نکته نگار

جایگاه تفریح در نگاه یک فیلسوف دوره صفوی

جایگاه تفریح در نگاه یک فیلسوف دوره صفوی
ابو القاسم میر فندرسکی(م 1050 قمری ) از اساتید بزرگ فلسفه در عصر صفوی است . وی  در « رساله صناعیه» در باره تفریح و کسانی که اسباب سرگرمی و تفریح عموم مردم را فراهم می کند می نویسد :
گروهی در جهت منافع و صلاح خود حرکت می کنند و از کار آنها گاه به مردم نفع می رسد و گاه ضرر...مثل بازیگران و حقه بازان و اصحاب اساطیر و اهل مضحکه و ملعبه که گاهی به سبب کار اینها به شهروندان نفع می رسد مثل وقتی که آنها خسته باشند و بخواهند در مثل اعیاد و ایام تعطیل تفریح کنند زیرا تفریح برای انسان همچون تیز کردن ابزار است به وقت کُند شدن . اما اگر در غیر این شرایط مثل روزهای غیر تعطیل و کاری , از هنر و عمل  آنها استفاده شود برای مردم ضرر خواهد داشت چه از کار دست خواهند کشید تا تفریح کنند .  
آدرس : کتاب چالش سیاست دینی و نظم سلطانی ص 170-171(چاپ دوم تابستان 1386.نشر پژوهشگاه علوم و اندیشه سیاسی) به نقل از رساله صناعیه میر فندرسکی ص 70.
 

بایسته های نقد سوگواری امام حسین (ع)

بایسته های نقد سوگواری امام حسین (ع)
- سوگواری امری است احساسی و با عاطفه انسانی توده مردم در ارتباط است . بدیهی است نقد چنین آیینی باید بادقت ، ظرافت و نکته سنجی همراه باشد و تمام لوازمش مراعات شود چرا که شبیه جراحی عضو حساسی چون چشم یا مغز است و پزشک باید متخصص بوده و در کنار آگاهی از نحوه  درمان به حساسیت  موضوع را نیز در نظر داشته باشد .
- شخصیت های بزرگ به دلیل داشتن ویژگی ها و ابعاد وجودی گوناگون ، دارای جلوه های مختلف شخصیتی هستند و پیرو آن طیف های مختلفی از مردم جذب آنها می شوند و البته هر کدام به خاطر جلوه ای خاص از آن شخصیت بزرگ . این امر در مورد ائمه نیز دیده می شود . در این ارتباط  ، خصلت ایستادگی در برابر ظلم و ایثار جان و مال و فرزندان و شهادت مظلومانه در راه برپایی نظام عادلانه  که در نهضت امام حسین علیه السلام وجود دارد بیشتر از ویژگیهای دیگر ائمه , نظر توده مردم را به خود جلب می کند و این به خاطر قدرت فوق العاده احساسات  و عواطف است که بُرد زیادی دارند و خیلی از موانع را پشت سر می گذارند ، بر خلاف استدلاهای عقلانی و منطقی که در تزاحم با موانع گسترده ای چون خواسته های نفسانی ، علایق قومی و نژادی ، استدلاهای مخالف و شبهه ها و تردیدها ، از قدرت و نفوذشان کاسته می شود و پشت دیوارهای  جغرافیایی و ملیتی از حرکت باز می مانند . از این روست که شاهدیم در جریان نهضت امام حسین این بُعد از شخصیت ایشان یعنی ایستادگی در برابر ستم ، ایثار و مظلومیت در کانون توجه عموم قرار دارد . تا جایی که غیر مسلمانانی چون هندیان نیز  برای ایشان  سوگواری و روز عاشورا را تعطیل رسمی اعلام می کنند .
بنابر این توجه داشته باشیم که جنبه عاطفی نهضت عاشورا بر دیگر جنبه ها غلبه دارد و این امر نه تنها منفی نیست بلکه بستری است مناسب برای بیان و طرح دیگر جنبه ها و ابعاد نهضت امام و شخصیت ایشان . چنانکه اهل بیت (ع) خود نیز بدین نکته توجه نشان دادند و آیین سوگواری امام حسین را بنا نهاده و با گفتار و رفتار خود نهادینه اش کردند . به تجربه ثابت شده این تدبیر ائمه که باعث ایجاد نهاد سوگواری آیینی در ساختار فکر و عمل شیعیان شد نقش بنیادی در تبیین بحران رهبری در جامعه اسلامی داشت . این بحران چیزی نیست جز  انحراف از مسیر امامت معصوم به زمامداری خلفا و سلاطین . امری که فاجعه کربلا نیز را در پی داشت .  همچنین سوگواری بهترین کمک را به اندیشه ی انتظار و مهدویت می کند زیرا در سایه آن , ضرورت امامت معصوم مکرر تبیین و گوشزد می شود و زمینه حاکمیت امام معصوم را فراهم می کند .

گفتنی است این یادداشت بخشی از مقاله «بایسته های نقد سوگواری امام حسین علیه السلام»  است که برای ایام محرم آماده می کردم ولی از آنجا که یاداشت قبلی _که در ذیل می بینید(یاداشت بعدی) _ در باره نکوهش توصیف صرفا عاطفی از اهل بیت بود مناسب دیدم مطالب فوق را در یاداشتی جداگانه بیاورم چرا که گمان می کنم برخی از آن چنین برداشت کنند که بیان حوادث و مصایب عاشورا در ایام سوگواری محرم نیز از این زمره است در حالی که سوگواری برای امام حسین (ع) جایگاه مهمی در تبیین حقایق مبنایی اسلام ناب محمدی دارد . 

واکنش در برابر توصیف صرفا عاطفی از اهل بیت(ع)

واکنش در برابر توصیف صرفا عاطفی از  اهل بیت
موقعیت و شخصیت ویژه ی اهل بیت (ع) تاثیرات متفاوتی در بین هوادران و محبّان آنها می گذارد هر چند همگی به استحقاق و شایستگی اهل بیت برای جانشینی پیامبر (ص)و رهبری سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی ایمان دارند اما بنا بر ویژگی های شخصیتی ومیزان شناختشان از ائمه ، هر کدام نگاه خاص خود را به آن بزرگواران دارند .
امروزه در بین شیعیان و محبان اهل بیت (ع) شاهد  نگاه ها و جریان های فکری مختلفی هستیم  که گاه کشمکش هایی با هم داشته اند . وجود ویژگی هایی چون حقانیت ، ایمان استوار و عالی ، ارتباط بسیار نزدیک با مبدا آفرینش ، اخلاق کریمه و علم و دانش فراگیر  ، افراد حق جو , خردمند و منصف را جذب ائمه می کند اما ایشان به دلیل «مظلوم واقع شدن در اثر غصب جایگاه امامتشان » و «تحمل مصایب و رنج های بسیار در مسیر حفظ دین ناب محمدی » تشخص دیگری نیز یافته اند که عواطف برخی یاران و هوادران را بسیار تحت تاثیر قرار می دهد . بدیهی است این بعد از شخصیت ائمه بیشتر مورد توجه افراد احساسی قرار گیرد و در مسیر شناخت آن بزرگواران , از این زوایه وارد شوند و ابعاد دیگر شخصیت معصومان (ع)کمتر مورد توجه شان باشد و در نتیجه شناختی تک بعدی و ناقص از آنان پیدا کنند . اما در مقابل گروه دیگری هستند که علاوه بر این بعد به  ابعاد دیگر نیز توجه دارند و البته آنچه بیشتر توجه آنان را به خود جلب می کند آموزه ها و باورهای اساسی تبیین شده از سوی ائمه است .  اموری که شامل  اصول ، مبانی و  معارف مختلف دین اسلام در تمام حوزه های حیات انسانی  می شود . (گفتنی است آن بزرگواران برای تبیین و نهادینه شدن این امر مجاهدت های فراوانی داشته اند  و خود نیز بر آن اساس آنها رفتار کرده اند).
بنابر می توان گفت این جریان فکری ، نگاه «باور محور» به اهل بیت دارد و گروه نخست نگاه «عاطفی»  . هر کدام  از دو رویکرد , هویت خاص خود را دارد  و شخصیت های مختلفی را در حوزه های گوناگون سیاسی، مدیریتی ، علمی ، ادبی و به ویژه شعر تربیت کرده است  .
این دو جریان دارای پشینه ای کهنند و  به دوران حیات معصومان (ع ) باز می گردند. شواهد موجود در منابع گوناگون تاریخی و حدیثی از حیات این دو جریان در دوره ائمه حکایت دارند . در این جا برای نمونه به یک مورد از این شواهد که مربوط به حوزه ادبیات و شعر است بسنده می کنیم . شاهد ما گزارشی است از بحث دو شاعر اهل بیت در خصوص بایسته های مدح خاندان پیامبر (ص) که در کتاب امالی شیخ طوسی آمده است .
این دو ؛ سید حمیری  و جعفر بن عفان طائی دو شاعر برجسته و شناخته شده سده دوم هجری هستند که محب اهل بیتند و برای آنها شعر گفته اند . ماجرا از این قرار است که جعفر طائی ابیاتی در مدح خاندن پیامبر (ص) می سراید که نگاه عاطفی به اهل بیت داشت و تعابیر شاعر بازگو کننده شرایط سخت زندگی برای اهل بیت بود . شعر جعفر به گوش سید حمیری می رسد و از نوع تعابیر و نگاه شاعر به اهل بیت برآشفته می شود و در دیداری که با او دارد به تندی واکنش نشان می دهد و ضمن شماتت وی گوشزد می کند که در توصیف اهل بیت نباید چنین کرد بلکه باید فضایل و برتری های و ارزش های شخصیتی آنان را برجسته و نمایان کرد  . در این جا برای دسترسی خوانندگان به این گزارش مناسب دیدیم  ترجمه و سپس متن اصلی آن را در ذیل بیاوریم  .شیخ طوسی متن این گزارش را در کتاب امالی چنین آورده است :

 محمد بن جبلة الکوفی  می گوید : سید حمیری و جعفر بن عفان طائی پیش ما بودند . سید به او گفت : واى بر تو در باره آل محمّد علیهم السّلام چنین شعر می سرائى که ؛
چه بر سر شما آمده که سقف خانه تان در حال خراب شدن است و لباسهایتان از بدترین لباسهاست.
جعفر گفت : کجای این تعبیر اشکال دارد ؟ سید حمیری گفت : وقتی نمی توانی درست مدح کنی ، سکوت اختیار کن که بهتر است .آیا باید خاندان پیامبر را با این گونه عبارات مدح کنی ؟ من عذر تو را می پذیرم این طبع ، دانش و نهایت توانایی و همت توست . من خود شعری در مدح این خاندان سروده ام تا ننگ شعر تو برطرف شود ؛
سوگند به خدا و نعمت هایی که ارزانی داشته _ و انسان در قبال هر سخنی که می گوید مسوول است _ که سرشت علی بن ابی طالب  بر تقوی و نیکی است . اوست امامی که بر امت برتری و فضیلت دارد . سخنش و قصدش حق است . امور باطل او را به خود مشغول نمی کنند  . در اوج درگیری های جنگ و باران تیر ، تیغ بر دست همچون شیر ژیان بر دشمن حمله ور می شد .کسی که در یک شب دو فرشته بزرگ جبرئیل و میکائیل هر کدام به همرا هزار ملک ، بر او سلام کردند در حالی که اسرفیل پشت سر آنها در حرکت بود . در یک شب مهتابی ، فرشتگان مانند پرندگان ابابیل ، پیوسته بر زمین نازل شدند و بر ایشان سلام  کردند . این بزرگداشت و تعظیم است .
سید حمیری پس از پایان شعر خود رو به جعفر طائی کرد گفت : این گونه باید در باره اهل بیت سرود . امثال شعر تو مناسب افراد کوچک و ضعیف است . در این هنگام جعفر پیشانى سید حمیرى را بوسید و گفت: به خدا سوگند تو سرآمد شاعرانى و ما دنباله رو شما هستیم.
متن امالی شیخ طوسی چنین است :
أخبرنا محمد بن محمد ، قال : أخبرنی أبو عبید الله محمد بن عمران المرزبانی ، قال : أخبرنا محمد بن یحیى ، قال : حدثنا جبلة بن محمد بن جبلة الکوفی ، قال : حدثنی أبی ، قال : اجتمع عندنا السید بن محمد الحمیری وجعفر بن عفان الطائی ، فقال له السید : ویحک أتقول فی آل محمد ( علیهم السلام ) شرا !
ما بال بیتکم یخرب سقفه                       وثیابکم من أرذل الأثواب .
فقال جعفر : فما أنکرت من ذلک ؟ فقال له السید : إذا لم تحسن المدح فاسکت ، أیوصف آل محمد بمثل هذا ؟ !ولکنی أعذرک ، هذا طبعک وعلمک ومنتهاک ، وقد قلت أمحو عنهم عار مدحک ؛
أقسم بالله وآلائه                    والمرء عما قال مسؤول
إن علی بن أبی طالب             على التقی والبر مجبول
وإنه کان الامام الذی               له على الأمة تفضیل
یقول بالحق ویعنى به              ولا تلهیه الأباطیل
کان إذا الحرب مرتها القنا        وأحجمت عنها البهالیل
یمشی إلى القرن وفی کفه        أبیض ماضی الحد مصقول
مشى العفرنی بین أشباله          أبرزه للقنص الغیل
ذاک الذی سلم فی لیلة           علیه میکال وجبریل
میکال فی ألف وجبریل فی      ألف ویتلوهم سرافیل
لیلة بدر مددا أنزلوا                 کأنهم طیر أبابیل
فسلموا لما أتوا حذوه             وذاک إعظام وتبجیل
کذا یقال فیه یا جعفر ، وشعرک یقال مثله لأهل الخصاصة والضعف ، فقبل جعفر رأسه وقال : أنت والله الرأس یا أبا هاشم ، ونحن الأذناب  .
آدرس : الأمالی ، الشیخ الطوسی ، ص 198 ح 339 / 41 .


تکریم مادر حق فرزند بر پدر

تکریم مادر حق فرزند بر پدر
احترام فرزندان به مادر و تکریم او از ارزش ها و هنجارهای دیرین در جوامع بشری است . مادر از آن رو که با فداکاری و با جان و دل برای فرزند تلاش می کند شایسته سپاش و ستایش شناخته می شود . ادیان الهی به ویژه اسلام توصیه های زیادی در این زمینه به فرزندان دارند اما نکته جالب در این میان ، تاکید خاص پیامبر اکرم (ص) به گرامی داشت مقام مادر از سوی شوهرانشان است با این بیان که این تکریم جزو حقوق فرزندان بر پدرانشان می باشد ؛
ترجمه روایت
حقّ فرزند بر پدر ، این است که اگر پسر است ، مادرش را گرامى دارد و نام نیکو بر او نهد و کتاب خدا را به او آموزش دهد و او را پاک گردانَد و شنا به او یاد دهد ، و اگر دختر است ، مادرش را گرامى دارد و نام نیک بر او نهد و سوره نور را به او آموزش دهد ...
چنان که می بیند گرامی داشت مادر کودک از سوی پدر دو بار تکرار شده هم در فرضی که نوزاد پسر است و هم در فرضی که دختر است . این بدان معناست که تکریم مادر مورد تاکید قرار گرفته است .
بر اساس این روایت , نخستین کسی که باید در باره مادر نیکی کند و او را گرامی بدارد شوهرش است که پدر فرزند است . قرار گرفتن "تکریم مادر " در ردیف حقوق فرزند بدین معناست که گرامی داشت مادر فرزند از سوی پدران تاثیر فراونی در سرنوشت فرزندان دارد همان گونه که نام گذاری خوب , در آینده آنها موثر خواهد بود . بنابر این با تولد اولین فرزند و مادر شدن زن , قبل از هر کسی , وظیفه شوهرش هست که مقام مادری همسرش را پاس بدارد و احترام و ارزش خاص مادری او را رعایت کند . نتیجه آن که جایگاه مادران , جایگاه والایی است که نه تنها فرزندان بلکه شوهران نیز باید پاسدار آن باشند و این غیر از آن حرمت و احترامی متقابلی است که زن و شوهر به عنوان دو شریک زندگی و همسر باید بدان پایبند باشند .
متن روایت
الکافی :  علی بن محمد ، عن ابن جمهور ، عن أبیه ، عن فضالة بن أیوب ، عن السکونی قال : دخلت على أبی عبد الله علیه السلام ... فقال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : حق الولد على والده إذا کان ذکرا أن یستفره أمه ( أی یستکرم أمه) ، ویستحسن اسمه ، ویعمله کتاب الله ویطهره ، ویعلمه السباحة وإذا کانت أنثى أن یستفره أمها ، ویستحسن اسمها ، ویعلمها سورة النور ...
آدرس :  الکافی ج 6  ص 48 ح 6


یاد شهدا در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها

یاد شهدا در سیره حضرت فاطمه سلام الله علیها
در فرهنگ شیعی , یادکرد  شخصیتهای ارزشمند مکتب از جایگاه ویژه ای برخوردار است چنان که یادکرد تلاش رهپویان حق و حوادث مهم و سرنوشت ساز در جریان مبارزه نیز , اهمیت ویژه ای دارد .این امر عمدتا به دوشکل صورت می گیرد . نخستین شیوه , یادمان شخصیتها و حوادث , در زمانهایی است که یاد آور آنها هستند مانند سوگواری امام حسین در روز عاشورا  . شیوه دیگر  بازدید از مکانهایی است که یادآور شخصیتها و حوادث تاثیر گذار هستند . در خصوص هر دو شیوه - که به نوعی در خدمت زنده نگه داشتن ارزشهای مکتب اند و مردم را به یاد خدا و امور معنوی می اندازند - توصیه هایی از معصومان علیهم السلام به ما رسیده است  .  در اینجا به شیوه بازدید از اماکن یادمانی در سیره و کلام معصومان (ع) می پردازیم .
در روایات رسیده از امام صادق علیه السلام  به بازدید از اماکن یادمانی صدر اسلام توصیه شده است مانند مسجد قبا به عنوان نخستین مسجدی که بر اساس تقوی بنا شده , مشربه ام ابراهیم به عنوان مکان سکونت و نماز رسول اکرم (ص) و  قبور شهدای احد به عنوان محل یاد حادثه جنگ احد و جانفشانی هفتاد شهید آن جنگ . ایشان همچنین از این که آثار به جا مانده از پیامبر (ص) در گذر زمانه دچار دگرگونی شده اند ابراز ناخرسندی می کنند و بر بازدید از آثار باقی مانده تاکید می کنند .( الکافی ج  4 ص  560 : بَابُ إِتْیَانِ الْمَشَاهِدِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاء)
نکته تامل برانگیز در بین این روایات , توجه خاص حضرت فاطمه سلام الله علیها به زیارت قبور شهداء در دوران کوتاه پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) تا شهادت خودشان  است . امام صادق در این باره می فرمایند :
ایشان پس از پیامبر (ص) هفتادو پنج روز زنده بودند . در این مدت هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه به زیارت قبور شهدا واقع در منطقه وقوع جنگ احد می رفتند و به نماز و دعا مشغول می شدند و- با اشاره  به محل درگیری مسلمانان با کافران در جنگ احد به  همراهان و حاضران – می گفتند اینجا رسول خدا (ص)  مستقر بودند و آنجا مشرکان.
متن حدیث 
الکافی : عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ عَاشَتْ فَاطِمَةُ س بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً لَمْ تُرَ کَاشِرَةً وَ لَا ضَاحِکَةً تَأْتِی قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فِی کُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَیْنِ الْإِثْنَیْنِ وَ الْخَمِیسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هَاهُنَا کَانَ الْمُشْرِکُونَ .
وَ فِی رِوَایَةٍ أُخْرَى أَبَانٌ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهَا کَانَتْ تُصَلِّی هُنَاکَ وَ تَدْعُو حَتَّى مَاتَتْ علیها سلام .( الکافی ج  4 ص  561 ح 3)

 این رفتار , نمایانگر اهمیت یادکرد حوادث مهم در سرنوشت اهل ایمان و مبارزه است که در قالب بازدید از مکانهای حادثه و زیارت قبور افراد تاثیر گذار , انجام گرفته است . این کار ایشان شبیه کار امروز کاروانهای راهیان نور در بازدید از مناطقی جنگی جنوب کشور و حضور بر سر مزار آنهاست . این بدان معناست که این حرکت فرهنگی در دوران حاضر , برگرفته از مبانی مکتبی شیعه است که بر پایه پیروی از معصومان بنا نهاده شده است. .        
گفتنی است مراسم حج نیز آکنده از این گونه یادکردهاست مثل «هروله کردن» بین صفا و مروه به یادکرد رفت و برگشت «هاجر» در بین این دو کوه یا «رمی جمرات » , به یادکرد «سنگ زدن » خاندان ابراهیم به « ابلیس» . بنابر این یادمان های زمانی و مکانی حوادث و شخصیتهای مهم و تاثیر گذار در مسیر هدایت بشر, امری ریشه دار در اسلام ناب محمدی و آیین انبیاء است و شیعیان به تبعیت از رهبران معصوم خود بدین امر همت گماشته اند


شیوه تعامل رهروان حق نسبت به چالش زیاده روی در نهضت

شیوه تعامل رهروان حق نسبت به چالش زیاده روی در نهضت
اعتدال در  امور و توجه به مرزها  , برای رسیدن به نتیجه ای دلخواه ,  بی نقص و متقن امری لازم و ضروری است . رعایت اعتدال با آگاهی , احاطه ی بر کار از جهات گوناگون , صبر و حوصله , دقت و تامل , ظرفیت و ...میسر است و  چنین امکان و موقعیتی  برای بیشتر افراد  فراهم نمی شود و بدین جهت اکثرا , گرفتار افراط و تفریط می شوند . از این رو هر چه دامنه ی کار گسترده تر , پیچیده تر , ظریف تر و پر هزینه تر باشد بر دشواری رعایت اعتدال افزوده می شود  . سرآمد این گونه کارها ,  حرکت در مسیر اصلاح جامعه یعنی مبارزه با جهل و نادانی و عوامل گمراهی مردم همچون اصحاب زر و زور و طاغوتهاست . اندازه نگه داشتن , رعایت مرزها , و  دوری از کم کاری و زیاده روی در چنین حوزه ای , بسیار سخت و دشوار است و بدیهی است افرادی که به چنین امر مهمی می پردازند در طول مبارزه و حرکت دچار زیاده روی ها و کم کاری هایی بشوند . در خصوص کم کاریها , افراد خود را در برابر خدا و خلق  شرمنده و بدهکار می بینند و تلاش می کنند  با تلاش بیشتر و درخواست مغفرت از خداوند , به جبران مافات بپردازند . اما مشکل اصلی در خصوص زیاده روی هاست که آفت مهمی را دامنگیر مبارزان و تلاشگران  حوزه  جهاد و اصلاح  می کند . برخی پس از آنکه متوجه زیاده روی ها و آثار سوء آن در متن جامعه می شوند  نسبت به اصل حرکت و نهضت و درستی و حقانیت آن , دچار  شک و تردید می شوند در حالی که بخشی از زیاده روی ها جزو  عوارض  متعارف نهضت هاست از آن رو که انسان بر همه امور احاطه ندارد و بدین جهت به دلیل ناآگاهی گرفتار لغزش می شود . برخی لغزش ها نیز نتیجه ی نداشتن سعه صدر و صبر و حوصله کافی است .  در مسیر مبارزه حق با باطل , میزان تقصیر افراد در زیاده روی ها , چه کم باشد چه زیاد ,  راه تعامل با آن  , قهر از مبارزه یا پیوستن به جبهه مخالف نیست بلکه باید همچون موارد کم کاریهای , از خداوند طلب مغفرت کرد و برای جبران خسارات وارد شده تلاش نمود و برای استقامت بیشتر از خداوند کمک طلبید.
آنچه گفتیم مقدمه ای بود برای پرداختن به این نکته قرآنی است که زیاده روی در امر مبارزه و اصلاح جامعه در نهضت انبیاء پیشین نیز  وجود داشته است ولی آنان  در این مسیر استقامت و بردباری  از خود نشان داده  و همان گونه که نسبت به گناهان و کم کاری ها از خداوند طلب مغفرت می کردند در خصوص زیاده روی ها نیز چنین کردند و از خداوند می خواستند گامهای آن در ادامه مسیر مبارزه , استوار بماند و بر کافران پیروز گردند . خداوند نیز در مقابل تلاش  , مقاومت و استواری آنها  , در دنیا و هم در آخرت به ایشان پاداش , ارزانی داشت چرا که چنین گروهی را نیکو کار می داند و دوستشان دارد .  
این نکته قرآنی در  آیات 146 تا 148سوره آل عمران مطرح شده است . این آیات بعد از جنگ احد و هنگام آماده شدن لشگر شکست خورده مسلمانان برای عزیمت دو باره به میدان جنگ در حمراء الاسد(1 ) نازل شدند . این آیات و ترجمه آنها در ذیل می آید : 
وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ (146)
وَ ما کانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (147)
فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا وَ حُسْنَ ثَوابِ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (148)
ترجمه
146- و چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنها جنگ کردند، آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها مى‏رسید سست نشدند، و ناتوان نگردیدند و تن به تسلیم ندادند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد.
147- گفتار آنها فقط این بود که پروردگارا گناهان ما را ببخش، و از تندرویهاى ما در کارها صرفنظر کن، قدمهاى ما را ثابت بدار، و ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان!
148- لذا خداوند پاداش این جهان و پاداش نیک آن جهان را به آنها داد، و خداوند نیکوکاران را دوست مى‏دارد.
این برداشت مبتنی است بر معنای لغوی و اصطلاحی  کلمه اسراف (2) در آیه (وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا) که در ردیف طلب مغفرت از گناهان و در کنار درخواست ثابت قدمی در امر مبارزه , قرار گرفته است .
.............................................................................................................................
پاورقی :
1 . أسباب نزول القرآن (الواحدی)، ص 129 ح  «252»- قال عطیة العَوْفِی: لما کان یوم أحد انهزم الناس، فقال بعض الناس: قد أصیب محمد فأعطوهم بأیدیکم، فإنما هم إخوانکم. و قال بعضهم: إن کان محمد قد أصیب، أ لا تمضون على ما مضى علیه نبیکم حتى تلحقوا به؟ فأنزل اللَّه تعالى فی ذلک:
وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ إلى وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا لقتل نبیهم، إلى قوله: فَآتاهُمُ اللَّهُ ثَوابَ الدُّنْیا.)
-  البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص: 700 ح 1944/ [2]- الشیخ المفید فی (الاختصاص): فی حدیث سبعین منقبة لأمیر المؤمنین (علیه السلام) دون الصحابة، بإسناده عن ابن دأب، و ذکر مناقبه إلى أن قال: ثم ترک الوهن و الاستکانة، إنه انصرف من احد و به ثمانون جراحة، تدخل الفتائل من موضع و تخرج من موضع، فدخل علیه رسول الله (صلى الله علیه و آله) عائدا و هو مثل المضغة على نطع «1»، فلما رآه رسول الله (صلى الله علیه و آله) بکى و قال له: «إن رجلا یصیبه هذا فی الله تعالى لحق على الله أن یفعل به و یفعل» فقال مجیبا له و بکى: «بأبی أنت و أمی، الحمد لله الذی لم یرنی ولیت عنک و لا فررت، بأبی أنت و أمی کیف حرمت الشهادة» قال: «إنها من ورائک إن شاء الله». قال: فقال له رسول الله (صلى الله علیه و آله): «إن أبا سفیان قد أرسل موعده: بیننا و بینکم حمراء الأسد» فقال:
 «بأبی أنت و أمی، و الله لو حملت على أیدی الرجال ما تخلفت عنک» قال: فنزل القرآن: وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ و نزلت الآیة فیه قبلها: وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ.ثم ترک الشکایة من ألم الجراحات، و شکت المرأتان إلى رسول الله (صلى الله علیه و آله) ما یلقى، و قالتا: یا رسول الله، قد خشینا علیه مما تدخل الفتائل فی موضع الجراحات من موضع إلى موضع، و کتمانه ما یجد من الألم. قال: فعد ما به من أثر الجراحات عند خروجه من الدنیا، فکانت ألف جراحة من قرنه إلى قدمه (صلوات الله علیه).
 2 . اسراف در کتب لغت چنین معنا شده است :
فرهنگ أبجدی عربی-فارسی، متن، ص: 72 :
أَسْرَفَ-إسْرَافاً [سرف‏] المالَ: مال را اسراف کرد،- فى کذا: در فلان کار افراط و از حد آن تجاوز کرد، خطا کرد، غفلت کرد، جهل و نادانى کرد.
المُسْرِف- [سرف‏]: اسراف کننده، مفرط، کسیکه از حدود چیزى تجاوز کند، اشتباه کننده، غافل، نادان. 
 المفردات فی غریب القرآن، ص: 407:
السَّرَفُ: تجاوز الحدّ فی کلّ فعل یفعله الإنسان، و إن کان ذلک فی الإنفاق أشهر.... و سمّی قوم لوط مسرفین ، من حیث إنهم تعدّوا فی وضع البذر فی الحرث المخصوص له المعنیّ بقوله: نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ [البقرة/ 223]، و قوله: یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ‏  [الزمر/ 53]، فتناول الإسراف فی المال، و فی غیره. و قوله فی القصاص: فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ‏  [الإسراء/ 33]، فسرفه أن یقتل غیر قاتله، إمّا بالعدول عنه إلى من هو أشرف منه، أو بتجاوز قتل القاتل إلى غیره حسبما کانت الجاهلیة تفعله، و قولهم: مررت بکم فَسَرِفْتُکُمْ ، أی: جهلتکم، من هذا، و ذاک أنه تجاوز ما لم یکن حقّه أن یتجاوز فجهل، فلذلک فسّر به.
لسان العرب، ج‏9، ص: 148 :
سرف: السَّرَف و الإِسْرَافُ: مُجاوزةُ القَصْدِ. و أَسْرَفَ فی ماله: عَجِلَ من غیر قصد، و أَما السَّرَفُ الذی نَهَى اللّه عنه، فهو ما أُنْفِقَ فی غیر طاعة اللّه، قلیلًا کان أَو کثیراً. و الإِسْرافُ فی النفقة: التبذیرُ. و قوله تعالى: وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا قال سفیان: لَمْ یُسْرِفُوا أَی لم یضَعُوه فی غیر موضعه وَ لَمْ یَقْتُرُوا لم یُقَصِّروا به عن حقه و قوله و لا تُسْرِفُوا، الإِسْرافُ أَکل ما لا یحل أَکله، و قیل: هو مُجاوزةُ القصد فی الأَکل مما أَحلَّه اللّه، و قال سفیان: الإِسْراف کل ما أُنفق فی غیر طاعة اللّه، و قال إیاسُ بن معاویة: الإِسرافُ ما قُصِّر به عن حقّ اللّه. و السَّرَفُ: ضدّ القصد. و أَکَلَه‏ سَرَفاً أَی فی عَجَلة. وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا أَی و مُبادَرة کِبَرهِم، قال بعضهم: إِسْرافاً  أَی لا تَأَثَّلُوا منها و کلوا القوت على قدر نَفْعِکم إیاهم، و قال بعضهم: معنى مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ أَی یأْکل قَرْضاً و لا یأْخذْ من مال الیتیم شیئاً لأَن المعروف أَن یأْکل الإِنسان ماله و لا یأْکل مال غیره، و الدلیل على ذلک قوله تعالى: فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ. و أَسْرَفَ فی الکلام و فی القتل: أَفْرَط. و فی التنزیل العزیز: وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ قال الزجاج: اخْتُلِفَ فی الإِسراف فی القتل فقیل: هو أَنْ یقتل غیر قاتل صاحبه، و قیل: أَن یقتل هو القاتلَ دون السلطان، و قیل: هو أَن لا یَرْضى بقتل واحد حتى یقتل جماعةً لشرف المقتول و خَساسة القاتل أَو أَن یقتل أَشرف من القاتل قال المفسرون: لا یقتل غیر قاتله و إذا قتل غیر قاتله فقد أَسْرَفَ، و السَّرَفُ: تجاوُزُ ما حُدَّ لک. و السَّرَفُ: الخطأُ، و أَخطأَ الشی‏ءَ: وَضَعَه فی غیر حَقِّه قال جریر یمدح بنی أُمیة:
          أَعْطَوْا هُنَیْدَةَ یَحْدوها ثمانِیةٌ،             ما فی عَطائِهمُ مَنٌّ و لا سَرَفُ‏
 أَی إغْفالٌ، و قیل: و لا خطأ، یرید أَنهم لم یُخْطِئوا فی عَطِیَّتِهم و لکنهم وضَعُوها موضعها أَی لا یخْطِئون موضع العَطاء بأَن یُعْطُوه من لا یَسْتَحِقُّ و یحرموه المستحق. شمر: سَرَفُ الماء ما ذهَب منه فی غیر سَقْی و لا نَفْع، یقال: أَروت البئرُ النخیلَ و ذهب بقیة الماء سَرَفاً قال الهذلی:
          فکأَنَّ أَوساطَ الجَدِیّةِ وَسْطَها،             سَرَفُ الدِّلاء من القَلِیبِ الخِضْرِم‏
...و قیل: السَّرَفُ فی الحدیث من الإِسرافِ و التبذیر فی النفقة لغیر حاجة أَو فی غیر طاعة اللّه، شبهت ما یَخْرج فی الإِکثار من اللحم بما یخرج فی الخمر، و قد تکرر ذکر الإِسراف فی الحدیث، و الغالب على ذکره الإِکثار من الذُّنُوب و الخطایا و احْتِقابِ الأَوْزار و الآثام. و السَّرَفُ: الخَطَأُ. و سَرِفَ الشی‏ءَ، بالکسر، سَرَفاً: أَغْفَلَه و أَخطأَه و جَهِلَه، و ذلک سَرْفَتُه و سِرْفَتُه. و السَّرَفُ: الإِغفالُ. و السَّرَفُ: الجَهْلُ. و سَرِفَ القومَ: جاوَزهم. و السَّرِفُ: الجاهلُ و رجل سَرِفُ الفُؤاد: مُخْطِئُ الفُؤادِ غافِلُه قال طَرَفةُ:
          إنَّ امْرأً سَرِفَ الفُؤاد یَرى             عَسَلًا بماء سَحابةٍ شَتْمِی‏
 سَرِفُ الفؤاد أَی غافل، و سَرِفُ العقل أَی قلیل. أَبو زیادٍ الکلابی فی حدیث: أَرَدْتکم فسَرِفْتُکم‏ أَی أَغْفَلْتُکم. و قوله تعالى: مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ کافر شاکٌّ. و السَّرَفُ: الجهل. و السَّرَفُ: الإِغْفال. ابن الأَعرابی: أَسْرَفَ الرجل إذا جاوز الحَدَّ، و أَسْرَفَ إذا أَخْطأَ، و أَسْرَفَ إذا غَفَل، و أَسْرَفَ إِذا جهِلَ.
 

                       


سنت الهی جبران مافات

سنت الهی جبران مافات
شرایط غم بار پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) , فضای سنگینی را بر جان و روان خاندان ایشان حاکم کرد . بر اساس برخی روایات , در چنین شرایطی , هاتفی غیبی آنان را تسلی داد . در این یادداشت , محتوای سخنان معصوم (ع) در گزارش این ماجرا مورد توجه قرار گرفته است .در ذیل ترجمه و متن یکی از این احادیث می آید . در ادامه نیز متن چند حدیث دیگر مربوط به این ماجرا خواهد آمد ؛
ترجمه
امام صادق می فرمایند  : وقتی پیامبر اکرم (ص)رحلت کردند کسی نزد اهل بیتش آمد - که او را نمی دیدند ولی صدایش را می شنیدند - و خطاب به خاندان پیامبر (ص) گفت : سلام و رحمت و برکات خداوند برشما باد ای اهل بیت پیامبر . هر موجود زنده ای طعم مرگ را می چشد  . آگاه باشید که شما روز قیامت پاداش خود را خواهید گرفت . پس هر کس از آتش جهنم نجات پیدا کند و وارد بهشت شود رستگار خواهد بود. دنیا چیزی جز کالای فریب نیست . خداوند هر مصیبتی را تسلی می دهد , برای  هر نابود شونده ای , جایگزینی قرار می دهد و هر از دست رفته ای را جبران می کند .  بنابر این باید فقط به خدا اعتماد و امید داشته باشید . بدانید محروم کسی است که از ثواب اخروی محروم گردد  .
متن حدیث 
 الکافی : عنه عن سلمة عن علی بن سیف عن أبیه عن أبی أسامة زید الشحام عن أبی عبد اللَّه ع قال لما قبض رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله جاءت التعزیة أتاهم آت یسمعون حسه ولا یرون شخصه فقال السلام علیکم أهل البیت ورحمة اللَّه وبرکاته کل نفس ذائقة الموت وإنما توفون أجورکم یوم القیامة فمن زحزح عن النّار وأدخل   الجنة فقد فاز وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور فی اللَّه عز وجل عزاء من کل مصیبة وخلف من کل هالک ودرک لما فات فباللَّه فثقوا وإیاه فارجوا فإن المحروم من حرم الثواب والسلام علیکم .( الکافی : ج 3 ص 221 ح 6)
بر اساس محتوای این حدیث و احادیث مشابه , خداوند تمام نقص ها , کمبودها , محرومیتها , دردها و رنج هایی پیش آمده برای فرد را - که در پدید آمدن آنها تقصیری نداشته -  جبران خواهد کرد . نتیجه آن که هیچ  تلخی , درد و رنجی که در اثر عوامل بیرون از اراده و تقصیر فرد به وجود می آید , نادیده و بی پاسخ نمی ماند و خداوند آن را در حیات ابدی آخرت جبران می کند .
توضیح
انسان به همان مقدار که موجودی کامل تر از سایر جانداران است به همان میزان نیز پیچیده تر و به همان نسبت موجودی محتاج تر و نیازمندتر است چنان که یک دستگاه فنی هر چه قدر پیشرفته تر باشد و قابلیت های بیشتری را دارا باشد  به قطعات و سرویس های تدارک کننده بیشتری نیازمند است .
هر چند دنیا محل گذر است اما بدیهی است تا وقتی این نیازها برطرف نشود و شرایط زندگی فرد متناسب با سازوکار خلقت بشر نباشد حیات مناسبی برای او  نخواهد بود و او بدون این که تقصیری داشته باشد دچار عذاب و رنج و خسارت شده است در این جاست که آفریدگار انسان و سازمان دهنده آفرینش و تدبیر کننده هستی یعنی خداوند متعال ، خود را عهده دار جبران این خسارت می داند . بر طرف نشدن نیازهای اساسی مثل خوراک ,پوشاک و مسکن که معمولا در اثر فقر ,آوارگی , جنگ و قحطی پیش می آید تنها بخش ناچیزی از دردها و رنجهای انسان است . او در بسیاری از امور دیگر مثل  بیماری , ناامنی , ظلم , فقدان عزیزان و ...  دچار رنج و اندوه می شود . چنان که اشاره کردیم  انسان به خاطر پیچیدگی خلقتش  , بیش از سایر جانداران و موجودات , آسیب پذیر است و از این رو باید هزاران مولفه وجودی برای او فراهم باشد تا چرخه حیات او بدون اندوه و درد طی شود این در حالی است که می دانیم تقریبا هیچ انسانی از چنین شرایطی برخوردار نیست . شاید بتوان گفت دردناکترین و اندوه بارترین امر برای انسان , مصیبت مرگ عزیزان است . این امر ناشی از تعلق و دلبستگی ای است که خالق هستی بنابر مصالحی بین دو انسان ایجاد کرده و آنها را به هم گره زده است و بدیهی است مرگ یکی به معنای برش دردناک  بخشی از یک مجموعه به پیوسته است . این درد ریشه در خواست و تدبیر خالق هستی در پیوستن و بریدن دارد و از این رو طبیعی است که خداوند خود را ملزم به جبران این درد بداند .
متون احادیث دیگر :
الکافی :  علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم عن أبی عبد اللَّه ع قال لما مات النبی‏صلى الله علیه وآله سمعوا صوتا ولم یروا شخصا یقول کل نفس ذائقة الموت وإنما توفون أجورکم یوم القیامة فمن زحزح عن النّار و أدخل الجنة فقد فاز  و قال :إن فی اللَّه خلفا من کل هالک وعزاء من کل مصیبة ودرکا مما فات فباللَّه فثقوا وإیاه فارجوا وإنما المحروم من حرم الثواب.( الکافی : ج 3 ص 221 ح  4 ) .

 الکافی : محمد بن یحیى عن سلمة بن الخطاب عن سلیمان بن سماعة عن الحسین بن المختار عن أبی عبد اللَّه ع قال : لما قبض رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله جاءهم جبرئیل ع والنبی مسجى وفی البیت علی وفاطمة والحسن والحسین ع فقال السلام علیکم یا أهل بیت الرحمة کل نفس ذائقة الموت وإنما توفون أجورکم یوم القیامة فمن زحزح عن النّار وأدخل الجنة فقد فاز وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور
 إن فی‏اللَّه عز وجل عزاء من کل مصیبة وخلفا من کل هالک ودرکا لما فات فباللَّه فثقوا وإیاه فارجوا فإن المصاب من حرم الثواب . هذا آخر وطئی من الدنیا قالوا فسمعنا الصوت ولم نر الشخص .(الکافی : ج 3 ص 221 ح  5)

 الکافی : عنه عن سلمة عن محمد بن عیسى الأرمنی عن الحسین بن علوان عن عبد اللَّه بن الولید عن أبی جعفر ع قال: لما قبض رسول اللَّه‏صلى الله علیه وآله أتاهم آت فوقف بباب البیت فسلم علیهم ثم قال : «السلام علیکم یا آل محمد کل نفس ذائقة الموت وإنما توفون أجورکم یوم القیامة فمن زحزح عن النّار وأدخل الجنة فقد فاز وما الحیاة الدنیا إلاّ متاع الغرور فی اللَّه عز وجل خلف من کل هالک وعزاء من کل مصیبة ودرک لما فات فباللَّه فثقوا وعلیه فتوکلوا وبنصره لکم عند المصیبة فارضوا فإنما المصاب من حرم الثواب والسلام علیکم ورحمة اللَّه وبرکاته .» ولم یروا أحدا فقال بعض من فی البیت هذا ملک من السماء بعثه اللَّه عز وجل إلیکم لیعزیکم وقال بعضهم هذا الخضر ع جاءکم یعزیکم بنبیکم‏صلى الله علیه وآله . ( الکافی : ج 3 ص 222 ح 8)

 






در این وبلاگ
در کل اینترنت