سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

جایگاه اهل بیت (ع) از نگاه ابن عربی

جایگاه اهل بیت(ع) از نگاه ابن عربی
ابن عربی اندلسی(م 638)  از عرفای مشهور اهل سنت است  . او در کتاب فتوحات مکیة در شرح این حدیث پیامبر (ص)؛ «أهل بیتی أمان لأمتی‏ » می نویسد :
خداوند در آیه تطهیر(1) با عبارت « وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ الله وَ رَسُولَهُ »  به زنان پیامبر توصیه کرده که همانند دوران جاهلیت نخستین از خانه هایشان بیرون نیایند بلکه در خانه بمانند و نماز برپادارند و زکات بپردازند و از خدا و رسولش پیروی کنند . خداوند در اینجا بدانان گوش زد می کند که اینها به خاطر آن است که ایشان زنان پیامبر هستند و اگر چنین کنند ممکن است برخی زشتی ها به آنها نسبت داده شود و ننگ آن به خانواده پیامبر برگردد اما قسمت دوم آیه که در باره اهل بیت پیامبر است ؛« إِنَّما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ ؛ خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد. » نوید دهنده این نکته است که به برکت اهل بیت و این که خدا پاکی ایشان را خواسته ،زنان پیامبر به توصیه خداوند عمل می کنند و بدین وسیله از نسبت های زشت و ناسزاها در امان می مانند بنابر این ، اهل بیت مایه ایمنی زنان پیامبر از ورود به عرصه نافرمانی های خداوند هستند چیزی که در صورت وقوع ننگش تنها به زنان پیامبر محدود نمی شود و عوارض منفی این کارشان ، دامن خاندان پیامبر را  نیز می گیرد .
بنابر نظر ابن عربی ، خداوند به این دلیل از زنان پیامبر خواسته  از تبرج جاهلی پرهیزکنند که اراده کرده است اهل بیت از نسبت های ناروا پاک بمانند پس می توان نتیجه گرفت که به خاطر مصون ماندن اهل بیت از این گونه آسیب های آبرویی ، خداوند خود از نافرمانی زنان پیامبر جلوگیری خواهد کرد و نتیجه آن ایمنی زنان پیامبر از این گونه نافرمانی ها خواهد شد .
ابن عربی از این برداشت خود مطلب دیگری را نیز استنباط می کند و می گوید وقتی خداوند به خاطر حفظ آبروی اهل بیت حاضر است زنان پیامبر را از قرار گرفتن در مواضع انتساب های ناروا حفظ کند به طریق اولی از این که امت پیامبر به طور ابدی در جهنم بمانند ابا خواهد داشت چرا که جهنمی شدن دائمی برخی از امت پیامبر ، برای پیامبر مایه عار خواهد بود از این رو خداوند به خاطر آبروی پیامبر هم که شده هیچکدام از افراد امت پیامبر را که موحد بوده اند در جهنم باقی نخواهد گذاشت و سر انجام از دوزخ بیرون خواهد آورد .
ابن عربی در آخر می نویسد : همان گونه اهل بیت در دنیا مایه برکتند در آخرت نیز مایه برکت برای تمام امت هستند . بنابر این اهل بیت بیشترین خیر و برکت را برای مردم دارند .

متن کتاب فتوحات مکیه ابن عربی
الفتوحات المکیة (4-ج)، جلد2، ص 126
(السؤال الخمسون و مائة) أهل بیتی أمان لأمتی‏ .... قال تعالى لما وصف و وصى أزواج النبی صلى الله علیه و سلم بقوله ؛«وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ الله وَ رَسُولَهُ » ثم أعلمهم أن ذلک کله بکونهن أزواجه صلى الله علیه و سلم حتى لا ینسبن إلى قبیح فیعود ذلک العار على بیت رسول الله صلى الله علیه و سلم فببرکة أهل البیت و ما أراد الله به من التطهیر بقوله ؛ «إِنَّما یُرِیدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ »تفعل الأزواج ما أوصیناهن به« وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» من دنس الأقوال المنسوبة إلى الفحش و هو الرجس فإن الرجس هو القذر فکان أهل البیت أمانا لأزواج رسول الله صلى الله علیه و سلم من الوقوع فی المخالفات التی یعود عارها على أهل البیت‏ فکذلک أمة محمد صلى الله علیه و سلم لو خلدت فی النار لعاد العار و القدح فی منصب النبی صلى الله علیه و سلم و لهذا یقول أهل النار ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ من الْأَشْرارِ و هو من دخل النار من أمة محمد صلى الله علیه و سلم التی بعث إلیها فی مشارق الأرض و مغاربها فکما طهر الله بیت النبوة فی الدنیا بما ذکره مما یلیق بالدنیا کذلک الذی یلیق بالآخرة إنما هو الخروج من النار فلا یبقى فی النار موحد ممن بعث إلیه رسول الله صلى الله علیه و سلم بل و لا أحد ممن بعث إلیه یبقى شقیا و لو بقی فی النار فإنها ترجع علیه بَرْداً وَ سَلاماً من برکة أهل البیت فی الآخرة فما أعظم برکة أهل البیت‏...  .
 .........پاورقی .....................................................................................................................................................
1 .  وَ قَرْنَ فی‏ بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً ؛ و در خانه‏هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید خداوند فقط مى‏خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملًا شما را پاک سازد. (احزاب :33)

 

 

 


جاذبه حقیقت

جاذبه حقیقت
در شرح حال شخصیتهای شیعی دوره عباسیان و پس از آنها به کسانی بر می خوریم که پدرانشان از شخصیتهای درباری غیر عرب بوده اند و خدمات شایسته ای به  دربار عباسی کرده اند و جایگاه مهی در آن حکومت داشته اند  . این موضوع می تواند زمینه یک تحقیق در باره علت گرایش خاندان این افراد در نسلهای بعد به جریان مخالف دولت عباسی یعنی تشیع و ائمه باشد. باید دید چه جاذبه ای آنان را - که از تمکن مالی و موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار بودند - به سوی ائمه و اندیشه ی شیعی کشانده است خصوصا در آن دوران که گرایش شیعی , همیشه با خطر همراه بوده است . ما در این جا به چند نفر از این افراد اشاره می کنیم و تحقیق در این زمینه را به اهل پژوهش پیشنهاد می کنیم :
- حسین بن روح نوبختی : وی از شخصیت معروف شیعه دوازده امامی است . او از نواب خاص امام دوازدهم در دوران غیبت صغری است . او از خاندان نوبخت است . خاندان نوبخت به تشیع شناخته شده اند و به غیر از حسین بن روح شخصیتهایی برجسته ی دیگری در تشیع دارند . نوبخت نام منجم منصور دومین خلیفه عباسی است (ترجمه مروج ‏الذهب  ج‏2 ص 696). وی کسی است که وقتی خبر فرار لشگر منصور از پیش سپاه ابراهیم بن عبد الله رسید و منصور می خواست به ری فرار کند به خلیفه بشارت پیروزی و کشته شدن ابراهیم را داد (ترجمه الکامل فی التاریخ ، ابن اثیر ج‏15 ص 215). پس از نوبخت , فرزندانش در دربار عباسی دارای پست حکومتی و موقعیت بودند اما با این حال به ائمه (ع) در ارتباط بودند و پیروی می کردند . (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به : کتاب «خاندان نوبختى» تألیف عباس اقبال آشتیانى )
- محمد بن فرج رخجی : وی از شخصیتهای درباری دوره متوکل عباسی است . او در یک مقطع تاریخی نیز به استانداری مصر منسوب شد . وی بر خلاف برادرش عمر بن فرج - که به تبعیت از متوکل به دشمنی با خاندان پیامبر (ص) همت می گماشت  - با امام هادی (ع) در ارتباط بود و از آن امام رهنمود می گرفت . وی در منابع رجالی شیعه از روات و شخصیت های شیعی , شتاخته می شود . پدر محمد یعنی فرج رخجی از کودکانی بود که در فتح سجستان زابل به اسارت در آمده بود و بعدا در دربار عباسی به خدمت گرفته شد و به منصب دبیری دربار رسید . فرزندانش عمر و محمد نیز پس از پدر به مناصبی دست یافتند . ( فتوح البلدان البلاذری ج 2   ص 493 , معجم البلدان ج 3ص 38) . محمد بن فرج در ایمان به باور های شیعی فردی استواری و پایبند بود هر چند که از زمره نو شیعیان بود  و بهره ای از  علوم شیعی نداشت .
- ابن اشناس بزاز : او «ابو على حسن بن محمّد بن اسماعیل بن محمّد بن اشناس» از اساتید روایی شیخ طوسی است . از آن جا که جد اعلاى وى « أشناس » از غلامان ترک  متوکل عباسى بوده (الانساب ج 1 ص 169) و پس از مدتى داراى موقعیت و نفوذ در دستگاه عباسى شد و به امارت و وزارت رسید (تاریخ الیعقوبی ج2 ص 481) و داراى شهرت بود سعى بر آن بوده تا ابو علی را به جدش اشناس , نسبت دهند .نام این راوى در اسناد به شکل هاى گوناگون آمده، گاه در انتساب او به جدّش أشناس  نام تمام شجره نسبى او تا اشناس ذکر شده و گاه یکى یا دو نفر از آن حذف شده و به اختصار او را به این جدّ مشهورش منتسب کرده‏اند.( خاتمة المستدرک :ج 3 ص  190)
افراد مشهور دیگری چون علی بن یقطین که پدرش خدمات شایسته ای به تاسیس دولت عباسی کرد و هرثمة بن اعین و ...  نیز هستند که به دلیل اختصار از آنها می گذریم .


تاملی در سیاست امیر مومنان (ع) در برخورد با موضوع قتل عثمان

تاملی در سیاست امیر مومنان (ع) در برخورد با موضوع قتل عثمان
منابع تاریخی , آکنده از متونی است که تلاش های امیر مومنان (ع) برای جلوگیری از قتل عثمان را گزارش کرده اند . ایشان با این که به شیوه حکومتی عثمان و حیف و میل بیت المال توسط کارگزاران اموی او اعتراض و نقد داشتند اما با نحوه برخورد شورشیان و قتل عثمان نیز موافق نبودند . پذیرش رویه آنان به معنای ترویج بی نظمی ,  ساختارشکنی  و هرج ومرج سیاسی اجتماعی بود و بدعتی جدید در مناسبات سیاسی جامعه تازه تاسیس اسلامی  ایجاد می کرد که در صورت قدرت یافتن چنین سنتی احتمال فروپاشی جامعه اسلامی می رفت .
با توجه به این نکته  , جای این پرسش است که چرا ایشان پس از قتل عثمان و رسیدن به خلافت  , با قاتلان برخوردی نکردند خصوصا این که شورشیانی مثل طلحه , زبیر و معاویه به بهانه خواهی از خون عثمان شوریدند پس منطقی بود اگر ایشان این بهانه را از آنان می گرفت .
به نظر می رسد سکوت امیر مومنان و عدم برخوردشان با قتله عثمان ناشی از مصالحی باشد که به کیان اسلام و جامعه اسلامی مربوط می شد و ایشان با توجه به شرایط آن زمان که در اثر سیاستها و مدیریت سه خلیفه نخست پدید آمده بود مجبور بودند ملاحظاتی داشته باشند . امور ذیل می تواند از دلایل احتیاط و ملاحظه امیر مومنان علیه السلام  در عدم برخورد باشد . 
- برخورد با آنان به نوعی تایید ضمنی «انحراف صحابه در دنیا طلبی », «انحراف عثمان در حیف و میل بیت المال » و «رویه باطل گماردن مدیران فاسد », به شمار می آمد . زیرا مردم با دیدن ظلم ها و کجروی کارگزاران عثمان  , به تنگ آمده بودند و خواستار برکناری آنان شده بودند . از این رو عامل اولیه خیزش آنان امر حقی بود اما در روش دچار خطا شده بودند و از برخورد امیر مومنان با این گروه ِ به ستوه آمده  چنین برداشت می شد که کار اینان از اساس نادرست بوده و رفتار صحابه مشکلی نداشته است . بدترین نتیجه این نوع تعامل سر خورده شدن روحیه عدالت طلبی در سایه و ساختار حکومت اسلامی بود .
- امیر مومنان خود در نخستین سخنرانی پس از خلافت بر عدالت ورزی تاکید کرده بودند و تصریح داشتند اموال عمومی که بر اساس روابط ناسالم  به جیب گروهی رفته را به بیت المال بازخواهند گرداند . از این رو چنانچه با گروه به ستوه آمده ( از ستم ، تبعیض ، فساد و انحراف استانداران عثمان ) به بهانه قتل عثمان  برخورد می کرد این کار سرکوبی عدالت طلبی نسل جدید مسلمانان به شمار می آمد و احساس بی پناهی در حکومت اسلامی به آنان دست می داد زیرا امیر مومنان در بین صحابه تنها کسی بود که صدای این گروه را می شنید و حرف هایشان را می فهمید  - بر خلاف دیگر صحابه که عمدتا به کارها و امیال شخصی خود توجه داشتند و از نیازهای نسل جدید و مردمان دیگر نقاط کشور پهناور اسلامی غافل بودند – لذا برخورد امیر مومنان چنین تفسیر می شد که اسلام ساختاری برای حق خواهی توده ها و ضعفا ندارد و این به معنای یاس و بازگشت اکثریت جامعه آن روز از دین اسلام بود .
- جنبش اجتماعی عدالت خواهانه عراق و مصر که در اثر برخوردهای استبدادی خاندان بنی امیه پدید آمده بود و برخورد ظالمانه امویان خون آنان را به جوش آورده بود . با این حال خواست اولیه این گروه قتل عثمان نبود و این رخداد نتیجه قهری فشار روانی مضاعف بر انقلابیون بود که باعث شده بود اوضاع از کنترل خارج شود و سرانجام به قتل عثمان منتهی شود . از این رو برخورد شدید با این گروه به معنای نادیده گرفتن عواملی بود که شرایط این قتل را فراهم کرده بود .
- تحریک کننده اصلی شورشیان گروهی از صحابه در مدینه بودند مانند طلحه و زبیر . این گروه پس از آن که دیدند عثمان مانند خلیفه دوم امتیاز ویژه ای از بیت المال به آنان نمی دهد بلکه به جای آنان بستگان اموی خویش را از پست های حکومتی و بیت المال بهره مند می کند به شخصیت هایی از صحابه و تابعین که در عراق و مصر بودند نامه نوشتند و فساد خلیفه را گوشزد کردند و خواستار قیام و جهاد علیه او شدند . بنابر این برخورد با قتله عثمان به معنای این بود که عوامل اصلی این شورش در حاشیه امن قرار گیرند .
- امیر مومنان به دلیل انباشت نارضایتی اکثریت اجتماع آن روز از فساد دست نشاندگان عثمان و رویه صحابه در دنیا طلبی ،-که منجر به قتل عثمان شد - رو برو بود و اگر با قتله عثمان برخورد می کرد هم در عمل با شیوه نادرست خلافت و صحابه همسو شده بود و هم خطر شورش اجتماعی گسترده تری را در جامعه آن روز شاهد می شد که به احتمال قوی به از هم پاشیدن جامعه اسلامی و قدرت یافتن حاکمیتهای جدید غیر اسلامی منجر می شد و کیان جامعه از هم می پاشید .

 


دفاع پویا

دفاع پویا
عالمان با بصیرت دین , برابر حدیث شریفِ «کسى که زمان خود را بشناسد ، آماج اشتباهات قرار نمی گیرد. (1) » هماره شناختی درست و ژرف از شرایط زمان خود داشتند . در پاسداری و حفظ دستاوردهای دین از همه چیز خود مایه می گذاشتند و در رویارویی با اندیشه های باطل و مخرب , تمام تلاش خود را بکار می بستند . یکی از زمانهای پر فراز و نشیب و متفاوت از گذشته , دوران مشروطه است که از یک سو دوره ورود به عصر جدید است و از سوی دیگر با حملات فرهنگی گسترده و پر دامنه ی روشن فکران غربزده و وابسته , به دین و باورهای عمومی , همراه است . در چنین شرایطی برخی عالمان روشن بین با درک شرایط زمان , دست به قلم بردند و در برابر این هجومِ تازه ایستادند و به روشنگری و بیان حقایق دینی و افشای ماهیت اندیشه های انحرافی پرداختند و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشتند . با مطرح شدن مباحث سیاسی مشروطه و مجلس قانونگذاری و تفکیک قوا و... , آیة الله نائینی کتاب «تنبیه الملة » و آیة الله شیخ احمد شاهرودی کتاب «مدینة الاسلام روح التمدن »را به نگارش در آوردند . آیة الله شاهرودی در این کتاب در صدد اثبات کارآمدی قوانیین اسلام , برای اداره جامعه بشری است با این توضیح این دین راه میانه و وسط را پیشنهاد می کند و از این رو قادر است به تمام نیاز های بشر پاسخ بگوید و از آفت افراط و تفریط و نادیده گرفتن برخی نیازها و توجه بیش از اندازه به برخی , در امان باشد .
این کتاب به زبان فارسی است و نویسنده تلاش کرده قلم خود را در حد امکان به ذائقه مخاطب ایرانی نزدیک کند . اهمیت این تلاش وقتی روشن می شود که بدانیم در روزگار وی کتاب های علمی عمدتا به زبان عربی نگارش می یافت و از این رو بیان مطالب علمی در قالب زبان فارسی برای عالمان دشوار می نمود . بنابر این تلاش ایشان برای قلم زنی در عرصه زبان فارسی از درک ضرورت زمانه حکایت دارد . این نکته با توجه به حوادث فرهنگی آن دوران بیشتر قابل فهم است زیرا مخاطب فارسی زبان مورد تاخت و تاز روشنفکران غربزده و مروج اندیشه مشروطه خواهان ضد دین  قرار گرفته بود که به شکل گسترده درکتاب ها و نشریات فارسی زبان به تبلیغ و ترویج اندیشه ای خود مشغول بود . از این رو ضرورت داشت پاسخ گویی به شبهات آنان  , در قالب زبان فارسی صورت گیرد . از آنجا که در آن دوران , حملات شدیدی علیه حجاب , صورت می گرفت و پاسخ گویی بدین هجمه ها اهمیت داشت ایشان یکی از بخش های مهم این کتاب را به بحث «حجاب » اختصاص داده است . ما در این جا مناسب دیدیم گزیده ای از مبحث حجاب این کتاب را بیاوریم . یادآور می شویم این متن گر چه متاثر از شیوه های نگارشی گذشته , دارای نثری فنی و مصنّع است اما تلاش وی در زیبا نویسی حائز اهمیت است .  ایشان در بحث از رفتار مناسب برای بانوان که شریعت از آنان خواسته می نویسد : « ... و(خداوند نسبت به زنان) غضّ بصر در موقع خروج، و حفظ زینت و نرمى در گفتار، و آرامى در رفتار و مرعات جلباب و ستر و خمار را - که این اطوار مناسب مقام اوست-  در شؤون او اعتبار فرموده، دست اغیار و چشم نظّار را از آن مجمع محاسن و گلزار رخسار کوتاه نموده تا اجنبى طمع در گل و مل و در پسته و بادام خسته و سیب برجسته و ترنج دل‏خسته و حقّه سربسته و شعر النبات سرشکسته و نقل آراسته آن ضعیفه پا شکسته ننماید، و گنجینه در بسته را نگشاید ...»
این نوشتار نشان از تلاش نویسنده برای توجیه عقلی , احساسی حکم حجاب در کنار ادله نقلی برگرفته از آیات و روایات حکایت دارد . بنابر این بر فرهیختگان هر زمان لازم است متناسب با شرایط زمانه و ذائقه مخاطبان به پاسخ گویی به شبهات بپردازند هر چند که ممکن است چند دهه بعد این نوع گفتمان و شیوه ی نگارشی تغییر کند و برای نسل بعد کارایی نداشته باشد . شاید بدین جهت باشد که مرحوم طباطبایی صاحب تفسیر المیزان می فرمودند باید هر دو سال یک تفسیر جدید برای قرآن نوشته شود .

-----------------------------------
1 . الکافی ج 1ص 27 ح 29 عن المفضل عن ابی عبد الله ... الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ.


جایگاه تفریح در نگاه یک فیلسوف دوره صفوی

جایگاه تفریح در نگاه یک فیلسوف دوره صفوی
ابو القاسم میر فندرسکی(م 1050 قمری ) از اساتید بزرگ فلسفه در عصر صفوی است . وی  در « رساله صناعیه» در باره تفریح و کسانی که اسباب سرگرمی و تفریح عموم مردم را فراهم می کند می نویسد :
گروهی در جهت منافع و صلاح خود حرکت می کنند و از کار آنها گاه به مردم نفع می رسد و گاه ضرر...مثل بازیگران و حقه بازان و اصحاب اساطیر و اهل مضحکه و ملعبه که گاهی به سبب کار اینها به شهروندان نفع می رسد مثل وقتی که آنها خسته باشند و بخواهند در مثل اعیاد و ایام تعطیل تفریح کنند زیرا تفریح برای انسان همچون تیز کردن ابزار است به وقت کُند شدن . اما اگر در غیر این شرایط مثل روزهای غیر تعطیل و کاری , از هنر و عمل  آنها استفاده شود برای مردم ضرر خواهد داشت چه از کار دست خواهند کشید تا تفریح کنند .  
آدرس : کتاب چالش سیاست دینی و نظم سلطانی ص 170-171(چاپ دوم تابستان 1386.نشر پژوهشگاه علوم و اندیشه سیاسی) به نقل از رساله صناعیه میر فندرسکی ص 70.
 

واکنش در برابر توصیف صرفا عاطفی از اهل بیت(ع)

واکنش در برابر توصیف صرفا عاطفی از  اهل بیت
موقعیت و شخصیت ویژه ی اهل بیت (ع) تاثیرات متفاوتی در بین هوادران و محبّان آنها می گذارد هر چند همگی به استحقاق و شایستگی اهل بیت برای جانشینی پیامبر (ص)و رهبری سیاسی و مذهبی جامعه اسلامی ایمان دارند اما بنا بر ویژگی های شخصیتی ومیزان شناختشان از ائمه ، هر کدام نگاه خاص خود را به آن بزرگواران دارند .
امروزه در بین شیعیان و محبان اهل بیت (ع) شاهد  نگاه ها و جریان های فکری مختلفی هستیم  که گاه کشمکش هایی با هم داشته اند . وجود ویژگی هایی چون حقانیت ، ایمان استوار و عالی ، ارتباط بسیار نزدیک با مبدا آفرینش ، اخلاق کریمه و علم و دانش فراگیر  ، افراد حق جو , خردمند و منصف را جذب ائمه می کند اما ایشان به دلیل «مظلوم واقع شدن در اثر غصب جایگاه امامتشان » و «تحمل مصایب و رنج های بسیار در مسیر حفظ دین ناب محمدی » تشخص دیگری نیز یافته اند که عواطف برخی یاران و هوادران را بسیار تحت تاثیر قرار می دهد . بدیهی است این بعد از شخصیت ائمه بیشتر مورد توجه افراد احساسی قرار گیرد و در مسیر شناخت آن بزرگواران , از این زوایه وارد شوند و ابعاد دیگر شخصیت معصومان (ع)کمتر مورد توجه شان باشد و در نتیجه شناختی تک بعدی و ناقص از آنان پیدا کنند . اما در مقابل گروه دیگری هستند که علاوه بر این بعد به  ابعاد دیگر نیز توجه دارند و البته آنچه بیشتر توجه آنان را به خود جلب می کند آموزه ها و باورهای اساسی تبیین شده از سوی ائمه است .  اموری که شامل  اصول ، مبانی و  معارف مختلف دین اسلام در تمام حوزه های حیات انسانی  می شود . (گفتنی است آن بزرگواران برای تبیین و نهادینه شدن این امر مجاهدت های فراوانی داشته اند  و خود نیز بر آن اساس آنها رفتار کرده اند).
بنابر می توان گفت این جریان فکری ، نگاه «باور محور» به اهل بیت دارد و گروه نخست نگاه «عاطفی»  . هر کدام  از دو رویکرد , هویت خاص خود را دارد  و شخصیت های مختلفی را در حوزه های گوناگون سیاسی، مدیریتی ، علمی ، ادبی و به ویژه شعر تربیت کرده است  .
این دو جریان دارای پشینه ای کهنند و  به دوران حیات معصومان (ع ) باز می گردند. شواهد موجود در منابع گوناگون تاریخی و حدیثی از حیات این دو جریان در دوره ائمه حکایت دارند . در این جا برای نمونه به یک مورد از این شواهد که مربوط به حوزه ادبیات و شعر است بسنده می کنیم . شاهد ما گزارشی است از بحث دو شاعر اهل بیت در خصوص بایسته های مدح خاندان پیامبر (ص) که در کتاب امالی شیخ طوسی آمده است .
این دو ؛ سید حمیری  و جعفر بن عفان طائی دو شاعر برجسته و شناخته شده سده دوم هجری هستند که محب اهل بیتند و برای آنها شعر گفته اند . ماجرا از این قرار است که جعفر طائی ابیاتی در مدح خاندن پیامبر (ص) می سراید که نگاه عاطفی به اهل بیت داشت و تعابیر شاعر بازگو کننده شرایط سخت زندگی برای اهل بیت بود . شعر جعفر به گوش سید حمیری می رسد و از نوع تعابیر و نگاه شاعر به اهل بیت برآشفته می شود و در دیداری که با او دارد به تندی واکنش نشان می دهد و ضمن شماتت وی گوشزد می کند که در توصیف اهل بیت نباید چنین کرد بلکه باید فضایل و برتری های و ارزش های شخصیتی آنان را برجسته و نمایان کرد  . در این جا برای دسترسی خوانندگان به این گزارش مناسب دیدیم  ترجمه و سپس متن اصلی آن را در ذیل بیاوریم  .شیخ طوسی متن این گزارش را در کتاب امالی چنین آورده است :

 محمد بن جبلة الکوفی  می گوید : سید حمیری و جعفر بن عفان طائی پیش ما بودند . سید به او گفت : واى بر تو در باره آل محمّد علیهم السّلام چنین شعر می سرائى که ؛
چه بر سر شما آمده که سقف خانه تان در حال خراب شدن است و لباسهایتان از بدترین لباسهاست.
جعفر گفت : کجای این تعبیر اشکال دارد ؟ سید حمیری گفت : وقتی نمی توانی درست مدح کنی ، سکوت اختیار کن که بهتر است .آیا باید خاندان پیامبر را با این گونه عبارات مدح کنی ؟ من عذر تو را می پذیرم این طبع ، دانش و نهایت توانایی و همت توست . من خود شعری در مدح این خاندان سروده ام تا ننگ شعر تو برطرف شود ؛
سوگند به خدا و نعمت هایی که ارزانی داشته _ و انسان در قبال هر سخنی که می گوید مسوول است _ که سرشت علی بن ابی طالب  بر تقوی و نیکی است . اوست امامی که بر امت برتری و فضیلت دارد . سخنش و قصدش حق است . امور باطل او را به خود مشغول نمی کنند  . در اوج درگیری های جنگ و باران تیر ، تیغ بر دست همچون شیر ژیان بر دشمن حمله ور می شد .کسی که در یک شب دو فرشته بزرگ جبرئیل و میکائیل هر کدام به همرا هزار ملک ، بر او سلام کردند در حالی که اسرفیل پشت سر آنها در حرکت بود . در یک شب مهتابی ، فرشتگان مانند پرندگان ابابیل ، پیوسته بر زمین نازل شدند و بر ایشان سلام  کردند . این بزرگداشت و تعظیم است .
سید حمیری پس از پایان شعر خود رو به جعفر طائی کرد گفت : این گونه باید در باره اهل بیت سرود . امثال شعر تو مناسب افراد کوچک و ضعیف است . در این هنگام جعفر پیشانى سید حمیرى را بوسید و گفت: به خدا سوگند تو سرآمد شاعرانى و ما دنباله رو شما هستیم.
متن امالی شیخ طوسی چنین است :
أخبرنا محمد بن محمد ، قال : أخبرنی أبو عبید الله محمد بن عمران المرزبانی ، قال : أخبرنا محمد بن یحیى ، قال : حدثنا جبلة بن محمد بن جبلة الکوفی ، قال : حدثنی أبی ، قال : اجتمع عندنا السید بن محمد الحمیری وجعفر بن عفان الطائی ، فقال له السید : ویحک أتقول فی آل محمد ( علیهم السلام ) شرا !
ما بال بیتکم یخرب سقفه                       وثیابکم من أرذل الأثواب .
فقال جعفر : فما أنکرت من ذلک ؟ فقال له السید : إذا لم تحسن المدح فاسکت ، أیوصف آل محمد بمثل هذا ؟ !ولکنی أعذرک ، هذا طبعک وعلمک ومنتهاک ، وقد قلت أمحو عنهم عار مدحک ؛
أقسم بالله وآلائه                    والمرء عما قال مسؤول
إن علی بن أبی طالب             على التقی والبر مجبول
وإنه کان الامام الذی               له على الأمة تفضیل
یقول بالحق ویعنى به              ولا تلهیه الأباطیل
کان إذا الحرب مرتها القنا        وأحجمت عنها البهالیل
یمشی إلى القرن وفی کفه        أبیض ماضی الحد مصقول
مشى العفرنی بین أشباله          أبرزه للقنص الغیل
ذاک الذی سلم فی لیلة           علیه میکال وجبریل
میکال فی ألف وجبریل فی      ألف ویتلوهم سرافیل
لیلة بدر مددا أنزلوا                 کأنهم طیر أبابیل
فسلموا لما أتوا حذوه             وذاک إعظام وتبجیل
کذا یقال فیه یا جعفر ، وشعرک یقال مثله لأهل الخصاصة والضعف ، فقبل جعفر رأسه وقال : أنت والله الرأس یا أبا هاشم ، ونحن الأذناب  .
آدرس : الأمالی ، الشیخ الطوسی ، ص 198 ح 339 / 41 .


اقرار جباران به ستم پیشگی در خلوت با نفس

اقرار جباران به ستم پیشگی در خلوت با نفس
یکی از خلفای ستم پیشه عباسی متوکل بود که دستور تخریب مقبره امام حسین علیه السلام در کربلا را صادر کرد و نسبت به سادات و شیعیان برخوردی سخت و ستمگرانه داشت . او امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامرا - مرکز  حکومتش – احضار کرد و پیوسته در پی تخریب شخصیت امام  و آزار و اذیتشان بود . وی چندین بار برای قتل آن امام بزرگوار زمینه چینی کرد که به خواست خداوند به هدفش نرسید .
خطیب  بغدادی (م463) در کتاب تاریخ بغداد گزارشی از خلوت متوکل با خودش را آورده که بر اساس آن , وی به ستم پیشگی خودش و بی ارزش بودن زرق و برق زندگی شاهانه تصریح دارد . این گزارش از زبان وزیر او فتح بن خاقان نقل شده است . وی گفته است :
روزی نزد متوکل رفتم و دیدم که به زمین خیره شده و به فکر فرو رفته است .گفتم شما به چه فکر می کنید ؟(غصه چه چیزی را می خورید ) به خدا سوگند  روی زمین زندگی هیچکس به خوبی زندگی شما نیست و هیچکس مانند شما برخوردار از این همه نعمت نیست . متوکل در پاسخ گفت : زندگی بهتر از من ازآن کسی است که خانه وسیع , همسر شایسته و درآمد کافی داشته باشد و ما را نشناسد تا از گزند و آزارمان در امان باشد و نیازمند به کمک ما نگردد .
این اقرار متوکل در خلوت شبیه اعتراف  بت پرستان بابل به ستم کار بودنشان به خاطر پرستش بت است . قرآن کریم در این باره - پس از نقل گفته حضرت ابراهیم علیه السلام که بتها را بت بزرگ شکسته است – می فرماید : فَرَجَعُوا إِلى‏ أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (انبیاء 64) ؛آنها به وجدان خویش بازگشتند و (به خود) گفتند: «حقّا که شما ستمگرید!»
متن خبر    
تاریخ بغداد : أخبرنا محمد بن جعفر بن علان الوراق أخبرنا أبو الفتح محمد بن الحسین الأزدی حدثنا محمد بن إبراهیم الأنطاکی حدثنا الحارث بن أحمد العبادی حدثنا أحمد بن یزید المؤدب سمعت الفتح بن خاقان یقول :
 دخلت یوما على المتوکل أمیر المؤمنین ، فرأیته مطرقا یت اقرار جباران به ستم پیشگی در خلوت با نفس فکر ، فقلت : ما هذا الفکر یا أمیر المؤمنین ؟ فوالله ما على الأرض أطیب منک عیشا ، ولا أنعم منک بالا ، فقال : یا فتح ، أطیب عیشا منى رجل له دار واسعة ، وزوجة صالحة ، ومعیشة حاضرة ، لا یعرفنا فنؤذیه ولا یحتاج إلینا فنزدریه  .
آدرس : تاریخ بغداد :  ج 7  ص 179 
مشخصات نشر : تاریخ بغداد , الخطیب البغدادی(م463) , تحقیق : مصطفى عبد القادر عطا , چاپ 1417 - 1997  نشر دار  الکتب العلمیة , بیروت , لبنان .

 

 






در این وبلاگ
در کل اینترنت