نکته نگار

تواضع فوق العاده یک محدث برجسته در برابر فضیلت یک جوان

تواضع فوق العاده یک محدث برجسته در برابر فضیلت یک جوان
وقتی امام صادق علیه السلام از دنیا رفتند فرزند کوچکی به نام علی داشتند . امام کاظم ع پس از پدر ، سرپرستی او را به عهده گرفتند . علی در کنار برادر حدیث آموخت و در سن بزرگسالی محدثی برجسته شد . وی همچنین از شنیده های خود از برادرش کتابی فراهم آورد که امروزه از آن با عنوان «مسائل علی بن جعفر » یاد می شود . علی بن جعفر در دوران امام کاظم (ع) و امام رضا (ع)به عنوان محدث احادیث اهل بیت شناخته شده بود و محل مراجعه علاقه مندان بود و مجلس درس حدیثی داشت . وقتی امام رضا(ع) از دنیا رفتند این شخصیت علوی در سنین پیری بودند و از سویی به عنوان یک شخصیت علمی جا افتاده مطرح بودند . با این حال شاهدیم او نه تنها در قبال به امامت رسیدن امام جواد در کودکی  واکنش انکاری نداشتند بلکه هم به امامت ایشان که نوه برادرشان به شمار می آمد ایمان آوردند و هم تواضع فوق العاده ای در برابر امام جواد (ع) از خود نشان می دادند . این مطلب حاکی از آن است که افراد منصف به شان امامت آگاه و در برابر خواست خداوند تسلیم بودند و هر کس را خداوند شایسته امامت می دانست با جان و دل می پذیرفتند ضمن آن که معلوم می شود امامت امام جواد در عین کودکی برای شیعیان مشکلی را به وجود نیاورده بود  چرا که بروز چنین رفتاری از کهن سالان و برجستگان خاندان امامت دلیل بر پذیرش راحت آن از سوی شیعیان می باشد و این بر خلاف آن چیزی است که برخی در صدد القای آن هستند زیرا جو عمومی شیعیان در این باره ملاک است نه اشکال احیانا چند نفر .
مرحوم کلینی از برخورد پر تواضع علی بن جعفر نسبت به امام جواد گزارشی دارد که در ذیل ، ترجمه و متن اصلی آن می آید :
الکافی:  حمّد بن الحسن بن عمار می گوید : من دو سالی می شد که نزد علی بن جعفر حضور داشتم و  او احادیث برادرش موسی را که شنیده بود برایم نقل می کرد و من آنها را می نوشتم . یک روز در مدینه در مسجد النبی کنار علی بن جعفر نشسته بودم  که ابو جعفر محمد بن علی (امام جواد) وارد مسجد شد . در این هنگام علی بن جعفر از جا پرید و بدون پوشیدن لباس های رسمی به طرف وی رفت و دستش را بوسید و بزرگش داشت . ابو جعفر به وی گفت : عمو ! بنشین . رحمت خدا بر تو باد ! علی بن جعفر گفت : ای آقای من چگونه بنشینم در حالی که شما هنوز ایستاده اید . وقتی علی بن جعفر به محلی که قبلا نشسته بود برگشت  یارانش او را توبیخ کردند و گفتند تو عموی پدرش  هستی  و چنین رفتاری در قبالش داری . وی در حالی که دست بر محاسنش داشت  پاسخ داد : ساکت باشید . وقتی خداوند مرا با این محاسن سفید لایق امامت ندانست ولی این جوان را شایسته امامت دید و آن را در جایگاه شایسته اش قرار داد آیا من می توانم منکر فضل و برتری او شوم ؟ از سخنانی که می گویید به خدا پناه می برم . من خود را در حد بنده و عبد او می دانم .
متن اصلی  
الکافی:  الحسین بن محمّد عن محمّد بن احمد النهدى عن محمّد بن خلاد الصیقل عن حمّد بن الحسن بن عمار قال :  کنت عند على بن جعفر بن محمّد جالسا بالمدینة وکنت اقمت عنده سنتین اکتب  عنه ما یسمع من اخیه یعنى ابا الحسن اذ دخل علیه ابو جعفر محمّد بن على الرضا المسجد مسجد الرسول فوثب على بن جعفر بلا حذاء ولا رداء فقبل یده وعظمه فقال له ابو جعفر یا عم اجلس رحمک اللَّه فقال یا سیدى کیف اجلس وانت قائم فلما رجع على بن جعفر الى مجلسه جعل اصحابه یوبخونه ویقولون انت عم ابیه وانت تفعل به هذا الفعل ، فقال اسکتوا اذا کان اللَّه عزّوجلّ وقبض على لحیته لم یوهل هذه الشیبة واهل هذا الفتى ووضعه حیث وضعه انکر فضله ، نعوذ باللَّه مما تقولون بل انا له عبد . .
آدرس : الکافی: ج 1 ص  322 ح 1 .


کوچ علمی اصحاب امام صادق علیه السلام برای دریافت معارف از محضرشا

کوچ علمی اصحاب امام صادق علیه السلام برای دریافت معارف از محضرشان  
مرحوم نجاشی شخصیت بزرگ راوی شناس شیعه در کتاب رجال خود وقتی به شرح زندگی أبو الأسود بیاع سابری می رسد از یک جریان علمی بین اصحاب ائمه خبر می دهد او می نویسد بیاع سابری یکی از کسانی است که هر ساله برای دریافت معارف از محضر ائمه روانه مدینه الرسول می شدند . این مطلب گویای آن است که اصحاب ائمه زحمت سفر هر ساله را برای دریافت حدیث از اهل بیت به جان می خریدند . بر اساس برخی قراین دیگر ، بیشتر این سفرها در ایام حج صورت می گرفته است چرا که در این ایام ارتباط با امام خطر کمتری داشت  .
ترجمه متن نجاشی
عمر بن محمد بن یزید أبو الأسود بیاع السابری  از وابستگان قبیله ثقیف و از اهالی کوفه است . او فردی موثق و بزرگوار و یکی از کسانی است که هر ساله برای دریافت حدیث کوچ می کردند . وی از دو امام صادق و باقر علیهما السلام روایت نقل کرده است . این مطالب در کتب رجال نویسندگان رجالی آمده است .
متن اصلی نجاشی
رجال‏النجاشی : عمر بن محمد بن یزید أبو الأسود بیاع السابری  مولى ثقیف کوفی ثقة جلیل أحد من کان یفد فی کل سنة. روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام. ذکر ذلک أصحاب کتب الرجال. له کتاب فی مناسک الحج و فرائضه  و ما هو مسنون من ذلک سمعه کله من أبی عبد الله علیه السلام أخبرنا أبو عبد الله القزوینی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى قال: حدثنا سعد عن أحمد بن محمد بن عیسى عن عمرو بن عثمان عن محمد بن عذافر عنه به. و أخبرنا ابن نوح عن أحمد بن جعفر قال: حدثنا أحمد بن إدریس قال: حدثنا محمد بن عبد الجبار قال: حدثنا محمد بن عبد الحمید عنه بکتابه. و أخبرنا أبو عبد الله النحوی قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعید قال: حدثنا علی بن الحسن قال: حدثنا عمرو بن عثمان عن محمد بن عذافر عنه به.

آدرس : رجال‏النجاشی ص  283 شماره 751 (یا چاپ دو جلدی = رجال نجاشی ج 2 ص 125 شماره 749)


مقاطع تاریخی دوران زندگی امام هادی (ع)

مقاطع تاریخی دوران زندگی امام هادی (ع)
*ولادت  امام (در قریه صریا در سه مایلی مدینه )  : سال  212  هجری قمری
*سال شهادت پدرشان امام جواد ع به وسیله معتصم و آغاز امامت امام هادی : سال220 ( سن امام 8 سال)
*سال  مرگ معتصم  و آغاز خلافت واثق  227 ( سن امام در این تاریخ 15 سال و مدت امامت هفت سال )
*شورشهای قبایل مدینه از سال 227 تا 230 و سرکوب آن توسط بغا فرماندهی خلیفه واثق ( سن امام 15 سال و مدت امامتش  7  سال تا 10 سال)
*سال مرگ واثق    و آغاز خلافت متوکل 232  ( سن امام 20 .  مدت امامتش 12 سال )
*سال فراخوانی امام از مدینه به سامرا   234    ( سن امام   22  .   مدت امامتش  14 سال )
*سال تخریب مزار امام حسین  ع  236   (سن امام 24 سال . مدت امامتش 16 سال ) 
(1)
*سال مرگ متوکل   و شروع خلافت شش ماهه  منتصر 247   ( سن امام 35   . مدت امامتش   27  )
*سال  مرگ منتصر و خلافت  مستعین   247 ( سن امام 35  . سن امامتش  27 )
*سال  خلع مستعین  و آغاز خلافت معتز 252 ( سن امام  40 . سن امامتش  32 )
*سال شهادت امام به دست معتز  254 ( سن امام   42  . سن امامتش  34  )
--------------------------------------
پاورقی :
1 . برخی نیز سال 237 و همچنین 247 را گفته اند که البته بر اساس نقل شیخ طوسی در سال 247 بنای متوکل تکرار حوادث 236 بوده اما به دلیل مرگ  متوکل در این سال موفق به تکرار نشده است  .


مژدگانی برای خبر تولد فرزند در سیره پیامبر ص

مژدگانی برای خبر تولد فرزند در سیره پیامبر(ص)
 خبر تولد فرزند از بهترین و خوش ترین خبرها برای پدران است . در برخی جوامع نیز بر اساس یک رسم ، آوردنده خبر ، از پدر نوزاد درخواست مژدگانی می کند . در گزارشهای مربوط به زندگی پیامبر صلی الله و علیه و آله به متنی برخوردیم که از مژدگانی دادن ایشان به آورنده خبر تولد فرزندشان ابراهیم حکایت دارد .

محمد بن سعد  (م 230) در کتاب الطبقات الکبری  می نویسد : وقتی همسر پیامبر ماریه، ابراهیم را به دنیا آورد فردی به نام ابو رافع خبر این تولد را به ایشان رساند . پیامبر اکرم در ازای رساندن این خبر خوش ، به او یک غلام بخشیدند .
گفتنی است محبوب ترین فرزند پیامبر در نزدشان حضرت فاطمه سلام الله علیها بودند و از ایشان با تعابیری چون پاره تن و ام ابیها یاد کرده اند و مژدگانی دادن به خبردهنده تولد ابراهیم به خاطر آن نبود که او فرزند پسر بود چرا که پیامبر بیشترین محبت را نسبت به دخترشان فاطمه (س) داشته اند و علاقه و محبت این چنینی نسبت به دیگر فرزندانشان ، گزارش نشده نه نسبت به دیگر دختران و نه نسبت به همین ابراهیم در مدتی که زنده بوده است . 
ضمن آنکه تولد ابراهیم در دوران مدینه و بعد از هجرت بود و واکنش های گوناگون پیامبر ص در این دوران زیر نظر بود و گزارش می شد اما واکنش ایشان در خصوص تولد فرزندان دیگرشان به دلیل آن که در دوران مکه بوده و ایشان هنوز پیروان قابل توجهی نداشتند و زندگی شخصی ایشان کمتر مورد توجه بود ، گزارش نمی شد .
متن گزارش ابن سعد در الطبقات الکبری 
أخبرنا محمد بن عمر قال: حدثنی یعقوب بن محمد بن أبی صعصعة عن عبد الله بن عبد الرحمن بن أبی صعصعة قال: بعث المقوقس صاحب الإسکندریة إلى رسول الله. ص. فی سنة سبع من الهجرة بماریة و بأختها سیرین و ألف مثقال‏ ذهبا و عشرین ثوبا لینا و بغلته الدلدل و حماره عفیر. و یقال یعفور. و معهم خصی یقال له. مابور شیخ کبیر کان أخا ماریة. و بعث بذلک کله مع حاطب بن أبی بلتعة.
فعرض حاطب بن أبی بلتعة على ماریة الإسلام و رغبها فیه فأسلمت و أسلمت أختها و أقام الخصی على دینه حتى أسلم بالمدینة بعد فی عهد رسول الله. و کان رسول الله معجبا بأم إبراهیم. و کانت بیضاء جمیلة. فأنزلها رسول الله فی العالیة فی المال الذی یقال له الیوم مشربة أم إبراهیم. و کان رسول الله یختلف إلیها هناک و ضرب علیها الحجاب. و کان یطأها بملک الیمین. فلما حملت وضعت هناک و قبلتها سلمى مولاة رسول الله فجاء أبو رافع زوج سلمى فبشر رسول الله. ص. بإبراهیم فوهب له عبدا.
و ذلک فی ذی الحجة سنة ثمان. و تنافست الأنصار فی إبراهیم و أحبوا أن یفرغوا ماریة للنبی. ص. لما یعلمون من هواه فیها.

 آردس :  الطبقات‏الکبرى،ج ‏8 ص170
مشخصات نشر: الطبقات الکبرى، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م 230)، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990.

منابع دیگر این خبر 
تاریخ‏الطبری (م 310 ) : ج‏11 ص617
المنتظم، ابن جوزی (م 597)  : ج‏3ص 300 .


مسلمانان سده هفتم و بهره گیری از خواص آهن ربا در جهت یابى قبله

سید بن طاووس از دانشمندان شیعی سده هفتم  (م 664 ق‏ ) در کتابی که ویژه سفر نوشته ، به مسافران توصیه می کند هنگام سفر، قبله نمای ساخت  آن دوران را همراه خود بردارند . وی در ادامه به نحوه ساخت این قبله نما اشاره می کند  . در این توضیح به بهره گیری از خاصیت آهن ربا و مغناطیس در ساخت این قبله نما  اشاره می کند که نشان از آگاهی مسلمانان از خاصیت آهن ربا و کارایی آن در جهت یابی های جغرافیایی دارد . وی   می نویسد:
از جمله چیزهای  که برای سفر مناسب است برداشتن قبله نماست . ما خود این قبله نما را برای سفر به کار بسته ایم و صحت جهت یابی  آن را تجربه کرده ایم  . قبلا برای من تعریف کرده بودند که ابتدا  مجسمه ای از آهن به شکل ماهی باریک  درست می کنند که رو به سوی سنگ مغناطیس  بایستد که در این صورت در جهت قبله خواهد بود بدین صورت که وقتی این ماهی را درون ظرف آبی می گذاشتی ، رو به طرف قبله می شد و اگر جلو ماهی را از طرف قبله بر می گرداندی باز به طرف قبله باز می گشت . بدین گونه بود که یقین به کارایی درست آن کردیم . پس کسى که در سفرها به قبله‏شناسى اهمّیّت مى‏دهد، خوب است این وسیله را همراه خود بردارد؛ چون وى را از سرگردانى و گزینش  اقوال و اختلاف اخبار رهایى مى‏بخشد.
ما یکى از آن ماهى‏ها را در اختیار داریم و دستور داده‏ایم که به سازنده‏اش گفته شود که به جاى شکل ماهى، صورت کشتى کوچکى بسازد؛ چون پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلم از ساختن شکلى که مانند قیافه‏ى حیوان است، منع فرموده‏اند؛ ولى ساختن کشتى براى صنعتگر و کسى که جهت شناسایى قبله نیازمند آن است، اجازه داده شده است و سراغ ندارم پیش از ما دیگرى ساختن کشتى یا چیزى مانند آن را- که در قوانین اسلام ساختنش ممنوع نیست- پیشنهاد داده باشد. (بر گرفته از ترجمه کتاب « الأمان من أخطار الأسفار» سید بن طاووس ص 222 .  مترجم  نام کتاب را در فارسی به عنوان « آداب سفر در فرهنگ نیایش،» برگردانده است .)
مشخصات نشر : آداب سفر در فرهنگ نیایش‏، عبد العلى محمدى شاهرودى‏،  نشر آفاق‏، تهران‏،1381 ش‏
نکته دیگر
چنان که دیدیم سید بن طاووس تصریح دارد که دستور داده در جهت نمای قبله ، به جای شکل ماهی از شکل کشتی استفاده کنند تا مشکل شرعی ساخت مجسمه حیوانات را نداشته باشد. این نکته  بدین معناست که نگاه فقهی می تواند در شکل و نوع استفاده از کالاها تاثیر  بگذارد . از این رو برخی مستشرقان بر این باورند که مسلمانان به دلیل ممنوعیت فقهی به تصویر کشیدن  جانداران  ، دست به ابتکار زدند  و در تزیینات  مساجد  از نقشهایی استفاده کردند که وجود خارجی نداشتند  مانند گلهایی که در کاشی کاری ها به کار رفته است .
متن اصلی کتاب به زبان عربی :
الأمان من أخطار الأسفار : فصل ، فیما جربناه وفیه دلاله القبله کان قد وصف لنا صوره سمکه لطیفه من حدید قد عملت فی الابتداء على استقبال حجر المغناطیس وهو فی تلک الحال فی جهه القبله وکنا إذا جعلنا ماء فی طاسه أو آنیه وجعلنا السمکة الحدید على الماء استقبلت السمکة القبله ولو ادرناها عن القبل عادت إلیها وعرفنا ذلک على الیقین فیکون صحبه من له اهتمام بمعرفه القبله الاسفار مثل هذه السمکة فیستغنى بها عن الخیره واختلاف الاخبار وعندنا سمکه منها وقد امرنا یقال للصانع یعمل عوض صوره السمکة صوره سفینه صغیره لاجل نهى النبی (ص) عن عمل الصور التی تشبه الحیوان ولیکون عملها سفینه ماذونا فیه للصانع ولمن یحتاج إلیها معرفه القبله وما عرفنا ان احدا سبقنا الى التماسها ان یکون صوره سفینه ما یجرى مجراها من الصور التی لیست محرمه فی شریعة الاسلام .
آدرس : الأمان من أخطار الأسفار ص 98 .
مشخصات نشر :  الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان‏ ،  سید ابن طاوس‏ (م 664 ق‏ ) ، نشر آل البیت‏ ،  قم‏ ،  1409 ق‏ .
                       

 


خطر تعیین جانشین برای ائمه و تدابیر ایشان در این زمینه

با نگاهی به دوران ائمه چنین به نظر می رسد که  اواسط سده دوم هجری -  به دلیل انتقال قدرت سیاسی از امویان به عباسیان -  شرایط بهتری برای فعالیت آن بزرگواران فراهم بوده است و صاحبان قدرت به جهت درگیر بودن با رقیبان محدودیت چندانی برای تلاش های فرهنگی ائمه و ارتباط مردم با آنان ایجاد نمی کردند . اختصاص بخش اعظم احادیث شیعه به  دو امام  باقر و صادق علیهما السلام  که در این مقطع تاریخی رهبری شیعیان را به عهده داشتند ، نشانه ی روشنی از این شرایط مناسب است . اما باید توجه داشت که فضای سیاسی و فرهنگی یاد شده چندان هم فراگیر نبوده است .  زیرا حاکمان سیاسی معاصر این دو امام از جایگاه اجتماعی و میزان تاثیر گذاری آنها آگاه بودند و بدین جهت ، نسبت به ایشان حساسیت زیادی داشتند و به گونه ای آنان را تحت نظر می گرفتند  و فقط به دلیل اوضاع متزلزل حکومت خود (چه امویان که رو به ضعف و در حال سقوط بودند و چه عباسیان که حکومت آنان در آغاز راه بود و هنوز استحکام لازم را نیافته بود ) نسبت به تلاشهای فرهنگی این دو بزرگوار حساسیت کمتری نشان می دادند . از این رو وقتی منصور دوانقی جایگاه قدرت خود را محکم دید بر امام صادق علیه السلام سخت گرفت و امکان دسترسی مردم به ایشان را بسیار مشکل ساخت .
بنابر این باید بین کارهای علمی و کارهای مربوط به امامت که حاکمیت نسبت بدان ، احساس خطر می کرد ، تفاوت قائل شد . شواهدی در دست است که این دو امام همام در خصوص تعیین جانشین و معرفی امام بعدی  با مشکل روبرو بودند و بر خلاف نگاه  امروزین ما از تاریخ آن دوران ، معرفی جانشین چندان کار ساده ای نبوده است . جریان تعیین پنج وصی از سوی امام صادق برای حفظ جان امام کاظم علیه السلام  مشهور است . در خصوص امام باقر علیه السلام نیز باید گفت که در زمان هشام خلیفه خشن و مکار اموی به شهادت رسیدند و هنوز دولت اموی از اقتدار بر خوردار بود لذا می توان گفت شرایط ایشان نیز در تعیین رسمی و آشکار امام بعدی مانند دیگر ائمه بوده است . مرحوم کلینی در بحث تعیین جانشین بعدی امام باقر علیه السلام متنی را آورده است که می تواند اشاره بدین معنا باشد :
 الکافی:  عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ أَبِی ع اسْتَوْدَعَنِی مَا هُنَاکَ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ قَالَ ادْعُ لِی شُهُوداً فَدَعَوْتُ لَهُ أَرْبَعَةً مِنْ قُرَیْشٍ فِیهِمْ نَافِعٌ مَوْلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فَقَالَ اکْتُبْ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ یَعْقُوبُ بَنِیهِ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ أَوْصَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُکَفِّنَهُ فِی بُرْدِهِ الَّذِی کَانَ یُصَلِّی فِیهِ الْجُمُعَةَ وَ أَنْ یُعَمِّمَهُ بِعِمَامَتِهِ وَ أَنْ یُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ یَرْفَعَهُ أَرْبَعَ أَصَابِعَ وَ أَنْ یَحُلَّ عَنْهُ أَطْمَارَهُ عِنْدَ دَفْنِهِ ثُمَّ قَالَ لِلشُّهُودِ انْصَرِفُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَتِ بَعْدَ مَا انْصَرَفُوا مَا کَانَ فِی هَذَا بِأَنْ تُشْهِدَ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا بُنَیَّ کَرِهْتُ أَنْ تُغْلَبَ وَ أَنْ یُقَالَ إِنَّهُ لَمْ یُوصَ إِلَیْهِ فَأَرَدْتُ أَنْ تَکُونَ لَکَ الْحُجَّةُ .
آدرس :  الکافی ج 1 ص 307 ح 8 . 
ترجمه
امام صادق می فرمایند : پدرم  ، آنچه را که در آنجاست ، به من سپرده است . هنگامی که ایشان در آستانه مرگ قرار گرفتند به من امر فرمودند که عده ای را به عنوان شاهد به منزل دعوت کنم . من چهار نفر از قریش را دعوت کردم که نافع - از وابستگان عبد الله بن عمر - نیز  در میان آنها بود . پدرم در محضر این چهار نفر به من فرمودند بنویس : آنچه در این وصیت می آید چیزی است که یعقوب به فرزندانش وصیت کرد ؛ « فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید! » .  محمد بن علی به جعفر بن محمد وصیت می کند و دستور می دهد که او را در لباسی که نماز جمعه را در آن می خوانده  کفن کند و دستارش  را بر سرش بپیچاند  و قبرش را چهار گوشه درست کند و به اندازه چهار انگشت از زمین بالا بیاورد و به هنگام دفن  بندهای کفن را باز کند . سپس به شاهدان فرمود : شما بروید  . پس از آن که شهود رفتند به پدرم عرض کردم این مواردی که در وصیت آوردید چیزی نبود که نیازی به گرفتن شاهد باشد . فرمودند : پسرم دوست نداشتم  دیگران نسبت به تو چیره شوند و بگویند به او وصیتی نکرده و جانشین نیست لذا خواستم اینها شاهد باشند که تو را وصی قرار دادم تا اگر جانشینی تو مورد سوال و تشکیک قرار گرفت تو حجت و دلیلی بر جانشینی خود داشته باشی .  
از این روایت بر می آید که امام  باقر در تعیین  و معرفی جانشین با مشکلاتی رو برو بوده و نمی توانسته آشکارا ایشان را معرفی کند لذا در تلاش های رسمی مثل وصیت به هنگام مرگ در نزد شهود معتبر ، به وصی بودن امام صادق  تصریح می کند . این نوع وصایت ، وصایت حقوقی است که متوفی به هنگام مرگ فردی را به عنوان انجام دهنده کارهایش و سر پرستی فرزندانش ، تعیین می کند لذا با وصی به معنای جانشینی در امر امامت فرق دارد . امام باقر با معرفی امام صادق به عنوان وصی حقوقی در محضر شهود معتبر ، زمینه پذیرش جانشینی ایشان در امر امامت را نیز فراهم کردند زیرا بین وصایت حقوقی و جانشینی در امر امامت ، رابطه ی مستقیم وجود داشت و نزد یاران امام  مشخص بود که جانشین در امامت همان فرزندی است که وصی حقوقی شده  . امام باقر با این تدبیر ، روند تعیین جانشینی امام صادق را تکمیل کردند چرا که ایشان از سویی در محافل خصوصی به جانشینی امام صادق در امر امامت اشاره کرده بودند و از سویی دیگر _ به دلیل نظارت حکومت بر ایشان و وجود خطر برای جانشین امامت  -  با معرفی امام صادق به عنوان وصی حقوقی در یک محفل رسمی ، بر امامت ایشان رهنمون شده بودند . این شیوه اشاره و تصریح نزد خواص و رهنمون شدن با قراین در محافل رسمی ، هم جان امام بعدی را حفظ می کرد  و هم معرفی جانشین را به سر انجام می رسد البته با رعایت شرایط امنیتی و تهدید خطر .
حتی اگر این وصیت را وصیتی معمولی و صرفا مربوط به وصی حقوقی بدانیم  اما نمی توانیم  به کار گیری این تدبیر دو عنصری را ، در سیره دیگر ائمه نادیده بگیریم امری که نشان از وجود خطر در تعیین صریح و رسمی امام بعدی دارد . جالب آن که امام صادق علیه السلام نیز ناچار شدند برای تعیین امام بعدی از همین تدبیر استفاده کنند . با این که در برخی محافل خصوصی امام کاظم به عنوان امام معرفی شده بود اما بیان رسمی و صریح آن امکان پذیر نبود زیرا خلیفه عباسی منصور ، سخت مراقب اوضاع بود و می خواست  قبل از آنکه امام بعدی جایگاهی در بین مردم پیدا کند سریعا وی را از میان بردارد  تا ماجرای امامت  خاتمه پیدا کند و خطر آن از حکومتش بر طرف شود  . لذا امام صادق برای جلوگیری از چنین خطری  ، بیان جانشینی  امام کاظم را با تکیه بر تدبیر یاد شده ، سامان دادند . با این تفاوت که این بار سیاست یادشده از سوی منصور عباسی ، شناخته شده بود و او مترصد بود به محض معلوم شدن وصی حقوقی  ، او را بکشد زیرا به وجود رابطه بین وصایت حقوقی و امامت  پی برده بود . چنین بود که امام صادق از تدبیر یاد شده به شکل جدیدتری استفاده کرد . ایشان در متن وصیت نامه ، پنج نفر را به عنوان وصی حقوقی خود معرفی کردند که نام منصور عباسی ، حاکم مدینه ، یکی از همسران و برادر امام کاظم  عبد الله نیز در کنار نام امام کاظم دیده می شدند . این وصیت نامه باعث شد تا امام بعدی شناخته شود زیرا شیعیان می دانستند جانشین امام صادق ، کسی جز فرزندش موسی کاظم نمی تواند باشد . منصور ، حاکم مدینه و همسر امام صادق به یقین نمی توانستند امام باشند و از سوی دیگر عبد الله افطح نیز نمی توانست امام باشد زیرا نام بردن از موسی کاظم که کوچکتر از عبد الله بود فرض امامت او را رد می کرد . اصحاب امام بدین نکته نوجه داشتند که اگر عبد الله فرزند ارشد ، امام بود دیگری نامی از موسی برادر کوچکتر به میان نمی آمد و این بدان معناست که امام می خواسته اند  وصی خود را چنین بشناسانند و از گزند دشمن حفظ کنند . در این جا متن گزارش مرحوم کلینی از این جریان می آید ؛
ابو ایوب نحوی می گوید : منصور نیمه شبی مرا احضار کرد . نزدش رفتم  و دیدم که روی صندلی نشسته و شمعی روشن است و نوشته ای در دست دارد . وقتی به او سلام کردم ، در حای که گریه می کرد نوشته را به من داد و گفت این نوشته ی محمد بن سلیمان است که خبر رحلت جعفر بن محمد (امام صادق ) را برای ما ارسال کرده است . منصور سه بار آیه «انا لله و انا الیه راجعون » را خواند و گفت : کجا مثل جعفر بن محمد پیدا می شود . او سپس به من گفت : بنویس . من مقدمه نامه را نوشتم و سپس منصور دستور داد متن اصلی نامه را چنین بنویسم : اگر جعفر بن محمد ، فرد معینی را به عنوان وصی و جانشین تعیین کرده بود آن فرد را دستگیر کن و گردن بزن . جواب نامه پس از مدتی آمد که ؛ او پنج نفر را به عنوان وصی انتخاب کرده است :
1 . ابو جعفر منصور (خود خلیفه ) .
2 . محمد بن سلیمان (حاکم مدینه )
3 . عبد الله (پسر بزرگ امام صادق )
4. موسی (امام کاظم )
5. حمیده (همسر امام صادق ) .
متن خبر
الکافی : عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلٍ أَوْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ یُونُسَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ زُرْبِیٍّ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ النَّحْوِیِّ قَالَ بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ فَأَتَیْتُهُ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى کُرْسِیٍّ وَ بَیْنَ یَدَیْهِ شَمْعَةٌ وَ فِی یَدِهِ کِتَابٌ قَالَ فَلَمَّا سَلَّمْتُ عَلَیْهِ رَمَى بِالْکِتَابِ إِلَیَّ وَ هُوَ یَبْکِی فَقَالَ لِی هَذَا کِتَابُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ یُخْبِرُنَا أَنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ قَدْ مَاتَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ثَلَاثاً وَ أَیْنَ مِثْلُ جَعْفَرٍ ثُمَّ قَالَ لِیَ اکْتُبْ قَالَ فَکَتَبْتُ صَدْرَ الْکِتَابِ ثُمَّ قَالَ اکْتُبْ إِنْ کَانَ أَوْصَى إِلَى رَجُلٍ وَاحِدٍ بِعَیْنِهِ فَقَدِّمْهُ وَ اضْرِبْ عُنُقَهُ قَالَ فَرَجَعَ إِلَیْهِ الْجَوَابُ أَنَّهُ قَدْ أَوْصَى إِلَى خَمْسَةٍ وَاحِدُهُمْ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سُلَیْمَانَ وَ عَبْدُ اللَّهِ وَ مُوسَى وَ حَمِیدَةُ .

آدرس : الکافی ج1 ص 310 ح13 .

 


پرهیز از تعصب شیوه حکومتی دولت مردان آگاه

در بین حکومتهای گوناگونی که در جهان اسلام بر سر کار آمدند برخی بدین نکته توجه داشتند که جامعه را بر اساس تعصبات مذهبی اداره نکنند و از آن دوری گزینند . مانند دولتهای شیعی آل بویه ، حمدانیان  و برخی دولتهای دیگر  . ما در اینجا به سیاست مذهبی دولت غوریان خراسان  در سده ششم اشاره می کنیم که شعار یکی از امیران آن عبارت  ؛ «تعصب در مذهب از سلطان قبیح است.» بود . او خود مذهب شافعی داشت بى‏آن که  آنان را علیه سایر مذاهب برانگیزد یا به آنان امتیازى بیش از آنچه استحقاق داشتند بدهد . ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ  ضمن گزارش مرگ این امیر در سال 599 هجری به شیوه حکومتی او نیز چنین اشاره می کند ؛
اما رفتار سلطان غیاث الدین و اخلاق او :  غیاث الدین در جنگ‏هاى خویش پیروزى مى‏یافت و شکست نمى‏خورد و پرچمش هرگز سرنگون نمى‏شد.  شخصا بسیار کم به جنگ مى‏پرداخت و زرنگى و نیرنگ بازى بسیار داشت.جوانمرد و بخشنده و نیک‏اندیش بود. در خراسان- بخشش‏هاى فراوان مى‏کرد و موقوفات زیاد معین ساخته بود.مسجدها و مدرسه‏هائى در خراسان براى اصحاب شافعى ساخته و خانقاه‏هائى در راه‏ها بنا کرده و باج راهدارى را بر انداخته بود. به مال هیچ کس چشم طمع نمى‏دوخت و دست درازى نمى- کرد، و اگر کسى مى‏مرد و وارثى از او نمى‏ماند، دارائى او را به تنگدستان و نیازمندان مى‏بخشید.اگر کسى اهل شهر شناخته شده‏اى بود و در شهر او مى‏مرد، دارائى وى را به یکى از تاجرانى که همشهرى وى بودند مى‏سپرد تا به خانواده‏اش برساند، و چنانچه کسى را نمى‏یافت، آن را به قاضى مى‏داد و مهر و موم مى‏کرد تا به کسى برسد که به مقتضاى آئین شرع شایستگى دریافت آن را داشته باشد.هر گاه که از سفر برمى‏گشت و به شهر خویش مى‏رسید، به همه افراد خاندان خود و فقیهان و اهل فضل نیکى مى‏کرد و به همه‏ خلعت مى‏داد. هر سال از خزانه خویش به همه پاداش مى‏داد و مبالغى میان تهیدستان پخش مى‏کرد.
علویان و شاعران و کسان دیگرى که به دربار او مى‏آمدند، مورد نوازش وى قرار مى‏گرفتند.
سلطان غیاث الدین، خود مردى دانشمند بود و اهل فضل و ادب به شمار مى‏رفت و خطى زیبا داشت و به فن بلاغت آشنا بود. او- که خدایش بیامرزاد- به خط خود قرآن مى‏نوشت و وقف مدارسى مى‏کرد که ساخته بود.
نسبت به مذاهب نیز تعصبى نشان نمى‏داد و مى‏گفت: «تعصب در مذهب از سلطان قبیح است.» چیزى که بود، خود او مذهب شافعى داشت و به شافعیان مى‏گروید بى‏اینکه آنان را علیه سایر مذاهب برانگیزد یا به آنان امتیازى بیش از آنچه استحقاق داشتند بدهد .
آدرس : الکامل/ترجمه،ج‏30،ص284
مشخصات نشر: کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین على بن اثیر (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
متن الکامل فی التاریخ به زبان عربی
 ثم دخلت سنة تسع و تسعین و خمسمائة . ذکر وفاة غیاث الدین ملک الغور و شی‏ء من سیرته‏
فی هذه السنة، فی جمادى الأولى، توفّی غیاث الدین أبو الفتح محمّد بن سام الغوریّ، صاحب غزنة و بعض خراسان و غیرها،….
و أمّا سیرة غیاث الدین و أخلاقه، فإنّه کان مظفّرا منصورا فی حروبه، لم تنهزم له رایة قطّ، و کان قلیل المباشرة للحروب، و إنّما کان له دهاء و مکر، و کان جوادا، حسن الاعتقاد، کثیر الصدقات و الوقوف بخراسان، بنى المساجد و المدارس بخراسان لأصحاب الشافعیّ، و بنى الخانکاهات «6» فی الطرق، و أسقط المکوس، و لم یتعرّض إلى مال أحد من الناس، و من مات [و لا وارث له تصدّق بما یخلفه، و من کان من بلد معروف و مات‏] ببلده یسلّم ماله إلى أهل بلده من التجار، فإن لم یجد أحدا، یسلّمه إلى القاضی، و یختم علیه إلى أن یصل من یأخذه بمقتضى الشرع.
و کان إذا وصل إلى بلد عمّ إحسانه أهله و الفقهاء و أهل الفضل، یخلع علیهم، و یفرض لهم الأعطیات کلّ سنة من خزانته، و یفرق الأموال فی الفقراء، و کان یراعی کلّ من وصل إلى حضرته من العلویّین و الشعراء و غیرهم، و کان فیه فضل غزیر، و أدب مع حسن خطّ و بلاغة، و کان، رحمه الله، ینسخ المصاحف بخطّه و یقفها فی المدارس التی بناها، و لم یظهر منه تعصّب على مذهب، و یقول: التعصّب فی المذاهب من الملک قبیح، إلّا أنّه کان شافعیّ المذهب، فهو یمیل إلى الشافعیّة من غیر أن یطمعهم فی غیرهم، و لا أعطاهم ما لیس لهم.

آدرس :  الکامل، ج ‏12 ،  ص 180 - 182
مشخصات نشر: الکامل فی التاریخ ، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم المعروف بابن الأثیر (م 630)، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965.






در این وبلاگ
در کل اینترنت