ إِجَازَةً، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَکَمِ الْکِنْدِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ صَبِیحٍ الْیَشْکُرِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ الْعَلَاءِ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: کُنْتُ جَالِساً مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیْهِ السَّلَامَ، قَالَ الرَّجُلُ: کَیْفَ أَنْتُمْ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدٌ (عَلَیْهِ السَّلَامُ): أَ وَ مَا آنَ لَکُمْ أَنْ تَعْلَمُوا کَیْفَ نَحْنُ، إِنَّمَا مَثَلُنَا فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مَثَلُ بَنِی إِسْرَائِیلَ، کَانَ یَذْبَحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ تَسْتَحْیَا نِسَاءَهُمْ، أَلَا وَ إِنَّ هَؤُلَاءِ یَذْبَحُونَ أَبْنَاءَنَا وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَنَا، زَعَمَتِ الْعَرَبُ أَنَّ لَهُمْ فَضْلًا عَلَى الْعَجَمِ، فَقَالَتِ الْعَجَمُ: وَ بِمَا ذَا قَالُوا: کَانَ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَرَبِیّاً. قَالُوا لَهُمْ: صَدَقْتُمْ، وَ زَعَمَتْ قُرَیْشٌ أَنَّ لَهَا فَضْلًا عَلَى غَیْرِهَا مِنَ الْعَرَبِ، فَقَالَتْ لَهُمْ الْعَرَبُ مِنْ غَیْرِهِمْ: وَ بِمَا ذَاکَ قَالُوا: کَانَ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قُرَشِیّاً. قَالُوا لَهُمْ: صَدَقْتُمْ، فَإِنْ کَانَ الْقَوْمُ صَدَقُوا فَلَنَا فَضْلٌ عَلَى النَّاسِ، لِأَنَّا ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ أَهْلُ بَیْتِهِ خَاصَّةً وَ عِتْرَتُهُ، لَا یَشْرَکُهُ فِی ذَلِکَ غَیْرُنَا. فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ: وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ. قَالَ: فَاتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً، فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَأَسْرَعُ إِلَیْنَا وَ إِلَى شِیعَتِنَا مِنَ السَّیْلِ فِی الْوَادِی، وَ بِنَا یُبْدَأُ الْبَلَاءُ ثُمَّ بِکُمْ، وَ بِنَا یُبْدَأُ الرَّخَاءُ ثُمَّ بِکُمْ. 






در این وبلاگ
در کل اینترنت