سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

آثار سوگوارى و زیارت امام حسین(ع) در کلام امام باقر (ع)

آثار سوگوارى و زیارت امام حسین(ع) در کلام امام باقر (ع)
 برپایى عزادارى به شکل آیینى اجتماعى ، از تاسیسات ائمه علیهم السلام  بوده و از این رو جریانى دینى به شمار مى آید  . ماهیت اجتماعى این  نهاد دینى باعث مى شود تا داراى کارکردهاى اجتماعى باشد . چنانکه جنبه دینى این سنت اجتماعى باعث مى شود در سرنوشت اخروى برپاکنندگان این آیین ، تاثیر گذار باشد . بر اساس روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده ایشان به این دو کارکرد دنیوى و اخروى سوگوارى و زیارت مزار امام حسین علیه السلام توجه نشان داده اند . ایشان در تفسیر  آیه پنجاه و یک سوره غافر بدین مطلب پرداخته اند . ما در ذیل ابتدا این آیه و ترجمه آن را می آوریم سپس متن حدیث امام باقر علیه السلام می آید :
آیه
إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهاد. ؛ ما به یقین پیامبران خود و کسانى را که ایمان آورده‏اند، در زندگى دنیا و روزى که گواهان به پا مى‏خیزند (روز قیامت) یارى مى‏دهیم!
حدیث
ابو حمزه ثمالی می گوید : امام باقر علیه السلام این آیه را خواندند و فرمودند : حسین بن علی یکی از آنهایی است که بر اساس این آیه خداوند وعده یاری رساندن خود را به آنها داده است .
امام در ادامه می افزایند : به خدا سوگند گریستن شما بر حسین بن علی و نقل ماجرای شهادتش ( سوگواری ) و زیارت مزارش , در دنیا به شما یاری می رساند {اشاره به این نکته است که آثار سوگواری و زیارت امام حسین علیه السلام  در واقع یاری رساندن خداوند به شیعیان است } .
امام در فراز پایانی سخن خود به اثر اخروی سوگواری و زیارت برای شیعیانی که به امر سوگواری و زیارت مزار امام حسین (ع) اهتمام دارند چنین اشاره می کنند : بشارت باد بر شما که در بهشت با امام حسین و همجوار رسول خدا خواهید بود .
متن حدیث
کتاب فضل زیارة الحسین : أخبرنا زید بن جعفر بن حاجب ، قال نا أحمد بن محمد بن السری ، قال حدثنی أبو عبد الله الطبری ، قال حدثنی عبد الله بن إسحاق ، قال نا سعید بن مالک بن عبد الله ، قال حدثنی أبی ، قال حدثنی الحسین بن علوان ، عن أبی حمزة ، عن أبی جعفر أنه تلا هذه الآیة « انا لننصر رسلنا والذین آمنوا فی الحیاة الدنیا ویوم یقوم الاشهاد»  الحسین بن علی منهم ، ووالله ان بکاکم علیه وحدیثکم بما جرى علیه و زیارتکم قبره نصرة لکم فی الدنیا ، فابشروا فإنکم معه فی جوار رسول الله صلى الله علیه وسلم . (فضل زیارة الحسین‏علیه السلام , محمد بن علی الشجری ص 48 ح 25 .)

در تبیین و شرح این حدیث نکات ذیل قابل تامل است :
  - مى دانیم که فرهنگ و مذهب تشیع بر اعتقاد به امامت انتصابى از سوى خداوند و رسولش ، استوار است و نقطه اصلى تمایز دو مذهب تشیع و تسنن به شمار مى آید .
 - حادثه عاشورا بیانگر انحراف پدیده آمده در مسیر رهبرى جامعه و تغییر آن از امامت به خلافت و سپس سلطنت بود .
 - سوگوارى غبار گذشت زمان را از چهره این حادثه مى زداید و آن را در نظر نسلهاى پس از حادثه  ، همچون رخداد تازه ، مى‏نمایاند.
 بنابر این سوگوارى ، یادکرد حادثه و روشنگرى در زمینه علل وقوع چنین حادثه‏اى است که اساس آن ، انحراف یادشده است . با توجه بدین نکته بدیهى است که سوگوارى یارى دهنده شیعیان باشد و در حفظ ، گسترش و تعمیق  و تثبیت تشیع نقش آفرینى کند  زیرا فریادگر حقانیت امام حسین و در پى آن  ، حقانیت نهاد امامت است.
 آنچه گفتیم براى آن بود که از یک سو روشن شود بین مبانى مطرح شده در روایات و  آثار نقل شده ، رابطه منطقى برقرار است و از سوى دیگر بدانیم که مؤسسان این آیین خود به تبیین و تشریح مبانى ، آثار و ارکان آن ، عنایت داشته ‏اند  .
 شواهد تاریخى هزاره پیشین بر وجود چنین کارکردى :
 تجربه سده هاى گذشته نشان از آن دارند که عزادارى و زیارت قبر امام حسین علیه السلام داراى چنین اثرى بوده‏ اند و شیعیان در طول سده‏ هاى گذشته ، به تناسب استعداد و ظرفیتشان و شرایط زمانى ، از یادکرد مصائب حادثه عاشورا و سوگوارى ابا عبدالله  ، انرژى مى گرفتند و بدین وسیله ، امکان ایستادگى و ماندگارى در برابر حکومت هاى ظالم ،را بدست مى آوردند .
 سیاست پیشگان عباسى در هنگامه قیام علیه امویان با آگاهى از این قابلیت و تاثیرگذارى آن ، به سیاه پوشى روى آوردند و خود را سوگوار امام حسین نمایاندند (شرح الأخبار ج 3 ص 244 و ص 417) تا هم بر لشگریان خود بفزایند و هم به آنان روحیه و انگیزه قوى براى قیام ، جنگ آورى و مقاومت بدهند  . البته این امر تکمیل کننده تدابیر دیگر آنان همچون شعار «الرضا من آل محمد» در جذب نیرو بود .
 همین قابلیت بعدا ، دامن‏گیر عباسیان نیز شد  . قیامهاى دوره عباسیان کم و بیش از این امر متاثر بودند . گزارش هایى داریم از چگونگى آغاز برخى قیامهاى این دوره ، که از حضور بانیان نهضت بر سر مزار امام حسین و مرثیه خوانى و گریه بر آن حضرت حکایت دارند  . ابو السرایا که در دوره مأمون قیام کرد در هنگامه آغاز قیام با همراهانش بر سر مزار امام حسین حاضر شدند و به یارگیرى و تهییج زائران پرداختند .( مقاتل الطالبیین ص346)
 یحیى بن عمر {وى از نسل زید شهید بود} نیز یکى از این قیام کنندگان بود که در دوره مستعین قیام کرد و نهضت خود را از سر مزار امام شروع کرد (مقاتل الطالبیین ص 420) .
 گویا عصبانیت و بغض خلیفه عباسى متوکل نسبت به زیارت مزار امام حسین - که با گریه بر مصیبت ایشان  همراه بود -  از همین امر ناشى مى شده  تا آنجا که او را به تخریب قبر امام واداشته است   .
 گزارش ابن اثیر از تلاش هاى اولیه داعیان جنبش فاطمیان مصر نیز ، از استفاده آنان از این قابلیت حکایت دارد ( الکامل فی التاریخ ج5 ص 14).
 از این رو مى توان گفت زیارت و سوگوارى از همان آغاز ، در نیرو بخشیدن به شیعیان و تعیین سرنوشت آنها، تاثیر گذار بوده است . برخورد با سوگوارى بعد از متوکل نیز ادامه یافت . در این امر علاوه بر نهاد حاکمیت ، برخی شخصیتهای فرهنگی متعصب و مخالف شیعه نیز نقش داشتند  . بدیهى است که خلفاى عباسى ، نمى توانستند بى پشتوانه فقیهان ، با مظاهر مذهبى مبارزه کنند . صدور فتواى قتل نوحه‏ گرى به نام «خلب» در بغداد از سوى بربهارى در دوران تسلط حنابله بر بغداد ، نمونه‏ اى از نقش آفرینى عالمان متعصب در مبارزه با سوگوارى امام است . در دوران رسمیت یافتن سوگوارى نیز ، مخالفتهاى زیادى از سوى عالمان متعصب سنى دیده مى شد که به تحریک توده مردم مى پرداختند و آنان را به درگیرى با سوگواران ، بر می انگیختند (ابن جوزى در جلد پانزدهم المنتظم به تفصیل درگیرى هاى روز عاشورا در بغداد دوره آل بویه را گزارش کرده است ). البته این مخالفتها ، با سقوط دولتهاى شیعى و روى کار آمدن دولتهاى طرفدار نظام خلافت ، ادامه یافت با این تفاوت که آنان دیگر نیاز چندانى به تحریک توده مردم نداشتند و دولتها برابر خواست آنها عمل مى کردند.
 هر چند این مخالفتها به بهانه ی بدعت بودن سوگوارى و شیوه هاى آن صورت می گرفت  اما از سخنان برخى ، چنین بر مى آید که دلیل اصلى مخالفتها ، مباحث مربوط به تبیین علل وقوع حادثه عاشورا در هنگامه سوگوارى هاست . زیرا این مباحث  خود بخود به بحث «انحراف پدید آمده در مسیر رهبرى» و تبدیل آن از امامت به خلافت و سپس سلطنت  ، کشانده می شد می شد امری که آنان تحت عنوان «اختلاف صحابه در صدر اسلام» از آن یاد می کنند.(1)
 بنابر این می توان گفت ریشه این حساسیتها ، به نقش آفرینى سوگوارى  در تبیین انحراف یاد شده  باز مى گردد  . چرا که این امر در اثبات حقانیت باورهاى شیعى بسیار مؤثر است و عملا به نهادى براى تبلیغ و ترویج آنها ،تبدیل شده است  . این امر خود ، گسترش مذهب تشیع را نیز در پى داشت .
 جریان تشیع و نهضتهاى گوناگون شیعى از انرژى موجود در یادکرد امام که به واسطه ذکر مصیبت یا حضور بر سر مزارش انجام مى گرفت ، بهره فراوان برده ‏اند به نحوى که حتى ناظران بیرونى مثل خاورشناسان نیز - که نگاه برون دینى به این آیین دینى داشته‏ اند - بدین نکته رسیده و به آن تصریح کرده‏ اند  که به عنوان نمونه سخن برخى از آنها (به نقل از کتاب قیام امام حسین و یارانش) در ذیل مى آید:
-  دکتر ژوزف مورخ معروف فرانسوی در کتاب " اسلام و اسلامیان" :  با ترقیات سریع السیری که شیعیان در اندک مدتی کردند می توان گفت در دو قرن دیگر عدد آنها بر سایر فرق مسلمانان بیشتر خواهد شد و علت این امر به واسطه سوگواری امام حسین علیه السلام است .
-  توماس ماساریک می گوید : بسیاری از مورخین ما از کم و کیفیت این رسم و ازدیاد عزاداری واقف نبوده، جاهلانه سخن می گویند و وضع عزاداری پیروان امام حسین علیه السلام را مجنونانه مى پندارند و ابدا بدین نکته پی ‏نبرده‏ اند که این مسئله در اسلام چه تحولاتی را به وجود آورده و با جنبش و نهضت مذهبی که از تعزیه داری در این قوم پیدا شده در هیچ یک از اقوام و ملل دیگر عالم پیدا نشده با یک نظر دقیق در ترقیات دویست ساله پیروان حضرت علی علیه السلام در هندوستان که عزاداری را شعار خود نموده‏ اند تصدیق خواهیم کرد که بزرگترین عالم اصلی مزیت را آنها پیروی می کنند .
 دویست سال پیش پیروان علی و امام حسین  علیها السلام در سرتاسر هندوستان در اقلیت بودند و همین حال را ممالک دیگر داشتند. امروزه در ممالک مترقی و ثروتمند مسیحی اگر بخواهند چنین ماتم و عزاداری را به پا نمایند با صرف میلیونها دلار باز هم به تأسیس چنین مجامع و مجالس عزاداری موفق نخواهند شد.
 گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح ، مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان امام حسین علیه السلام یافت می شود ، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب امام حسین  علیه السلام مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
-  موریس دوکبری می نویسد : اگر مورخین ما، حقیقت این روز را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند، زیرا پیروان امام حسین  به واسطه عزاداری امام حسین  می دانستند که پستی و زیردستی و استعمار واستثمار را نباید قبول کنند، زیرا شعار پیشرو و آقای آنها ندادن تن به زیربار ظلم و ستم بود. قدری تعمق و بررسی کنیم که در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام چه نکات دقیق حیات بخشی مطرح می شود! در مجالس عزاداری امام حسین گفته می شود، که امام حسین علیه السلام برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیربار استعمار و ماجراجوئی یزید نرفت.
 پس بیائید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیردستی استعمارگران( بیگانگان) خلاصی یابیم و مرگ باعزت را بر زندگی با ذلت  ترجیح دهیم زیرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگی با ذلت است. مسلم است ملتی که از گهواره تا گور تعلیماتش چنین است دارای چه مقام و مرتبی است، دارای هر گونه شرافت و افتخاری است، همه سرباز حقیقی عزت و شرافتند. علاوه بر منافع سیاسی که ذکر شد و اثراتش طبیعی است. بزرگترین پاداش اخروی را مسلمانان در این عملیات یعنی تعزیه داری امام حسین  می دانند آشنایان به تاریخ تصدیق خواهند نمود که  اصلاح اخلاق و تعلیمات بین المللی جز به وسیله مذهب  غیرممکن است .
در ادامه مناسب است سخنی از مهاتما گاندی را نیز نقل کنیم که گفته است : من زندگی امام حسین علیه السلام - آن شهید بزرگ اسلام - را به دقت خوانده‏ ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده‏ ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین علیه السلام پیروی کند.
گفتنی است امروزه در هندوستان استقلال یافته در پی رهبری گاندی , روز عاشورا از تعطیلات رسمی است .


..........................................................................................................................
پاورقی
1 )  غزالى در فتوى «منع مردم از مقتل خوانى امام حسین علیه السلام » ، دلیل تحریم را ، تاثیر آن در ایجاد بدبینى  و نفرت نسبت به صحابه را بیان مى کند . ابن حجر هیتمى (متوفى 973) در الصواعق  المحرقة مى نویسد  : قال الغزالی وغیره و یحرم على الواعظ وغیره روایة مقتل الحسین و حکایاته وما جرى بین الصحابة من التشاجر والتخاصم فإنه یهیج على بغض الصحابة والطعن فیهم وهم أعلام الدین تلقى الأئمة الدین عنهم روایة ونحن تلقیناه من الأئمة درایة فالطاعن فیهم مطعون طاعن فی نفسه ودینه.
 وما ذکره من حرمة روایة قتل الحسین وما بعدها لا ینافی ماذکرته فی هذا الکتاب لأن هذا البیان الحق الذی یجب اعتقاده من جلالة الصحابة وبراءتهم من کل نقص بخلاف ما یفعله الوعاظ الجهلة فإنهم یأتون بالأخبار الکاذبة الموضوعة ونحوها ولا یبینون المحامل والحق الذی یجب اعتقاده فیوقعون العامة فی بغض الصحابة وتنقیصهم بخلاف ما ذکرناه فإنه لغایة إجلالهم وتنزیههم هذا .(الصواعق ج 2 ص 640 موسسة الرسالة ،  بیروت ،چاپ  اول 1417 )


اصطلاح نوحه در گزارش های تاریخی سوگواری عاشورا

اصطلاح نوحه در گزارش های تاریخی سوگواری عاشورا 
کلمه «نوحه »  از مصدر «نوح » است که در لغت به معنى مقابل هم قرار گرفتن دو چیز است و بدین جهت به , مقابل هم نشستن زنان گریه کننده در عزادارى «نوح » و به جمع و مجلس سوگ آنان «مناحه»  گفته شده است ( 1 ) و به زنانى که در این جمع به شیون و زارى و گریه با صداى بلند ، مشغولند، نائحه - یعنى نوحه‏گر و مویه کننده- ، و به مجلس عزا، مناحه و به عزادارى  آنان «نیاحه »گفته مى‏شود.
 در زبان عرب ، از گریه و زارى با شیون و فریاد با عناوین ؛ «صیحه، صراخ، ضجه، نحیب ، ولوله» و از یاد کردن متوفى با خطاب کردن و صدا زدن او به نیکویى‏ هایش با عنوان « ندبه » و از بیان احساسات نسبت به متوفى در قالب شعر که با رقت و دلسوزى همراه باشد با عنوان «مرثیه» یاد شده است . در مجالس سوگواری عرب مجموعه این امور در کنار هم ، رفتار سوگواران را تشکیل مى‏داده است . همراهى این موارد با هم، باعث شده تا به هر یک به تنهایی نیز نوحه گرى  اطلاق شود . از این روى گزارش هایی که به نوحه گرى، تصریح کرده‏ اند، مى‏توانند به معنى گزارش دیگر رفتارهاى سوگوارى نیز باشند با این حال در برخى گزارش‏ها، به رفتارهاى یاد شده، مستقلا، تصریح شده است .
گفتنی است گریه در غالب موارد با تعبیر «بکاء» گزارش شده است با این حال گریه و شیون و زارى در برخی موارد ، با تعبیر  نوح و نیاحه ، آمده است . در ذیل گزارش های نوحه گری دو مقطع ؛ (دوران ائمه و دوران بعد از ایشان تا زمان رسمی شدن سوگواری در دوران آل بویه ) فهرست شده اند :
 الف» نیاحه در عصر ائمه
 - یکسال نیاحه و نوحه گرى خاندان بنی هاشم ، به طور همه روزه ( سال 61 هجرى) و سه سال در سالروز شهادت امام حسین علیه السلام  در روز عاشورا (2)
 - نیاحه کوفیان با دیدن منظره اسیرى اهل بیت و شنیدن خطبه‏ هاى آنان .(3)
 - ضجه زنان کوفه به گریه و نوحه (4)
 - نیاحه زنان دربار یزید (5)
 - بکاء ، اقامه ماتم ، نوح  و نحیب زنان دربار یزید (6)
 - نیاحه مردم مدینه و حنین زنان به هنگام بازگشت اسیران اهل بیت (7)
 - نیاحه و گریه و زارى بر سر مزار در عصر ائمه. (8)
-  دعاى امام صادق علیه السلام براى کسانى که بر سر مزار امام حسین با صداى بلند گریه و زارى مى‏کنند (9) و  خرسندى ایشان از وجود چنین کسانى بر سر مزار امام حسین علیه السلام ، که به نیاحه و گریه مشغولند (10) بیان‏گر ارزشمندى و اهمیت و مطلوبیت آن در نزد معصوم علیه السلام دارد و از سوى دیگر گویاى آن است که این امر در آن دوران در مکان مزار شریف استمرار داشته است .
 ب » نیاحه پس از دوران ائمه
- ابن اثیر در حوادث سال  296 هجرى قمرى ، گزارشى از حضور شیعیان بر سر مزار و نیاحه براى امام حسین (ع) دارد که در آن حال یک یمنى شیعى را نقل کرده  است (11) .
 - ابو الفرج اصفهانى  نیز در شرح حال شاعر قرن سوم جناب «عبد السلام بن رغبان» معروف به «دیک الجن» به شهره خاص و عام شدن یکى از مراثى او در مورد امام حسین علیه السلام  و نوحه گرى با آن ، اشاره مى کند،  که به نظر مى رسد این نوحه‏ گرى  از زمان خود شاعر در سرزمین او یعنى بلاد شام شروع شده و تا زمان ابو الفرج در قرن چهارم ، ادامه یافته است.(12)
-   قاضى ابو على المحسن بن على تنوخى (متوفی 384) نیز در «نشوار المحاضرة» نقل کرده که نوحه‏ گرى به نام «ابن اصدق» در زمان تسلط حنابله بر بغداد به نوحه‏ گرى براى امام اشتغال داشته و راوى ماجرا براى این که او را جهت سفارش مرثیه خوانى ببیند شب نیمه شعبان که شیعیان بر سر مزار حاضر مى‏شدند به دنبال وى مى‏گردد و او را بر سر مزار مى‏بیند با آن که حاضر شدن بر سر مزار خطرناک بوده ، ابن اصدق، آن  شب  با مرثیه پیشنهادى راوى به  نوحه گرى پرداخته و حاضران گریسته‏ اند . (13) .
- گزارش دیگر مربوط به  اواخر دوره غیبت صغرى است  که نوحه گرى به صورت پنهان و خانگى انجام مى‏شده و نوحه گرى به نام «خلب»  به این  دلیل، مورد بغض «بربهارى»(14) رییس حنابله بغداد (متوفی 329 ق ) قرار مى‏گیرد و دستور قتلش، از سوى او صادر مى‏شود .(15)
- ابن حجر نیز در لسان المیزان در شرح  زندگى‏نامه یک شاعر شیعى (الناشی‏ء الصغیر ابو الحسن الحلا على بن عبد اللَّه متولد 271) از نوحه گرى با مراثى سروده شده وى در سال 346 گزارش کرده که در آن خود وى و مردم پیرامون او تا ظهر آن روز به گریه و نوحه گرى  پرداخته‏ اند .(16)
- نیاحه و گریه در عاشوراى هر سال از سوى شیعیان مصر در کنار قبر امزادگان حسنى ، پیش از دوران تسلط فاطمیان بر مصر نیز گزارش شده است  .(17)
  مجموعه گزارش‏هاى یاد شده حکایت از تدوام نوحه گرى ، دارد . وجود این سنت مستمر در بین شیعیان و دیگر دوست‏داران اهل بیت پیامبر (ع) ، باعث شد تا در سده چهارم هجرى  ، دولتهاى شیعى آل بویه و فاطمیان به رسمى کردن سوگوارى و نوحه گرى  ،بیندیشند .
نکته
 همان گونه که از متن گزارش‏ هاى نوحه‏ گرى بر مى‏آید نقش اساسى در نوحه گرى را اشعار تأثرانگیز مرثیه ، به عهده داشته‏ اند و این امر در طول تاریخ عزادارى ادامه داشته به طورى که امروزه در فرهنگ سوگوارى فارسى زبانان ، به اشعارى که ماهیتا، مرثیه به شمار مى‏آیند ،نوحه مى‏گویند و به خواندن آن اشعار ، به جاى مرثیه خوانى ، «نوحه خوانى» مى‏گویند . نوحه خوانى یاد شده ، امروزه با شیوه‏ هاى دیگر سوگوارى چون ، «سینه زنى» و «زنجیر زنى» همراه است .در بین عربها نیز به دلیل همراهى با این دو شیوه ، به این اشعار و بدین نحو شعر خوانى ،  «لطمیه» مى‏گویند ، هر چند که این اشعار در ماهیت ، مرثیه هستند .

......................................
پاورقی ها
1) معجم مقائیس اللغة : 5 / 367 ؛  نوح : النون والواو والحاء اصل یدل على مقابلة الشی‏ء للشی‏ء .  منه تناوح الجبلان ، اذا تقابلا....ومنه النوح والمناحة ، لتقابل النساء عند البکاء .
مجمع‏البحرین ج : 2  ص :  421؛  (نوح) و ناحت المرأة تنوح نوحا و نیاحا، و الاسم النیاحة بالکسر، و نساء نوائح و نائحات.  و التناوح: التقابل، و منه سمیت النوائح لأن بعضهن یقابل بعضا.
2) الإمام الصادق  علیه السلام : نیح على الحسین بن على سنة کاملة کل یوم ولیلة ، وثلاث سنین من الیوم الذى اصیب فیه . (دعائم الاسلام : 1 / 227 )
 - القاضى النعمان بن محمد: نیح على الحسین - صلوات الله علیه - سنة و ثلاث سنین فى الیوم الذى أصیب فیه.  فعل ذلک نساء بنى عبد المطلب بحضرة على بن الحسین - صلوات الله علیه - و کان من بقى من الصحابة و التابعین یأتون الى ماتم النساء فیستمعون الیهن و یبکون.(کتاب المجالس و المسایرات: ص 103)
3) مطلب السؤول ص 76
4) لهوف ص 198 بحار ج 45 ص 198
5) تاریخ الطبری: ثم قال یزید بن معاویة یا نعمان بن بشیر جهزهم بما یصلحهم وابعث معهم رجلا من أهل الشأم أمینا صالحا وابعث معه خیلا وأعوانا فیسیر بهم إلى المدینة ثم أمر بالنسوة أن ینزلن فی دار على حدة معهن ما یصلحهن وأخوهن معهن على بن الحسین فی الدار التى هن فیها قال فخرجن حتى دخلن دار یزید فلم تبق من آل معاویة امرأة الا استقبلتهن تبکى وتنوح على الحسین فأقاموا علیه المناحة ثلاثا.( تاریخ الطبری :ج 5 ص  462 و تاریخ مدینة دمشق :ج 69 ص  177 ).
6) الطبقات کبرى (الطبقة الخامسة) ج 1 ص 489 و سیر اعلام النبلاء ج 3 ص 303
7) لهوف : ص 226 ، بحار الأنوار : 45 ص 48
8) کامل الزیارات عن عبد اللَّه بن حمّاد البصری ، عن أبی عبد اللَّه‏علیه السلام: ... زیارة جدّی الحسین بن علیّ‏علیه السلام   ، فإنّه غریب بأرض غربة ، یبکیه من زاره ، ویحزن له من لم یزره ، ویحترق له من لم یشهده ، ویرحمه من نطر إلى قبر ابنه عند رجله . . . بلغنی أنّ قوما یأتونه {قبر الحسین‏ }من نواحی الکوفة وناساً من غیرهم ، ونساءً یندبنه ، وذلک فی النصف من شعبان ، فمن بین قارئ یقرأ ، وقاصّ یقصّ ، ونادب یندب ، وقائل یقول المراثی ، فقلت له : نعم ، جعلت فداک قد شهدت بعض ما تصف .
 فقال : الحمد للَّه الذی جعل فی الناس من یفد إلینا ویمدحنا ویرثی لنا ، وجعل عدوّنا من یطعن علیهم من قرابتنا ، وغیرهم یهدرونهم ویقبّحون ما یصنعون  .(کامل الزیارات : ص 537 ح 829 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 74 ح 21 . )
  علاوه بر متن روایى بالا که به طور مطلق به گریه هر زیارت کننده‏اى اشاره کرده است متون دیگرى نیز داریم که از گریه و نوحه گرى زیارت کنندگان حکایت دارند که عبارتند از ؛
 1.متنى از لهوف داریم که به نوحه گرى و اقامه ماتم از سوى اهل بیت بر سر مزار پس از بازگشت از شام اشاره دارد:
 اللهوف:  قال الراوى : لما رجع نساء الحسین علیه السلام وعیاله من الشام وبلغوا العراق قالوا للدلیل مر بناعلى طریق کربلاء فوصلوا الى موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبد اللَّه الانصاری  وجماعة من بنى هاشم ورجالا من آل رسول اللَّه 9 قد وردوا لزیارة قبر الحسین علیه السلام فوافوا وقت واحد وتلاقوا بالبکاء والحزن واللطم وأقاموا المآتم المقرحة للأکباد واجتمع إلیهم نساء ذلک السواد فأقاموا على ذلک أیاما.(الملهوف : ص 225 ، بحار الأنوار : 45 / 146 . )
 2. متن دیگر به گزارش گریه و نوحه‏ گرى توابین بر سر مزار پرداخته است ؛ 
 تاریخ الطبرى عن أبى  صادق : لما انتهى سلیمان بن صرد وأصحابه إلى قبر الحسین نادوا صیحة واحدة یا رب أنا قد خذلنا ابن بنت نبینا فاغفر لنا ما مضى منا وتب علینا إنک أنت التواب الرحیم وارحم حسینا وأصحابه الشهداء الصدیقین وإنا نشهدک یا رب أنا على مثل ما قتلوا علیه فان لم تغفره لنا وترحمنا لنکونن من الخاسرین، قال فأقاموا عنده یوما ولیلة یصلون علیه ویبکون ویتضرعون فما انفک الناس من یومهم دلک یترحمون علیه وعلى أصحابه حتى صلوا الغداة من الغد عند قبره وزادهم ذلک حنقا ثم رکبوا فأمر سلیمان الناس بالمسیر فجعل الرجل لا یمضى حتى یأتی قبر الحسین فیقوم علیه فیترحم علیه ویستغفر له قال فواللَّه لرأیتهم ازدحموا على قبره أکثر من ازدحام الناس على الحجر الاسود.( تاریخ الطبرى: 4 / 456 نقلا عن‏أبی مخنف )
9) معاویة بن وهب : استأذنت على أبی عبد اللَّه علیه السلام  فقیل لی : اُدخل ، فدخلت فوجدته فی مصلّاه فی بیته ، فجلست حتّى قضى صلاته ، فسمعته وهو یناجی ربّه ویقول :
 یا من خصّنا بالکرامة وخصّنا بالوصیّة ، ووعدنا الشفاعة ، وأعطانا علم ما مضى وما بقی ، وجعل أفئدة من الناس تهوی إلینا ، اغفر لی ولِإخوانِی ولزوّار قبر أبی عبد اللَّه الحسین‏7،.... فارحم تلک الوجوه التی قد غیّرتها الشمس ، وارحم تلک الخدود التی تقلّبت على حفرة أبی عبد اللَّه‏7 ، وارحم تلک الأعین التی جرت دموعها رحمة لنا ، وارحم تلک القلوب التی جزعت واحترقت لنا ، وارحم الصرخة التی کانت لنا ، اللّهم إنّی أستودعک تلک الأنفس وتلک الأبدان حتّى نوافیهم على الحوض یوم العطش .فما زال وهو ساجد یدعو بهذا الدعاء( الکافی : ج 4 ص 582 ح 11 ، ثواب الأعمال : ص 120 ح‏44 ، کامل الزیارات : ص 228 ح 236 ، المزار الکبیر : ص 334 ح 14 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 101 ص 30 . )
10) کامل الزیارات عن عبد اللَّه بن حمّاد البصری ، عن أبی عبد اللَّه‏7: .  . بلغنی أنّ قوما یأتونه [قبر الحسین‏7 ]من نواحی الکوفة وناساً من غیرهم ، ونساءً یندبنه ، وذلک فی النصف من شعبان ، فمن بین قارئ یقرأ ، وقاصّ یقصّ ، ونادب یندب ، وقائل یقول المراثی ، فقلت له : نعم ، جعلت فداک قد شهدت بعض ما تصف .فقال : الحمد للَّه الذی جعل فی الناس من یفد إلینا ویمدحنا ویرثی لنا ، وجعل عدوّنا من یطعن علیهم من قرابتنا ، وغیرهم یهدرونهم ویقبّحون ما یصنعون  .(کامل الزیارات : ص 537 ح 829 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 74 ح 21 . )
11) الکامل لابن اثیر ج 5 ص 14)
12) براى آگاهى بیشتر به بخش «مرثیه» مراجعه کنید .
13) نشوار المحاضرة : حدّثنی أبی‏[والد المؤلف : أبو القسم علیّ بن محمّد القاضی التنوخی .] قال : خرج إلینا یوماً ، أبو الحسن الکاتب‏[أحمد بن محمّد بن عبد اللَّه بن الحسین الأهوازی الکاتب ] ، فقال : أتعرفون ببغداد رجلاً یقال له : ابن أصدق؟ قال : فلم یعرفه من أهل المجلس غیری ، فقلت : نعم ، فکیف سألت عنه ؟ فقال : أی شی‏ء یعمل ؟ قلت : ینوح على الحسین‏علیه السلام  . قال: فبکى أبو الحسن ، وقال : إنّ عندی عجوزاً ربّتْنی من أهل کرخ جُدّان‏[کرخ جدّان : بلید فی آخر ولایة العراق ، یناوح خانقین عن بعد ، وهو الحد بین ولایة شهر زور و العراق (معجم البلدان : 4 / 255) .] عفطیة[العفطی (بکسر العین) : الألکن .  ]اللسان ، الأغلب على لسانها النیطیة ، لا یمکنها أن تقیم کلمة عربیّة صحیحة ، فضلاً عن أن تروی شعراً ، وهی من صالحات نساء المسلمین ،کثیرة الصیام والتهجّد . وإنّها انتبهت البارحة فی جوف اللیل ، ومرقدها قریب من موضعی ، فصاحت بی : یا أبا الحسن . فقلت : ما لک ؟ فقالت : الحقنی . فجئتها ، فوجدتها تَرْعُدُ ، فقلت : ما أصابک ؟
 فقالت : إنّی کنت قد صلّیت وِرْدی‏[الورد : الجزء من القرآن یقرأه الإنسان کل لیلة .  ]فنمت ، فرأیت الساعة فی منامی ، کأنّی فی دربٍ من دروب الکرخ ، فإذا بحجرة نظیفةٍ بیضاء ، ملیحة الساج ، مفتوحة الباب ، ونساء وقوف علیها . فقلت لهم : من مات ؟ وما الخبر ؟ فأو مأوا إلى داخل الدار .
 فدخلت ، فإذا بجرة لطیفة ، فی نهایة الحسن ، وفی صحتها امرأة شابّة لم أر قط أحسن منها ، ولا أبی ولا أجمل ، وعلیها ثیابٌ حسنةٌ بیاض مرویّ‏[مروی : من صنع مرو . ] لیّن ، وهی مُلْتَحِفَةٌ فوقها بإزار أبیض جدّاً ، وفی حجرها رأس رجل یشخب دماً .
 فقلت : من أنت ؟ فقالت : لا علیک ، أنا فاطمة بنت رسول اللَّه ، صلى اللَّه علیه ، وهذا رأس ابنی الحسین ، علیه السلام ، قولی لابن أصدق عنّی أن ینوح :
 لم أمرّضه فأسلو                                  لا ولا کان مریضا
 فانتبهت فزعة .  قال : وقالت العجوز : «لم أمرّطه »، بالطاء ، لأنّها لا تتمکّن من إقامة الضاد ، فسکّنت منها إلى أن نامت .  ثم قال لی : یا أبا القاسم  مع معرفتک الرجل ، قد حملّتک الأمانَةَ ، ولَزِمَتْکَ ، إلى أن تبلّغها له .  فقلت : سمعاً وطاعةً لأمر سیدة نساء العالمین . قال : وکان هذا فی شعبان ، والناس إذ ذاک یلقون جهداً جهیداً من الحنابلة ، إذا أرادوا الخروج إلى الحائر فلم أزل أتلطّف ، حتى خرجت ، فکنت فی الحائر ، لیلة النصف من شعبان . فسألت عن ابن أصدق ، حتى رأیته . فقلت له : إنّ فاطمة علیها السلام ، تأمرک بأن تنوح بالقصیدة [التی فیها] :
 لم امرّضه فأسلو        لا ولا کان مریضا
 وما کنت أعرف القصیدة قبل ذلک . قال : فانزعج من ذلک ، فقصصت علیه ، وعلى من حضر ، الحدیث ، فأجهشوا بالبکاء ، وما ناح تلک اللیلة إلّا بهذه القصیدة ، وأوّلها :
 أیّها العینان فیضا            واستهلّا لا تغیضا
 وهی لبعض الشعراء الکوفیّین . و عدت إلى أبی الحسن ، فأخبرته بما جرى .( نشوار المحاضرة :ج 2 ص 230،تحقیق عبود الشالجى المحامى ،نشر دار صادر ،لبنان ،بیروت،چاپ دوم ،1995 ،بغیة الطلب فى تاریخ الحلب : ج 6 ص 2654 به نقا از تنوخى . )
14) البربهاری : الحسن بن علیّ بن خلف ، کان رئیس الحنابلة ، وکان یدفعهم إلى کثیر من أعمال العنف ، فأخذوایکبسون الدور ، ویعترضون البیع والشراء ، وأرهبوا کل من لا یرى رأیهم ، حتى ان الإمام الطبری رضىَ اللَّه عنه ، صاحب التفسیر والتاریخ ، ظل حبیس داره مدة ، ولما توفی حالوا دون تشییعه ودفنه ، وزاد شرهم وفتنّهم ، واستظهروا بالعمیان الذین کانوا یأوون إلى المساجد ، فإذا مر بهم شافعی المذهب ، أغروا به العمیان فضربوه بعصیهم ، حتى یکاد یموت ، الأمر الذی اضطر الخلیفة الراضی أن یصدر یشأنهم منشوراً ، قال فیه : إن من نافق بإضهار الدین ، وتوثب على المسلمین ، وأکل به أموال المعاهدین ، کان قریباً من سخط رب العالمین ، وغضب اللَّه ، وهو من الضالین ، مات البربهاری سنة 329 و هو ابن 96 سنة (تجارب الأمم 1 / 322 و الکامل 8 / 307 و معجم الأدیان 6 / 436) .(کل این پاورقى از کتاب مزبور مى‏باشد .)
15) نشوار المحاضرة : قال أبی ، وابن عیّاش : کانت ببغداد ، نائحة مجیدة حاذقة ، تعرف بخلب  (خلب : حجاب القلب . ) ، تنوح بهذه القصیدة[یعنی القصیدة المذکورة فی القصة السابقة .] .فسمعناها فی دور بعض الرؤساء ، لأنّ الناس إذ ذاک کانوا لا یتمکّنون من النیاحة إلّا بعزّ سلطان ، أو سرّاً ، لأجل الحنابلة . ولم یکن النوح إلّا مراثی الحسین و أهل البیت علیهم السلام فقط ، من غیر تعریض بالسلف . قالا : فبلغنا أنّ البربهاری قال: بلغنی أنّ نائحة یقال لها : خِلْب ، تنوح ، اطلبوها فاقتلوها. (نشوار المحاضرة :ج 2 ص 233)
16) لسان المیزان : علی‏بن عبد اللَّه بن وصیف الناشی‏ء الصغیر أبو الحسن الحلا - بالمهملة المفتوحة وتشدید اللام - کان عالما بالادب فیما فی علم الکلام شیعیا جلدا اکثر شعره فی مدح اهل البیت روى عن المبرد وابن المعتز وغیرهما  حدث عنه أبو عبد اللَّه الخالع وابو الحسین بن فارس وابو بکر بن زرعة الهمدانی وعبد الواحد العکبرى وعبد السلام بن الحسین البصری اللغوى وغیرهم  ...قال الخالع وکان مولده سنة احدى وسبعین ومائتین [ 271  ] وکان عالى الطبقة فی المجون ملازما لصحبة الاحداث لم یتزوج قط  و ذکر انه دخل على الراضی فقال له أنت الناشى‏ء الرافضى قلت : بل الشیعی قال أی الشیعة قلت : شیعة بنى هاشم قال : هذا حسب حلة قلت : مع طهارة مولده فسمع مدحه واجازه وکان جهورى الصوت عمر نیفا وتسعین سنة لم تضطرب اسنانه وقد ناظر الرمانی فقطعه فدخل على بن کعب الانصاری المعتزلی فقال فی ای شیئ انتم قال له الناشی فی ثیابنا .... وقال الخالع : دخل رجل شعب  سنة ست واربعین‏[  46 ] وعلیه مرقعة معه سطیحة ورکوة ومعه عکاز فسلم و قال‏بصوت مرتفع انا رسول فاطمة الزهراء فقالوا له : مرحبا واهلا فقال : رأیت مولاتنا فی النوم فقالت لى :  امض إلى بغداد واطلب احمد المورق الناسخ و قل له : نح على ابنی بشعر الناشی‏ءالذى یقول فیه :
 بنى احمد قلبی لکم یتقطع                               بمثل مصابی فیکم لیس یسمع
 فسمعه الناشى‏ء و کان حاضرا فلطم لطما عظیما على وجهه وتبعه الناس فناحوا بهذه القصیدة إلى الظهر و جهدوا بالرجل ان یقبل شیئا فامتنع ومن هذه القصیدة قوله :
 عجبت لکم یفنون قتلا مشیعکم                 ویسطو علیکم من لکم کان یخضع
 کان رسول اللَّه اوصى بقتلکم                       فاجسامکم من کل ارض تزرع
 وقال الخالع رأیت عبد العزیز الشطرنجى فی النوم
 وکان یکثر زیارة مشهد الحسین فقال لى ارید ان تقوم فتکتب قصیدة الناشی‏ء البائیة فاننا قد نحنا بها البارحة فی المشهد قال اولها
 رجائی بعید والممات قریب                           ویخطئ ظنى والمنون تصیب‏
 قال : فقمت فتوجهت إلى الناشی‏ء فقلت له هات البائیة حتى اکتبها فقال من این علمت فحدثته بالمنام فبکى و قام فاخر جهالی
 قال یاقوت فی ( معجم الادباء ) مات الناشى‏ء فی صفر سنة خمس وستین وثلاث مائة[  365 ] و ارخه ابن النجار عن الصابى وغیره سنة ست وستین وانه مات فجأة.(لسان المیزان :4 / 238 )
17) الخطط المقریزیة : قال ابن زولاق فی کتاب سیرة المعز لدین اللَّه : فی یوم عاشوراء من سنة ثلاث وستین وثلثمائة[363] انصرف خلق من الشیعة واشیاعهم الى المشهدین قبر کلثوم ونفیسة ومعهم جماعة من فرسان المغاربة و رجالتهم بالنیاحة والبکاء على الحسین  .....وقد کانت مصر لا تخلو منهم فی ایام الاخشیدیة والکافوریة [سنة 323الى 358 ]فی یوم عاشوراء عند قبر کلثوم وقبر نفیسة .(الخطط للمقریزى ج 2 ص 289)



وجه تسمیه اربعین از نگاه ابو ریحان بیرونی

وجه تسمیه اربعین از نگاه ابو ریحان بیرونی
 ابو ریحان بیرونی (م440 ه ق‏)از دانشمندان و نویسندگان سده های چهار و پنج هجری است . گویا وی نخستین مناسبت نگار مسلمان است که حوادث اتفاق افتاده در روزهای هر ماه را بیان می کند . وی در کتاب «آثار الباقیة»  به هنگام بیان مناسبتهای موجود در ماه های قمری , به ماجرای اسرای کربلا , به ویژه « اربعین» چنین می پردازد :
ماه صفر :
در روز نخست این ماه سرِ امام حسین علیه السلام به دمشق برده شد . یزید لعنه الله آن سرِ مقدس را جلو خود گذاشت و با چوبی که در دست داشت بر دندانهای ایشان می زد و شعر یکی از کفار جنگ احد را می خواند که در آن بر انتقام گیری از پیامبر (ص) به خاطر کشتگان جنگ بدر تاکید کرده بود .
...در بیستم صفر سرِ امام حسین (ع) به قتلگاهش بازگردانده شد و در کنار جنازه ی ایشان دفن گردید . در همین روز چهل نفر , مزارش را زیارت کردند . این چهل نفر , خاندان ایشان بودند که از سفر اسارت شام بازمی گشتند .

در روز بیست و سوم صفر مامون عباسی , از پوشیدن لباس سبز خود داری کرد . وی به مدت پنج ماه و نیم , لباس سبز پوشید - تا همزمان با ورود امام رضا به مرو , دلهای علویان و شیعیان را به خود متمایل کند – اما به دلیل مخالفتها و اعتراضات عباسیان ناچار شد دوباره به پوشش سیاه که شعار عباشیان بود روی آورد .


متن کتاب :
شهر صفر: فى الیوم الاوّل، أدخل رأس الحسین- علیه السلام- مدینة دمشق، فوضعه یزید- لعنه اللّه   بین یدیه، و نقر ثنایاه بقضیب کان فى یده، و هو یقول:
          «لست من خندف، إن لم أنتقم             من بنى أحمد، ما کان فعل‏
             لیت أشیاخى ببدر، شهدوا             جزع الخزرج من وقع الأسل‏
             فأهلّوا، و استهلّوا فرحا             ثمّ قالوا: یا یزید لا تشل‏
             قد قتلنا القرن من أشیاخهم             و عدلناه ببدر، فاعتدل».
...و فى العشرین، ردّ رأس الحسین الى مجثمه ، حتّى دفن مع جثّته؛ و فیه زیارة الاربعین، و هم حرمه بعد انصرافهم من الشأم.
و فى الثالث و العشرین، ترک المامون بن الرشید لبس الخضرة، بعد أن لبسها خمسة اشهر و نصفا، و عاد الى السّواد الّذى هو شعار العباسیّة، لمّا اهتاجت علیه .
آدرس : الآثار الباقیة عن القرون الخالیة،  ص 422.
مشخصات نشر : الآثار الباقیة عن القرون الخالیة , ابو ریحان بیرونى‏ , ناشر: مرکز نشر میراث مکتوب‏ , تهران , چاپ سال: 1422 ه ق‏.

نکته
از نظر وی , چون روز بیستم صفر کاروان چهل نفره ی اسرای اهل بیت بر سر مزار سید الشهداء حاضر شدند این زیارت ,  به زیارت اربعین یعنی زیارت چهل نفر شهرت یافت .
گویا شهرت بیستم صفر به اربعین بر گرفته از شمار  زائران این روز است نه فاصله زمانی چهل روز از هنگام شهادت.


عظمت مصیبت عاشورا نزد سیاستمداران سده سوم

عظمت مصیبت عاشورا نزد سیاستمداران سده سوم
عظمت قیام اصلاحی امام حسین علیه السلام - علیه انحراف صورت گرفته در رهبری جامعه-  و به تبع آن عظمت مصیبت شهادت ایشان ,  تنها سخن شیعیان نیست   . بلکه هر صاحب نظر آگاه  از شرایط جامعه صدر اسلام متوجه این نکته می شود که قتل  امام حسین (ع) نشانگر چه حقیقت تلخی بود . مسلمانان پس از این حادثه با این حقیقت روبرو شدند که بر جایگاه پیامبر که مسند هدایت معنوی جامعه است کسانی نشسته اند که هیچ سنخیتی با آن ندارند و آشکارا به فسق و فجور می پردازند و به راحتی فرمان قتل عزیز پیامبر یعنی امام حسین را صادر می کنند . این بدان معناست که مسلمانان از حاکمیت سیاسی جامعه و اصلاح جامعه مایوس شوند و امیدها برای تحقق عدالت  از بین برود . آنچه گفتیم محتوای سخن یکی از شخصیتهای سیاسی سده سوم هجری است که در حکومت عباسی نیز دارای پست سیاسی وزرات است .  متن سخن وی در کتاب ثمار القلوب ثعالبی  (م430) از نویسندگان سده پنجم انعکاس پیدا کرده است . ما در این جا ابتدا  ترجمه و سپس متن اصلی را در ذیل می آوریم. در پایان توضیحات دیگری خواهد آمد: 
حسین بن علی کاتب (م 312 )- از کاتبان دربار عباسی –  می گوید :
روزی نزد عبید الله بن سلیمان (م 288) - وزیر معتضد عباسی – وارد شدم و دیدم فقط ابن اشنب پیش اوست . وقتی نگاه وزیر به من افتاد گفت :
پیش از آمدن تو , ما بحثی داشتیم و به دو نظر متفاوت و مخالف رسیدیم . بنا گذاشتیم اولین نفری را که وارد می شود  داور قرار دهیم تا بین دو نظر داوری کند و بگوید کدام درست است . حال از  تو می خواهیم بین دو نظر , درست آن را بیان کنی . ما برای آنکه راحت تر داوری کنی گوینده نظرها را به تو نمی گوییم و فقط نظرها را بیان می کنیم .
بحث این بود که در امر دین , چه حادثه ای برای مسلمانان , از همه حوادث ناگوارتر و سخت تر بود ؟
نظر یکی از ما , این بود که این حادثه , ماجرای قتل عثمان است که سر آغاز فتنه ها و اختلاف و جدایی در بین مسلمانان شد .
در نزد دیگری این حادثه , جریان قتل حسین بن علی بود چرا که بعد از این قتل , تمام امیدها برای رفع مشکلات از بین رفت و آنان از برقراری عدالتی که انتظارش را می کشیدند مایوس شدند .
 راوی (حسین بن علی کاتب) می گوید : من در مقام داوری این اختلاف گفتم : جواب روشن و ساده است و جای شک ندارد .
وزیر گفت : چطور ساده است . توضیح بده .
گفتم : هر چه نزد پیامبر (ص) ناگوار است همان نیز برای مسلمانان ناگوار و سخت خواهد بود .
وزیر تبسمی کرد و گفت : هر کس حق را به درستی بشکافد و آن را از باطل جدا کند به عدل داوری کرده است . پاسخ تو به مراتب مستدل تر و محکم تر از پاسخ قریش بود (منظور وی از قریش کسانی چون ابن اشنب و طرفداران نظریه اهمیت قتل عثمان است ) .
ابن اشنب (به سخن در آمد و گفت ) ناگوارترین حادثه برای پیامبر (ص) همان قتل عثمان است به خاطر اسلام . هر چند که وی در نزد ایشان به اندازه حسین (ع) قدر و منزلت نداشت .
وزیر گفت : ساکت شو . تو از آن دسته افرادی هستی که وقتی با دلیل و برهان رو برو می شوند به چپ و راست راه می روند .

چند نکته
- تعبیر «انتظار عدل » بدین معناست که مسلمانان از حاکمان اموی انتظار عدل نداشتند و در عوض نسبت به خاندان پیامبر (ص) چنین انتظاری وجود داشت و امید می رفت که با حاکم شدنشان , عدالت حاکم شود  . این می تواند ناشی از تجربه حکومت خلفا تا آن دوران باشد که آنان با مقایسه ی حکومت چهار ساله امیر مومنان با دیگر حکومت ها به خصوص دوران بیست ساله اموی بدین نتیجه رسیده بودند که چنانچه خاندان پیامبر (ع) حاکم باشند به عدل رفتار می کنند . از این رو بود که با کشته شدن امام حسین , امیدها برای اصلاح حاکمیت از بین رفت . ونیز می تواند ناشی از این برداشت باشد که وقتی حاکمیت و جامعه اسلامی , به راحتی حرمت خاندان پیامبر (ص) را می شکند و خونشان را می ریزد  دیگر انتظار رفتار عادلانه از چنین امت و حکومتی بیجا خواهد بود و چنین جامعه بیماری , به سادگی قابل اصلاح نخواهد بود .
- از این گفتگو روشن می شود که دومین نظر - یعنی ناگوارترین حادثه قتل امام حسین (ع) است –  ازآنِ  وزیر عبید الله بن سلیمان  است  و نظر اول ازآنِ ابن اشنب .
- این وزیر از شخصیتهای فرهنگی سیاسی آن دوره است و به یکی از خاندان های فرهنگی سیاسی مهم آن دوران  تعلق دارد . پدر وی نیز از شخصیتهای سیاسی و درباری بود چنان که فرزندان وی نیز تا چند نسل در پست وزرات خاندان عباسی بودند .( الفخری فى الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة, محمد بن علی طباطبا , ص 250 و الاعلام , زرکلی ج 4 ص 194 )
- راوی این ماجرا (حسین بن علی الکاتب ) از کاتبان دربار عباسی است . یاقوت حموی (معجم الأدباء، ج‏3، ص: 1092 ) می نویسد : حسین بن علی أبو عبد الله باقطائی‏ اخباری کاتب , از آگاه ترین مردم به دیوان داران و فرزندان و خاندان آنها بود .
-  این ماجرا  از ابو بکر الصولی (م 335) نقل شده است . صولی یکی از افراد پر کار در نویسندگی و تالیف در سده چهارم بوده و به خصوص در زمینه شرح حال وزراء تالیف خاصی دارد . وی فردی ذو الفنون در زمینه های مختلف بوده و ندیمی چند خلیفه را نیز به عهده داشته است . (سیر أعلام النبلاء , الذهبی  ج 15 ص 301 شماره 142 )
- این وزیر و خاندانش شیعه نبودند برخلاف آل فرات که به تشیع شناخته می شدند و در چند مقطع به وزرات عباسیان رسیدند .
- کتاب «ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب » ازآنِ شیخ أبومنصور عبد الملک بن محمد الثعالبی (م430 ) است . وی این کتاب را برای امیر أبو الفضل عبید الله بن أحمد المیکالی نوشته ...و در شصت و یک باب تنظیم کرده است(کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 523)  . وی از بزرگان دانش لغت است و در زمینه ادبیات و تاریخ تخصص دارد . او آثار زیادی از خود بجا گذاشته است .( الاعلام زرکلی ج‏4،ص:164)

متن اصلی کتاب
ثمار القلوب فی المضاف والمنسوب  ‘ ثعالبی (م 430)  ج  1 ص 689 الرقم 1222 :
( مفتاح الفتن ) یقال إن ذلک کان قتل عثمان رضى الله عنه وقیل بل قتل الحسین رضى الله عنه حدث الصولى قال حدثنى الحسین بن على الکاتب قال :
دخلت یوما على عبید الله بن سلیمان وعنده ابن الأشنب وحده فحین وقعت عینه علىّ  قال لى :
یا أبا عبد الله إنا رضینا فى شئ قد تشاجرنا فیه بأول من یدخل علینا فاحکم بیننا من غیر أن تعرف ما قاله کل واحد منا لئلا تتبع قوله .
ثم قال : تلاحینا على أشد ما کان فى الإسلام على المسلمین ؛
فقال أحدنا : أشده قتل عثمان لأنه مفتاح الفتن وأول الاختلاف وسبب الفرقة .
و قال أحدنا : قتل الحسین لأن المسلمین یئسوا بعد قتله من کل فرج یرتجونه وعدل ینتظرونه.
قال فقلت: أید الله الوزیر الأمر فى هذا الحکم أوضح سبیلا وأقرب متناولا من أن یقع فیه لأحد شک .
قال : أین ذلک اشرحه لنا .
فقلت : إن أشده على رسول الله ? فهو الأشد على المسلمین فضحک عبید الله وقال : لله درک یا أبا عبد الله من صادع بالحق حاکم بالعدل أنت والله أحج فى جوابک من قریش.
 فقال ابن الشنب لا یکون أشد على رسول الله من أمر عثمان رضى الله عنه وإن لم یکن عنده کالحسین لأمر الإسلام .
فقال عبید الله : اسکت یا هذا فإنک عند الحجة عطفت عن المحجة .


ارتباط چهار پدیده دینی غدیر , عاشورا , سوگواری محرم و مهدویت

ارتباط چهار پدیده دینی غدیر , عاشورا , سوگواری و مهدویت
غدیر
1. انتصاب علی علیه السلام به عنوان امیر مومنان  در غدیر که با خواست و فرمان خداوند انجام گرفت , نخستین و آخرین تلاش رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) برای تعیین جانشین نبود هر چند که رسمی ترین و پر مخاطب ترین آن بود . اندیشه غدیر بر اداره جامعه توسط مدیران شایسته الهی یعنی رهبران معصوم استوار گشت اما وسوسه قدرت مانع از آن شد که گروهی قدرت طلب بر این خواست الهی گردن نهند . با رحلت پیامبر (ص) این فرصت فراهم شد تا گردهم آیند و از میان خود کسی را به عنوان جانشین معرفی کنند و سازوکار خود خواسته (انتخاب خلیفه ) را جایگزین سازوکار الهی تعیین امام نمایند ( امام یعنی راهبر مردم به سوی رستگاری با بکار گیری تمام ابزار موثر که مهمترین آنها حکومت است ) . انحراف از این سازوکار دینی , قدرت یافتن کسانی چون معاویه و یزید را در پی داشت که علاوه بر انحراف از سازوکار امامت , از سازوکار جعلی انتخاب خلیفه نیز عدول و نظام سلطنتی اموی پی ریخته شد.
عاشورا
2. در پی پدید آمدن چنین انحراف آشکاری در مدیریت جامعه اسلامی بود که امام حسین علیه السلام سکوت را جایز ندانست و از بیعت با یزید خودداری کرد و برای اصلاح دین جدش که به چنین انحراف عظیمی دچار شده بود قیام کرد (1) که به دلیل پیمان شکنی ها و کمبود یاران موفقیتی برای تشکیل حکومت الهی نیافت و به شهادت رسید .
با شهادت امام حسین , آخرین فرصتها برای اصلاح ساختار مدیریتی جامعه و بازگشت آن به مسیر تعیین شده از سوی پیامبر (ص), از دست رفت  (روایت امام صادق در علل الشرایع (2) ) و چنین شد که حادثه عاشورا به عنوان مصیبتی عظیم بر تارک اندیشه حق باوران , خودنمایی کرد . عاشورا فریادگر , حادثه و مصیبت بزرگتری است و آن چیزی نیست جز انحراف از مسیر رهبری الهی یعنی امامت شایستگان .
سوگواری
3. محروم شدن جامعه از رهبری الهی , زمینه ساز انحرافات و ظلمهای سلسله وار دیگری بود که    منجر به از بین رفتن آخرین دین الهی می شد دینی که باید تا قیامت , باقی بماند . قیام امام حسین (ع) برای اصلاح چنین فساد و انحراف بزرگی صورت گرفت که به واقعه عاشورا منجر شد و مصیبت بزرگی که قیام امام حسین برای آن بود همچنان باقی ماند از این رو شهادت امام حسین یادآور وجود حقیقت تلخی است که با قیام   ایشان از بین نرفت و از این رو ضروری است تا بازگشت جامعه به تدبیر غدیر , این مصیبت باقی و تازه دانسته شود   و بر مصیبتش سوگواری گردد. آری بدین جهت بود که ائمه (ع) از شیعیان خواستند با یاد آوری مصیبت امام حسین (ع) , یاد این واقعه را زنده نگه دارند و روز عاشورای هر سال , آیین سوگواری بجا آورند .
مهدویت
4. سوگواری برای مصیبت امام حسین (ع) -که در واقع سوگی است برای مصیبت بزرگ خروج از حاکمیت الهی جامعه - نوعی حرکت اصلاحی در مسیر تاریخ است چرا که هماره بر اصلاح انحراف یاد شده و تلاش برای زمینه سازی و تحقق حاکمیت الهی تاکید دارد . از آن رو که در ذات خود بازگوکننده قیام امام حسین علیه این انحراف بزرگ و ضروت اصلاح آن است . این حرکت اصلاحی , جامعه را برای مدیریت رهبر الهی آماده می کند یعنی همان اصلاحی که قرار است با ظهور مهدی موعود تحقق یابد . اندیشه مهدویت چیزی جز مدیریت و حاکمیت الهی بر جامعه نیست که باید زمینه پذیرش عمومی آن فراهم شود تا مدیر الهی بتواند معنویت و عدالت را بر جامعه بشری حاکم کند . درک ضرورت حاکمیت الهی , مهمترین زمینه ی ظهور امام معصوم است و در تبیین این ضرورت بیشترین نقش ازآن ِ سوگواری است . البته پیداست که سوگواری هویتی مستقل از قیام امام حسین (ع) ندارد و تلاشی است جهت زدون غبار از چهره این حقیقت روشنگر و فروزان .

نتیجه گیری 
 آنچه در غدیر بیان شد حاکمیت الهی رهبران شایسته بود که جامعه آن روز , به دلیل دلبستگی های جاهلی , ارزش آن را نشناخت و از آن فاصله گرفت . ائمه (ع) برای بازگردان جامعه به مسیر غدیر تلاشهای  زیادی انجام دادند که عمده ترین آنها ,  قیام امام حسین (ع) بود . با شهادت ایشان آخرین فرصت در صدر اسلام  نیز از بین رفت از این رو ائمه برای آینده ای دورتر برنامه ریزی کردند . تبیین جایگاه امامت الهی و ضرورت آن  و تاسیس سوگواری امام حسین (ع) و ... از جمله تلاش های بودند که جامعه را برای حاکمیت الهی در آینده ی دورتر آماده می کردند . بنابر این سوگواری سید الشهداء کانون اتصال قیام اصلاحی امام حسین به قیام اصلاحی امام عصر (عج) است و سوگواران با این حرکت  در زمان خود مصلح و زمینه ساز مصلح کل در آخر الزمان هستند .
تذکر
حاکمیت یافتن رهبران شایسته الهی از آن رو  اهمیت دارد که با مدیریت صحیح جامعه و به کار بستن توانایی های گسترده ی اقتصادی , فرهنگی ,  سیاسی و ... جوامع در مسیر رستگاری  , از سوی آنان , انسانهایی پرورش می یابند که رعایت  اخلاق انسانی را ارزشمند و خروج از آن را زشت می بینند و بدین ارزشها پایند می شوند و این امری است که زمینه های تباهی و فساد و ظلم را از بین می برد و استعدادهای گوناگون بشری را شکوفا و در خدمت سعادت بشر قرار می دهد .
نتیجه آنکه این حاکمیت یعنی حاکمیت تمام ارزشها و خوبی هایی است که تا کنون بشر برای  حاکم شدن آنها در جامعه تلاش کرده است . این تذکر از آن روی لازم بود که تاکید اندیشه غدیر بر حاکمیت معصوم , اصرار بردست یابی به قدرت سیاسی متعارف تلقی نشود چرا که اگر چنین بود ائمه حاضر نمی شدند در شرایطی چون بعد از سقیفه و جنگ صفین آن را به قدرت طلبان واگذارند .

...........................
 پاورقی:
1 . الفتوح ابن اعثم کوفی ج 5 ص 21 : وصیة الحسین رضی الله عنه لأخیه محمد رضی الله عنه‏: فکتب: بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصى به الحسین بن علی بن أبی طالب لأخیه محمد ابن الحنفیة المعروف ولد علی بن أبی طالب رضی الله عنه:
إن الحسین بن علی یشهد أن لا إله إلّا الله وحده لا شریک له و أن محمدا عبده و رسوله، جاء بالحق من عنده، و أن الجنة حق و النار حق. و أن الساعة آتیة لا ریب فیها، و أن الله یبعث من فی القبور،و إنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، و إنما خرجت لطلب النجاح و الصلاح فی أمة جدی محمد (صلّى الله علیه و سلّم)

2 . علل‏الشرائع ج  1 ص  226 ح  1-  حدثنا محمد بن علی بن بشار القزوینی رضی الله عنه قال حدثنا أبو الفرج المظفر بن أحمد القزوینی قال حدثنا محمد بن جعفر الکوفی الأسدی قال حدثنا سهل بن زیاد الأدمی قال حدثنا سلیمان بن عبد الله الخزاز الکوفی قال حدثنا عبد الله بن الفضل الهاشمی قال قلت لأبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق ع یا ابن رسول الله کیف صار یوم عاشوراء یوم مصیبة و غم و جزع و بکاء دون الیوم الذی قبض فیه رسول الله ص و الیوم الذی ماتت فیه فاطمة ع و الیوم الذی قتل فیه أمیر المؤمنین ع و الیوم الذی قتل فیه الحسن ع بالسم فقال إن یوم الحسین ع أعظم مصیبة من جمیع سائرالأیام و ذلک أن أصحاب الکساء الذی کانوا أکرم الخلق على الله تعالى کانوا خمسة فلما مضى عنهم النبی ص بقی أمیر المؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین ع فکان فیهم للناس عزاء و سلوة فلما مضت فاطمة ع کان فی أمیر المؤمنین و الحسن و الحسین للناس عزاء و سلوة فلما مضى منهم أمیر المؤمنین ع کان للناس فی الحسن و الحسین عزاء و سلوة فلما مضى الحسن ع کان للناس فی الحسین ع عزاء و سلوة فلما قتل الحسین ع لم یکن بقی من أهل الکساء أحد للناس فیه بعده عزاء و سلوة فکان ذهابه کذهاب جمیعهم کما کان بقاؤه کبقاء جمیعهم فلذلک صار یومه أعظم مصیبة قال عبد الله بن الفضل الهاشمی فقلت له یا ابن رسول الله فلم لم یکن للناس فی علی بن الحسین عزاء و سلوة مثل ما کان لهم فی آبائه ع فقال بلى إن علی بن الحسین کان سید العابدین و إماما و حجة على الخلق بعد آبائه الماضین و لکنه لم یلق رسول الله ص و لم یسمع منه و کان علمه وراثة عن أبیه عن جده عن النبی ص و کان أمیر المؤمنین و فاطمة و الحسن و الحسین ع قد شاهدهم الناس مع رسول الله ص فی أحوال فی آن یتوالى فکانوا متى نظروا إلى أحد منهم تذکروا حاله مع رسول الله ص و قول رسول الله له و فیه فلما مضوا فقد الناس مشاهدة الأکرمین على الله عز و جل و لم یکن فی أحد منهم فقد جمیعهم إلا فی فقد الحسین ع لأنه مضى آخرهم فلذلک صار یومه أعظم الأیام مصیبة.

 


بایسته های نقد سوگواری امام حسین (ع)

بایسته های نقد سوگواری امام حسین (ع)
- سوگواری امری است احساسی و با عاطفه انسانی توده مردم در ارتباط است . بدیهی است نقد چنین آیینی باید بادقت ، ظرافت و نکته سنجی همراه باشد و تمام لوازمش مراعات شود چرا که شبیه جراحی عضو حساسی چون چشم یا مغز است و پزشک باید متخصص بوده و در کنار آگاهی از نحوه  درمان به حساسیت  موضوع را نیز در نظر داشته باشد .
- شخصیت های بزرگ به دلیل داشتن ویژگی ها و ابعاد وجودی گوناگون ، دارای جلوه های مختلف شخصیتی هستند و پیرو آن طیف های مختلفی از مردم جذب آنها می شوند و البته هر کدام به خاطر جلوه ای خاص از آن شخصیت بزرگ . این امر در مورد ائمه نیز دیده می شود . در این ارتباط  ، خصلت ایستادگی در برابر ظلم و ایثار جان و مال و فرزندان و شهادت مظلومانه در راه برپایی نظام عادلانه  که در نهضت امام حسین علیه السلام وجود دارد بیشتر از ویژگیهای دیگر ائمه , نظر توده مردم را به خود جلب می کند و این به خاطر قدرت فوق العاده احساسات  و عواطف است که بُرد زیادی دارند و خیلی از موانع را پشت سر می گذارند ، بر خلاف استدلاهای عقلانی و منطقی که در تزاحم با موانع گسترده ای چون خواسته های نفسانی ، علایق قومی و نژادی ، استدلاهای مخالف و شبهه ها و تردیدها ، از قدرت و نفوذشان کاسته می شود و پشت دیوارهای  جغرافیایی و ملیتی از حرکت باز می مانند . از این روست که شاهدیم در جریان نهضت امام حسین این بُعد از شخصیت ایشان یعنی ایستادگی در برابر ستم ، ایثار و مظلومیت در کانون توجه عموم قرار دارد . تا جایی که غیر مسلمانانی چون هندیان نیز  برای ایشان  سوگواری و روز عاشورا را تعطیل رسمی اعلام می کنند .
بنابر این توجه داشته باشیم که جنبه عاطفی نهضت عاشورا بر دیگر جنبه ها غلبه دارد و این امر نه تنها منفی نیست بلکه بستری است مناسب برای بیان و طرح دیگر جنبه ها و ابعاد نهضت امام و شخصیت ایشان . چنانکه اهل بیت (ع) خود نیز بدین نکته توجه نشان دادند و آیین سوگواری امام حسین را بنا نهاده و با گفتار و رفتار خود نهادینه اش کردند . به تجربه ثابت شده این تدبیر ائمه که باعث ایجاد نهاد سوگواری آیینی در ساختار فکر و عمل شیعیان شد نقش بنیادی در تبیین بحران رهبری در جامعه اسلامی داشت . این بحران چیزی نیست جز  انحراف از مسیر امامت معصوم به زمامداری خلفا و سلاطین . امری که فاجعه کربلا نیز را در پی داشت .  همچنین سوگواری بهترین کمک را به اندیشه ی انتظار و مهدویت می کند زیرا در سایه آن , ضرورت امامت معصوم مکرر تبیین و گوشزد می شود و زمینه حاکمیت امام معصوم را فراهم می کند .

گفتنی است این یادداشت بخشی از مقاله «بایسته های نقد سوگواری امام حسین علیه السلام»  است که برای ایام محرم آماده می کردم ولی از آنجا که یاداشت قبلی _که در ذیل می بینید(یاداشت بعدی) _ در باره نکوهش توصیف صرفا عاطفی از اهل بیت بود مناسب دیدم مطالب فوق را در یاداشتی جداگانه بیاورم چرا که گمان می کنم برخی از آن چنین برداشت کنند که بیان حوادث و مصایب عاشورا در ایام سوگواری محرم نیز از این زمره است در حالی که سوگواری برای امام حسین (ع) جایگاه مهمی در تبیین حقایق مبنایی اسلام ناب محمدی دارد . 

نگاهی به لشکریان امام حسن مجتبی علیه السلام

نگاهی به لشکریان امام حسن مجتبی علیه السلام

یکی از عوامل استحکام  و بقای دولت ها ، وجود هوادارانی  وفادار و فداکار در متن جامعه ، در بین نیروهای مسلح و کادر حکومتی است . دولت علوی در مدت کوتاه عمر خود (چهار سال) گرفتار سه جنگ بزرگ داخلی شد و این امر ، غبار تردید و سستی و رخوت را در میان هوادران و لشکریان این دولت پراکنده بود  به گونه ای که پس از جنگ نهروان ، کوفیان _ که بدنه لشکر امیر مومنان را تشکیل می دادند _ حاضر نشدند به طرف شام حرکت کنند تا فتنه معاویه برای همیشه از بین برود . با این حال ، پس از بازگشت لشکر به کوفه و رسیدن خبرهای گوناگون از جسارتهای فرمانده غارتگر معاویه  بسر بن ارطاة زمینه ای پیش آمد تا امیر مومنان آنان را برای  جنگ با معاویه برانگیزد . خطبه تشویقی امام برای جهاد با قاسطین به همراه تلاش های فرهنگی برخی یاران حضرت باعث شد چهل هزار نفر در  لشکرگاه حاضر شوند و پیمان ببندند که تا  پای مرگ بر فرمان امیر مومنان بمانند و بجنگند . اما در این زمان جریان شهادت امیر مومنان  پیش آمد . مردم با امام حسن مجتبی بیعت کردند ولی در این جمع اراده ی محکمی بر فرمانبرداری و پایمردی در جنگ با دشمنان امام _ که با او به عنوان خلیفه جوان بیعت کرده بودند _ ، دیده نمی شد . افزون بر شرایط تاثیر گذار پیش گفته ، عامل دیگری آنان را از فرمانبرداری مطلوب باز می داشت و آن جوانی خلیفه بود که در جامعه ی شیخ محور عرب امری نامانوس و ناخوشایند بود چرا که عموم مردم از طریق روسای قبایل با حاکمیت همکاری می کردند و چنانچه شیخ قبیله تصمیمی می گرفت دیگران از او پیروی می کردند لذا در همکاری عموم مردم با حاکمیت یک حلقه ی واسطه یعنی روسای قبایل نقش تعیین کننده ای داشتند  و بدیهی بود که اطاعت از خلیفه ی جوان برای شیوخ و روسای عموما کهن سال قبایل ، دشوار بود .توجه داشته باشیم که کوفیان با ایشان به عنوان خلیفه بیعت کردند و نه امام منصوب از ناحیه خداوند چرا که در آن دوران مردم کوفه شیعه ی مذهبی نبودند و صرفا بر اساس سازو کار خلافت با ایشان بیعت کردند و گر نه از نگاه شیعه مذهبی سن امام نقشی در وجوب اطاعت از او ندارد و در هر حال باید از او پیروی کرد .
مطالعه شرایط آن دوران هر پژوهشگر منصفی را بدین نتیجه می رساند که صلح امام حسن نتیجه ی طبیعی شرایط دوران بود و هر حاکم حکیم و فرزانه ای با ملاحظه ی  آن  شرایط به همین تصمیمی می رسید که امام حسن رسیدند چرا که وقتی لشکریان حاکمی با یک شایعه ، به خیمه ی وی می ریزند و زیر انداز زیر پای او را هم غارت می کنند و قصد جان او می کنند و تصمیم می گیرند او را به دشمن تحویل دهند دیگر به چه منطقی او باید بدینان امیدوار باشد یا به وسیله ی آنان بخواهد با دشمن نبرد کند . در گزارش های مختلفی علت این صلح از سوی خود امام یا مورخان بیان شده است . ما در این جا برای نمونه سه گزارش تاریخی را می آوریم ؛
یکم . گزارش اول ابن اثیر در الکامل: 
هنگامى که على آماده لشکر کشى سوى شام شده بود کشته شد. على علیه السّلام. گفته بود: چون فرمان خداوند برسد دیگر بر نمى‏گردد. و چون کشته شد مردم با فرزند او حسن بیعت کردند. چون حسن شنید که معاویه اهل شام را براى جنگ تجهیز و سوق داده او هم با همان سپاهى که با على بر مرگ بیعت کرده بودند براى مقابله با معاویه از کوفه لشکر کشید. معاویه هم در محل مسکن لشکر زد و حسن هم بمدائن رسید. قیس بن سعد بن عباده انصارى را فرمانده دوازده هزار سپاهى مقدمه لشکر نمود. ...چون حسن بمدائن رسید منادى در لشکر او فریاد زد هان بدانید که قیس بن سعد کشته شده بشورید و بروید سپاهیان هم شوریدند و خیمه حسن را غارت کردند و هر چه داشت بردند بحدیکه یک گلیم که زیر پاى او بود از او ربودند…. چون حسن دید مردم از گرد او پراکنده شده و کار از دست رفته بمعاویه نوشت و شروط خود را پیشنهاد کرد و گفت: اگر هر چه بخواهم بمن بدهى من مطیع خواهم بود. …چون نامه حسن بمعاویه رسید او نامه را نگهداشت که قبل از آن عبد الله بن عامر و عبد الرحمن بن سمرة بن حبیب بن عبد شمس را بنمایندگى خود نزد حسن فرستاده بود و آنها قبل از رسیدن نامه حسن بمعاویه رهسپار شده بودند آنها حامل یک ورقه سفید از طرف معاویه بودند که در ذیل آن امضاء معاویه بود که هر چه در آن نامه شرط شود قبول و اجرا مى‏شود. معاویه بحسن نوشته بود که هر شرطى که دارى در این نامه بنویس که من در ذیل آن امضا و تعهد کرده‏ام چون نامه بحسن رسید او چندین برابر شروط پیشنهادى قبلى خود را در آن نوشت و نامه را نزد خود نگهداشت. چون حسن امور خلافت را بمعاویه واگذار کرد از او خواست که شروط خود را در نامه امضا شده انجام دهد. معاویه امتناع کرد و گفت: من هر چه تو پیش خواسته بودى مى‏دهم. (آدرس :  ترجمه ی  الکامل فی التاریخ ج‏10 ص245 . مشخصات نشر: کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش . )
دوم . گزارش دوم ابن اثیر  : 
 روایت شده که حسن زمام امور خلافت را بعد از نامه معاویه باو تسلیم و واگذار نمود که چون نامه رسید میان مردم برخاست و خطبه کرد و گفت: پس از حمد و ثنا. بخدا ما را از جنگ اهل شام شک و ریب باز نداشته و از دشمنى آنان هم پشیمان نمى‏باشیم. ما با اهل شام با تندرستى و سلامت نفس و بردبارى نبرد مى‏کردیم بعد از آن سلامت نفس با عداوت  و شکیبائى با جزع و ملال مخلوط شد. شما هنگامى که سوى صفین لشکر کشیدید. دین شما بر دنیا مقدم بود ولى دنیاى شما بر دین شما مقدم شده اکنون شما در حالى هستید که بر دو کشته ندبه مى‏کنید. یک کشته در صفین فدا کردید که بر او زارى مى‏کنید. کشته دیگرى در نهروان دادید که به خونخواهى وى قیام کرده‏اید. بازماندگان آن دو گروه (مختلف) کشته هم منافق و موجب سستى و افسردگى و خوارى ما شده‏اند و آنانى که بر کشتگان نهروان جزع و زارى مى‏کنند بروى ما برخاسته بخونخواهى کمر بسته‏اند. معاویه‏ ما را به کارى دعوت کرده که در آن کار عزت و سرافرازى نخواهد بود دور از انصاف هم هست. اگر شما خواهان مرگ باشید ما پیشنهاد و دعوت او را پس مى‏دهیم و او را نزد خداوند با شمشیر محاکمه خواهیم کرد و اگر زندگانى را بخواهید (و حیات را بر مرگ ترجیح دهید) ما پیشنهاد او را قبول مى‏کنیم و او را از شما راضى خواهیم کرد. مردم از هر طرف فریاد زدند. باقى باقى بگذار (بقیه زندگانى را باقى بگذار و جنگ مکن) صلح را قبول و امضا کن.
چون (حسن) تصمیم گرفت که کار خلافت را بمعاویه واگذار کند میان مردم خطبه کرد و گفت: ایها الناس ما امیر و سالار و مهمان شما هستیم. ما خاندان پیغمبر شما هستیم که خداوند پلیدى را از آنها دور کرده و آنها را پاک نموده پاک کردنى.
این جمله را تکرار کرد بحدیکه در مسجد کسى نمانده بود که گریه نکند و زارى او بگوش نرسد. نمایندگان هم نزد معاویه رفتند و شروط صلح را بطوریکه بیان نمودیم مطرح و هر دو صلح نمودند و حسن کار (خلافت) را باو سپرد. (آدرس :  ترجمه ی  الکامل فی التاریخ ج‏10 ص246 . مشخصات نشر: کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش . )
سوم . گزارش دینوری در  اخبار الطوال : 
گویند، چون خبر کشته شدن على (ع) به معاویه رسید آماده شد و پیشاپیش عبد الله بن عامر بن کریز را روانه کرد او راه عین التمر  را پیش گرفت و سپس در انبار فرود آمد و آهنگ مداین داشت و این خبر به امام حسن که‏ در کوفه بود رسید و براى جنگ با عبد الله بن عامر بن کریز عازم مداین شد و بان سو حرکت کرد و چون به ساباط رسید از یاران خود سستى و بى‏رغبتى به جنگ مشاهده فرمود، همانجا اردو زد و میان آنان بپاخاست و گفت:
" اى مردم چنان شده‏ام که بر هیچ مسلمانى کینه روا نمى‏دارم و همان طور که خویشتن را مى‏نگرم شما را هم به همان نظر مى‏نگرم، اینک رایى دارم و آنرا رد نکنید و بدانید همدستى و اتحاد که مورد توجه شما نیست بهتر از پراکندگى است که مورد علاقه شماست، اکنون مى‏بینم بیشتر شما از جنگ خوددارى و در پیکار سستى مى‏کنید و معتقد نیستم کارى را که دوست نمى‏دارید بر شما تحمیل کنم.
چون یارانش این سخن را شنیدند به یک دیگر نگریستند و کسانى از ایشان که عقیده خوارج را داشتند گفتند" حسن هم کافر شد همانگونه که پدرش هم پیش از او کافر شده بود" و تنى چند از ایشان بر آن حضرت هجوم آوردند و سجاده از زیر پایش کشیدند و جامه‏هاى او را غارت کردند حتى رداى ایشان را از دوش برداشتند، امام حسن (ع) اسب خود را خواست و سوار شد و فرمود افراد قبیله‏هاى ربیعه و همدان کجایند؟ آنان با شتاب آمدند و مردم را از او دور کردند.
امام حسن (ع) از آنجا آهنگ مداین کرد مردى از خوارج بنام جراح بن قبیصه که از بنى اسد بود در جاى تاریکى در ساباط کمین کرد و چون امام مقابل او رسید از کمین برجست و دشنه‏یى در ران امام فروبرد عبد الله بن خطل و عبد الله بن ظبیان بر آن مرد اسدى حمله کردند و او را کشتند.
حسن (ع) با زخم سنگین به مداین رفت و در خانه‏یى که معروف به قصر سپید بود فرود آمد و به درمان پرداخت و بهبود یافت و آماده براى مقابله با ابن عامر شد.
معاویه هم پیش آمد و چون به انبار رسید که قیس بن سعد بن عباده آنجا بود شهر را محاصره کرد، امام حسن هم بیرون آمد و رویاروى عبد الله بن عامر ایستاد، عبد الله بن عامر ندا داد که اى مردم عراق من جنگ را به مصلحت نمى‏بینم که من مقدمه سپاه معاویه‏ام، و او خود با سپاهیان شام، به انبار رسیده است به ابو محمد یعنى (امام حسن) از سوى من سلام برسانید و باو بگویید ترا به‏ خدا سوگند مى‏دهم که جان خود و این جماعتى را که همراه تو هستند حفظ فرماى.
چون مردم این سخن را شنیدند از یارى خوددارى کردند و جنگ را ناخوش داشتند، ناچار امام حسن (ع) جنگ را رها کرد و به مداین برگشت و عبد الله بن عامر ایشان را در مداین محاصره کرد.
چون امام حسن (ع) از یاران خود سستى را مشاهده کرد کسى پیش عبد الله بن عامر فرستاد و شرایطى براى صلح پیشنهاد کرد که به شرط رعایت آنها خلافت را به معاویه واگذار کند و شرایط چنین بود که معاویه هیچیک از مردم عراق را براى خطایى بازخواست نکند و همگان را امان دهد و لغزش‏هاى آنان را تحمل کند و خراج اهواز را همه ساله براى او مسلم بدارد و همه ساله به برادرش حسین بن على (ع) دو میلیون درهم بپردازد و بنى هاشم را در مستمریها و عطایا بر بنى عبد شمس مقدم بدارد.
عبد الله بن عامر ابن شرطها را براى معاویه نوشت و معاویه آن را به خط خود نوشت و مهر کرد و پیمانهاى استوار و سوگندان سخت یاد کرد و عموم سران شام را بر آن گواه گرفت و آنرا براى عبد الله بن عامر فرستاد و او آنرا به امام حسن رساند و آن حضرت بان رضایت داد و براى قیس بن سعد نوشت که صلح کند و کار را به معاویه واگذارد، چون این نامه به قیس بن سعد رسید میان مردم برخاست و گفت اى مردم یکى از این دو کار را انتخاب کنید جنگ بدون داشتن امام یا در آمدن به اطاعت معاویه و مردم اطاعت و بیعت معاویه را برگزیدند.
قیس بن سعد حرکت کرد و به مداین آمد، امام حسن (ع) هم با مردم از مداین حرکت کرد و به کوفه آمد، معاویه هم در کوفه بایشان پیوست و با یک دیگر ملاقات کردند، امام حسن (ع) آن شرطها را و سوگندهایى را که معاویه یاد کرده بود موکد فرمود و با خاندان خود به مدینه پیامبر (ص) مراجعت کرد.
آدرس : ترجمه اخبار الطوال ص  263 .
مشخصات نشر: اخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود دینورى (م 283)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، نشر نى، چ چهارم، 1371ش.
 






در این وبلاگ
در کل اینترنت