سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

فلسفه دعا برای امام عصر

فلسفه دعا برای امام عصر (عج)
در این یادداشت نکاتی در باره فلسفه دعا برای امام عصر (عج) در معرض دید خوانندگان قرار گرفته است .
واژه‏شناسى دعا
«دعا» در لغت به معناى خواندن چیزى است به سوى خود با آواز و یا سخن. ابن فارس در تبیین معناى ریشه این واژه مى‏گوید:هو أن تمیلَ الشی‏ءَ إلیک بصوتٍ وکلامٍ یکون منک.( معجم مقاییس اللغة: ج 2 ص 279.)
دعو : به معناى متمایل کردن چیزى به سمت خود با صدا و گفته‏ات است. بر پایه این سخن، اصل در «دعا» خواندن با صوت و لفظ است لیکن کثرت استعمال این واژه در دعوت با نوشته، اشاره و امثال آن، مفهوم این واژه را اعم از خواندن با صوت و لفظ گردانیده است. بنابراین «دعا» و «دعوت» به معناى توجه دادن مَدعُوّ به سوى داعى براى جلب منفعت یا دفع ضرر است، از این رو درخواست از مَدعُوّ در واقع هدف دعا است نه خود آن. (رجوع کنید به المیزان فی تفسیر القرآن: ج 2 ص 31.)
فلسفه دعا
درمنظومه معارف دینی , انسان با دعا نزد خداوند ارج و مقام می یابد وبدون آن مورد توجه خداوند نخواهد بود ؛« قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ .الفرقان:77» تا آنجا که خداوند خود از بندگان می خواهد او را بخوانند ؛ « ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ. الأعراف : 55» و در این باره کبر نورزند که دچار دوزخ خواهند شد ؛« وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ. غافر : 60». چنانکه روایات تفسیری نیز بر این مطلب تاکید دارند(تفسیر نور الثقلین، ج‏4 ص529 ح 81 و ح 82) . امام صادق علیه السلام نیز در تبیین جنود عقل و جهل مى‏فرماید: وَالدُّعاءُ وضِدُّهُ الاستِنکافُ؛ دعا از لشکر عقل شمرده می شود و و ضد آن یعنی «خوددارى ازخواندن خدا » , از لشکر جهل .
بدین ترتیب خواندن پروردگار هستی و درخواست توجه از او , التفات بنده مومن ِعاقل است به جایگاه بندگی اش و این که تمام امورهستی به اراده او در گردش است وتحقق هر چیزی به اراده و خواست او بستگی دارد از این روست که امام معصوم (ع) می فرماید : دعا کردن براى هیچ امر کوچکى را، به خاطر ناچیز بودنش، رها نکنید؛ زیرا حاجتهاى کوچک نیز به دست همان کسى است که حاجتهاى بزرگ به دست اوست.( الکافی ج‏2 ص467 ح 6 : أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ سَیْفٍ التَّمَّارِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّکُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَا تَتْرُکُوا صَغِیرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ‏ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْکِبَارِ.) .
بنابر این از آنجا که نیاز بشر به خداوند ,مطلق است و تمام امور نیز با اراده او تحقق می یابد و درخواست از او نیز باعث جلب رحمت و عنایتش به بندگان می شود بدیهی است که امرمهمی چون جمع شدن بساط جهل و حاکمیت یافتن عقل (الکافی ج‏1 ص25ح 21 : الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنِ الْمُثَنَّى الْحَنَّاطِ عَنْ قُتَیْبَةَ الْأَعْشَى عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ مَوْلًى لِبَنِی شَیْبَانَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.) و زدودن ظلم و گسترش عدل و به تبع آن گسترش فضیلتها و از بین رفتن رذایل , بیش از هر چیزی به التفات , توجه و لطف حضرت حق نیازمند است . پس  اصلاح جامعه بشری و درمان دردهای اساسی, چون جهل و ظلم بیش از هر چیزی به دعا نیازمند است چرا که دعا شفای هر دردی است (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص: 470 ح 1 : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَلَاءِ بْنِ کَامِلٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّهُ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ.) .
با توجه بدین حقیقت است که شاهدیم حضرات معصومین علیهم السلام  خود برای تعجیل در فرج آن حضرت و میسر شدن شرایط قیام و تسهیل در ملزومات آن دعا می کنند و روی نیاز به درگاه حضرت احدیت می آورند و به دیگران نیز توصیه می کنند برای آن حضرت و تسهیل و تعجیل در قیامش دعا کنند . امام عصر(عج) نیز برای ظهور و فرجش روی تضرع به درگاه الهی می برد . دعاهای نقل شده از ناحیه ایشان در این زمینه در منابع دعایی موجود است.
تامل در مضمون ادعیه وارده از آن حضرات (ع) در باره منجی موعود و دولت عدل گستر اهل بیت (ع) نیز تاییدی است بر این حقیقت که تمام آنچه را که بناست در دولت ایشان صورت گیرد از خداوند متعال درخواست می کنند و انجام آنها را به باری تعالی نسبت می دهند .
فواید دعا برای امام عصر (عج)
تا بدین جا جایگاه و ضرورت دعا , خصوصا دعا برای ولی عصر (عج) از سیره معصومان (ع) بیان شد . در خصوص حکمت و فایده دعا برای آن حضرت امور ذیل نیز قابل توجه است :
-  گشایش در امور دعا کنندگان و جریان حق . امام عصر (عج) خود در این باره فرموده اند :«اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.( کمال الدین و تمام النعمة ج‏2 ص 484  ح 4 ).
- نجات از هلاکتهای دوران غیبت ( کمال الدین ص 384 : الامام العسکری ع : ... و اللّه لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلکة إلّا من ثبّته اللّه عزّ و جلّ على القول بإمامته و وفّقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه. )
- بهره مندی از لطف خداوند به خاطر دعای خیر برای مومنان (الإمام زین العابدین علیه‏السلام: إنَّ المَلائِکَةَ إذا سَمِعُوا المُؤمِنَ یَدعو لِأَخیهِ المُؤمِنِ بِظَهرِ الغَیبِ أو یَذکُرُهُ بِخَیرٍ قالوا: نِعمَ الأَخُ أنتَ لِأَخیکَ، تَدعو لَهُ بِالخَیرِ وهُوَ غائِبٌ عَنکَ، وتَذکُرُهُ بِخَیرٍ، قَد أعطاکَ اللّهُ عز و جل مِثلَی ما سَأَلتَ لَهُ، وأثنى عَلَیکَ مِثلَی ما أثنَیتَ عَلَیهِ، ولَکَ الفَضلُ عَلَیهِ.  الکافی ج 2ص 508 ح 7 عن ثویر ) و دعا برای امام مومنان به طریق اولی دارای این اثر است .
گفتنی است در خصوص فواید دعا برای آن حضرت , آثاری به نگارش در آمده که خوانندگان می توانند به آنها مراجعه کنند مانند مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم , تالیف آیة الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی (معاصر) و مناجات منتظران تالیف دکتر سید محمد نبی هاشمی  .
مطالب خواسته شده در این دعاها
آنچه در قالب دعا برای منجی موعود و قیامش از خدا خوسته شده نشان از آن دارد که درمکتب اهل بیت تمام امور با توحید گره خورده است چرا که همه چیز این قیام و کار منجی بزرگ از خدا خواسته شده و انجام آنها به خدا نسبت داده شده و امام عصر(ع) در این کار واسطه الهی شمرده شده است (مانند تعابیر؛ اللهم ظهر به دینک ؛ اللهم انصره و انتصر به و اجعل النصر منک له و علی یده ؛ اقتل به جبابرة الکفر) . مجموعه ادعیه رسیده از معصومان (ع) در منابع دعایی موجود است . برخی از امور خواسته شده از خدا در این دعاها به صورت فهرست وار در ذیل آمده که دقت و تامل در این دعاها و داوری نسبت به آنها را به خوانندگان وا می گذاریم ؛
- شناخت امام عصر (دعای معرفت )
- تعجیل فرج ایشان .(در غالب ادعیه )
- حفظ امام از خطرات از هر جهت  و دادن عمری طولانی به حضرت
- اعطاء مایه روشنی چشم از فرزندان , پیروان و هواداران ,خواص, ملت و تمام اهل دنیا به امام عصر عج (اللهم اعطه فی نفسه و ذریته و شیعته و رعیته و خاصته و عامته و عدوه و جمیع اهل الدنیا , ما تقر به عینه و تسر به نفسه   )
- یاری لحظه به لحظه ایشان تا پیروزی فراگیرو حاکمیت طولانی مدتشان .(مضمون دعای معروف فرج )
- اصلاح ایشان بدانچه پیامبران با آن اصلاح شدند (اللهم اصلح عبدک و خلیفتک بما اصلحت انبیاءک و رسلک )
- اصلح لنا امامنا و استصلحه و اصلح علی یدیه (دعاء الموقف للامام علی بن الحسین )
- صدوراذن جهاد به امام برای جنگ با دشمنان (وائذن له فی جهاد عدوک و عدوه ) و سلطه یافتنش بر دشمنان(وابسط یده علی اعدائک ) و انتقام از آنان (و ان تعجل فرج المنتقم لک من اعدائک ) و شفا یافتن دل مومنین (واشف صدورنا و صدور قوم مومنین )
- رساندن یاران به ایشان و درخواست نیرومندی و بردباری برای آنان  (قو اصحابه و صبرهم . )
- ثبات قلب شیعیان و کمک رساندن به آنها با نیروی صبر (اعنهم و امنحهم الصبر علی الاذی فیک ) و صبوری در قبال تاخیر در فرج (فصبرنی علی ذلک حتی لا احب  تعجیل ما اخرت و لا تاخیر ما عجلت .)
- پیروزی آسان ,قدرتمندی همراه با پیروزی ,امداد الهی با نیروهای غالب و یاری رساندن آن امام با ملائکه (دعای عرفه امام سجاد ع )
- نظر رافت ,رحمت , تعطف و تحنن حضرت به ما . (دعای عرفه امام سجاد ع )
- این که ما از کسانی باشیم که ما را به یاری فرا می خواند و ما اجابت کننده باشیم (ان تجعلنی ممن یدعی فیجیب) و نه از کسانی که هواداری ما را نپذیرفته ای و افراد دیگری را جایگزین ما کنی (واجعلنا ممن تنتصر به لدینک و تعز به نصر ولیک  و لا تستبدل بنا غیرنا فان استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا کثیر. ) و نه از دشمنان و کینه ورزان (اللهم لا تجعلنی من خصماء آل محمد ...و اهل الحنق و الغیظ ...)
-  این که ما در خدمت او افراد مطیع و کوشایی باشیم .(واجعلنا له سامعین مطیعین و فی رضاه ساعین .بخشی از دعای عرفه امام سجاد ع)
- این که ما در زمره بهترین پیروان , دوستداران , فرمانبرداران وپیشتازان در جلب رضایتش باشیم .(دعاء الموقف للامام علی بن الحسین)
- تحقق تمام وعده ها و اصلاحات دوران حکومت ایشان مثل ریشه کنی ظلم ,گسترش عدل , تجدید حیات اسلام و بازگشت به کتاب و سنت .
- رساندن صلوات مومنین به ولی عصرعلیه السلام  وتجدید بیعت با آن حضرت و اعلام وفاداری (رجوع کنید به دعای صباح (عهد) که در چهل روز پشت سر هم خواندن آن توصیه شده است )
-  دیدن دولت ایشان و یافتن توفیق همراهی و یاری آن بزرگوار و درخواست نائل شدن به فیض شهادت در رکاب ایشان .
- همراهی و همسویی با امام و پیشی نگرفتن از ایشان و عقب نماندن
- شکوه از فقدان رسول وعدم دسترسی به امام به خاطرغیبتش
موقعیت های مناسب برای دعا
بر اساس معارف رسیده از اهل بیت (ع) در خصوص دعا , برخی زمانها ومکانها تناسب بیشتری برای دعا دارند (رجوع کنید به : نهج الدعا , محمدی ری شهری /فصل دوم : در آداب دعا / باب هفتم وهشتم در بهترین اوقات وبا فضیلت ترین مکانهای برای دعا) و امید استجابت در آنها بیش از سایر اوقات و مکانهاست شاید از آن رو که در این مواقع شرایط برای یاد خدا و توجه بدو بیش از سایر مواقع فراهم شده و بدیهی است در چنین حالاتی التفات خدا به بنده بیشتر باشد و دعایش به استجابت نزدیک تر باشد . با نگاهی به ادعیه وارده در خصوص امام عصر نیز شاهدیم معصومان (ع) نیز در شرایط یاد شده به جریان مهدویت توجه نشان داده اند و برای آن حضرت دعا کرده و به دیگران نیز توصیه کرده اند دعا کنند . از این رو در این موسوعه  , ادعیه رسیده از آن بزرگواران با توجه به زمانها و مکانهای خاص و مناسب دعا , فصل بندی شده است .
معارف نهفته در این دعاها
ادعیه وارده در خصوص مهدویت از حیث محتوی دارای معارف گوناگونی هستند که شایسته تامل و درنگ هستند و کنکاش در این زمینه برنامه هدایتی ائمه معصومین (ع) در این باره را روشن می سازد . ما در اینجا به چند نمونه از مواردی که مورد توجه معصومان (ع) بوده و از ادعیه سفارش شده از سوی ایشان , قابل برداشت است اشاره می کنیم :
- توجه به شرایط سخت و لغزنده دوران غیبت و توصیه به درخواست ثبات قلب در دین از خداوند متعال . عبارات توصیه شده در این باره از سوی خود معصوم (ع) به دعای غریق نام گذاری شده است (رجوج کنید به کمال الدین ص 348 ح 40 و ص 351 ح 49 )
- توجه به شرایط سخت دوران غیبت و امکان تزلل فکری شیعیان و استفاده از کارایی معرفت طولی برای ثبات قدم . در این شیوه معرفت و اعتقاد گام به گام از ریشه به تنه و سپس شاخه ها منتقل می شود و شالوده اعتقاد به مهدویت از محکماتی چون توحید شروع و سپس به امامت می رسد . این نوع معرفت به دلیل قرار گرفتن در یک بنیان مرصوص  از استحکام بیشتری برخوردار است وتند باد شبهات آسیب چندانی بر شاخه ها وارد نمی سازد . مجموعه عبارات دعایی که با این کارکرد توصیه شده اند به دعای معرفت مشهور شده اند .(رجوع کنید به الکافی ج 1 ص 337 ح 5 و ص 342 ح 29 و مهج الدعوات ص ص 395)
- توجه به کارکرد تجدید پیمان و ارتباط مکرر در دعای صباح . دراین خصوص , معصوم علیه السلام توصیه کرده است مشتاقان یاوری و همراهی مهدی موعود دست کم این دعا را چهل روز پشت سرهم به هنگام صبح بخوانند . در این دعا ضمن توجه به اسماء و صفات الهی به خصوص نور{اللهم رب النور العظیم } و اشراق {باسمک الذی اشرقت به السماوات و الارضون} و اصلاح {باسمک الذی یصلح به الاولون و الاخرون} از خداوند خواسته می شود صلوات مومنین را به حضرت ولی عصر (عج)برساند و تجدید پیمان و بیعت روزانه دعا کننده را بپذیرد و او را به جمع یاران ایشان ملحق کند گر چه مرده ودر قبر مدفون باشد.در ادامه نیز ضمن در خواست دیدن دوران حکومت آن حضرت , کلیات تمام اموری را که در دوران ایشان وعده داده شده است از خداوند درخواست می شود مثل از بین رفتن باطل , پیروزی مظلومان و ... . بنابر این در این دعا نیز , انجام وعده های دوران مصلح کل از خدا خواسته شده که به دست آن بزرگوار صورت گیرد . (رجوع کنید به مصباح الزائر ص 455, المزار الکبیر ص 663 )


جایگاه علما در دوران غیبت

جایگاه علما در دوران غیبت
در یادداشت های قبلی به نقش مهم و کلیدی علمای شیعه در حفظ شیعیان در دوران خطیر آغاز غیبت و نجات آنان از  توفان شبهات و تهاجمات فرهنگی این دوران , اشاراتی داشتیم اکنون مناسب دیدیم روایتی از امام هادی در این زمینه را که مرحوم طبرسی (ره) - از عالمان سده ششم-  در کتاب احتجاج  آورده در معرض دید خوانندگان قرار دهیم .
امام هادی علیه السلام در خصوص نقش علمای شیعه در تثبیت اعتقادات توده شیعیان در دوران غیبت  چنین خبر داده اند :
پس از غایب شدن حضرت قائم (عج)، علمای شیعه مردم را به سوى او فرا مى‏خوانند و ره مى‏نمایند و از دینش دفاع مى‏کنند و بندگان ناتوان خداوند را از تله شیطان و دامهاى دشمنان اهل بیت علیهم‏السلام نجات مى‏دهند،  و اگر آنان نباشند  هیچ کس نمى‏ماند مگر اینکه از دین باز مى‏گردد  ولى آنان‏ زمام دلهاى ناتوان شیعه را همچون سکّان کشتى به دست گرفته‏اند. اینان همان انسانهاى برتر نزد خداوندند.
متن خبر
الإحتجاج :َ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی ع أَنَّهُ قَالَ‏: لَوْ لَا مَنْ یَبْقَى بَعْدَ غَیْبَةِ قَائِمِکُمْ ع مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِینَ إِلَیْهِ وَ الدَّالِّینَ عَلَیْهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْ دِینِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِینَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ إِبْلِیسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِیَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِینِ اللَّهِ- وَ لَکِنَّهُمُ الَّذِینَ یُمْسِکُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّیعَةِ کَمَا یُمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِینَةِ سُکَّانَهَا أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ.
آدرس :  الاحتجاج   ج 2 ص 502 ح 333، التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری (ع) ص 344 ح 225،منیة المرید: ص 118، عوالی اللآلی: ج 1 ص 19 ح 8 ، بحارالأنوار: ج 2 ص 6 ح 12.


تاملی در دعای معرفت

تاملی در دعای معرفت
ادعیه وارده در خصوص امام مهدی (ع) در بردارنده معارف گوناگون و شایسته تامل اند و کنکاش دراین زمینه برنامه هدایتی ائمه معصومین (ع) در این باره را روشن می سازد . در اینجا  دعای معرفت به عنوان یک نمونه از ادعیه سفارش شده از سوی ائمه مورد توجه قرار گرفته است . این دعا برای شرایط سخت پس از شهادت امام عسکری و فقدان امام حاضر توصیه شده است (1) ؛
زراره  یکی از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام می گوید امام به من‏ فرمودند : امام مهدی (ع) قبل از قیامش دورانی را در غیبت سپری خواهد کرد . من عرض کردم چرا ؟ فرمودند : به خاطر حفظ جانش . ای زراره ! اوست کسی که انتظارش را می کشند ، و اوست که در ولادتش شک خواهند کرد. برخی ‏گویند پدرش مُرد ، بى آن‏که فرزندى از او مانده باشد و برخی نیز ‏گویند اکنون جنینی است در شکم مادرش . برخی نیز می گویند دو سال پیش از وفات پدرش، متولّد شده است . آری اوست که انتظارش را مى‏برند اما خدا دوست دارد شیعیان را {با پدید آوردن شرایط شبه دار} بیازماید. پس در آن هنگام تباه‏کاران و کج‏روان، در شکّ افتند.
من گفتم : اگر در چنین زمانی بودم چه کنم ؟ فرمودند : اى زراره، هر گاه آن زمان را دریابى، این دعا را بخوان‏  {این خواسته ها را از خدا داشته باش .} :
خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من‏ نشناسانى، پیامبرت را نمى‏شناسم. خدایا! پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیامبرت را به من نشناسانى، حجّتت را نمى‏شناسم. خدایا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دینم گم‏راه خواهم شد.

تامل در این حدیث و متن دعا , گویای این حقیقت است که آن بزرگوار از طریق این دعا , ارزش معرفت طولی را به مخاطبان دوره غیبت گوشزد کرده اند . این بدان معناست که به شرایط سخت دوران غیبت و امکان تزلل فکری شیعیان توجه داشته اند و از این رو شیعیان را به معرفت طولی برای ثبات قدم بیشتر , رهنمون شده اند . در این شیوه , معرفت و اعتقاد گام به گام از ریشه به تنه و سپس شاخه ها منتقل می شود و شالوده اعتقاد به مهدویت از محکماتی چون توحید شروع و سپس به امامت می رسد . این نوع معرفت به دلیل داشتن شالوده مستحکمی که دارد در برابر تند باد شبهات , مقاومت بیشتری دارد . امام با توصیه این دعا به نسلهای دوران غیبت  , بدانان گوشزد می کند که اگر شناخت آنها نسبت به  امام مهدی (ع) بر اساس یک بنای عقلی پی ریزی شده از محکمات پذیرفته شده به سمت زیر مجموعه های فرعی تر  باشد و از کلی به جزئی و یا به تعبیر دیگر از ریشه به تنه و شاخه ها باشد آنان مشکلی پیدا نمی کنند . بدین ترتیب طرح شبهاتی مثل مشخص نبودن تولد و دوران حیات چند ساله اول از حیث تاریخی , خللی در باور امامت و مهدویت ایجاد نمی کند زیرا لازمه اندیشه توحید , فرستادن پیامبران برای هدایت خلق است و با پایان یافتن ارسال رسل و ختم رسالت , بشر به سازمان هدایتی جایگزین نبوت نیازمند می شود که از آن با عنوان نهاد امامت یاد می شود و با شهادت آخرین فرد حاضر از امامان , به طور منطقی باید فرد دیگری از این سلسله , مسوولیت آن را به عهده بگیرد . حال چنانچه به خاطر شرایط امنیتی و خفقان تولد و حیات او از دیگران , مخفی بماند باز بر اساس این سیر منطقی , وجود او  پذیرفته می شود . ضمن آنکه  روایات فراوانی از تولد مخفی و غیبت او خبر داده اند و این نقلیات در کنار استدلال عقلی یاد شده برای گذر شیعیان از دوران خطیر یاد شده کمک شایانی کردند و نقش بسیار مهمی را ایفا کردند در کنار عوامل نقش آفرین دیگری چون سازمان رهبری شیعیان که از توان مدیریتی وکیلان و توان علمی علما  بهره می گرفت .
..................................................................................................................
پاورقی
1. متن روایت در کتاب کافی مرحوم کلینی چنین است :
الکافی ج‏1 ص 337  ح 5- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ‏ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی‏ نَفْسَکَ‏ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ السُّفْیَانِیِّ قَالَ لَا وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ آلِ بَنِی فُلَانٍ‏ یَجِی‏ءُ حَتَّى یَدْخُلَ الْمَدِینَةَ فَیَأْخُذُ الْغُلَامَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً لَا یُمْهَلُونَ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَقُّعُ الْفَرَجِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

 

 


تدبیر ائمه (ع) برای عبور شیعیان از پیچ خطرناک دوره غیبت

تدبیر ائمه (ع) برای عبور شیعیان از پیچ خطرناک دوره غیبت
در این یاداشت برخی از تدابیر ائمه (ع) برای دوره خطیر غیبت و طراحی سازوکاری جهت سامان دهی شیعیان مورد توجه قرار گرفته است .
هر چند با آغاز غیبت امام عصر (عج) ارتباط مستقیم شیعیان با امام معصوم (ع) به طور کامل قطع شد اما باید توجه داشت که شیعیان تا حدودی برای چنین شرایطی آمادگی کسب کرده بودند . در پیدایش این آمادگی دو عامل متفاوت از هم تاثیر گذار بودند :
یکم .  تلاش های فرهنگی معصومان (ع) تا دوران امام عسکری (ع)
این تلاش ها در جهات گوناگون انجام گرفت که برخی از آنها عبارتند از :
-  خبر دادن از غیبت قائم (عج) در آینده .
تقریبا از همه معصومان (ع) روایاتی نقل شده که به جریان قیام قائم (عج) وغیبتش اشاره کرده اند . این گونه روایات در باورعمومی شیعیان نسبت به قیام کننده موعود تاثیرگذار بود . وجود همین تصور از امام قائم بود که وقتی واقفیان منکروفات امام کاظم (ع) شدند و او را قائم موعود دانستند ادعا کردند ایشان غیبت کرده است .
ارجاع دادن شیعیان به عالمان .
ائمه (ع) در موارد مختلف شیعیان را به عالمان تربیت شده در مکتب فکری اهل بیت (ع) ارجاع می دادند و بدین طریق زمینه برای مدیریت شیعیان از طریق عالمان آگاه به دین فراهم می گشت .
- تاسیس سازمان وکالت . در این باره مراجعه کنید به کتاب «سازمان وکالت » که توسط محقق ارجمند جناب دکتر جباری نگارش یافته است .

دوم. عامل دوم سیاستهای خلافت عباسی از دوره امام صادق (ع) تا زمان امام عسکری (ع) بود که تلاش داشتند ارتباط  توده مردم با ائمه را محدود کنند . این سیاست گر چه دارای فراز و نشیب بود اما روند غالب در این  سیر تاریخی افزایش محدودیت و هر چه بیشتر دور شدن آن بزرگواران از دسترس مردم بود . در اواخر دوره امام صادق (ع) رفت و آمد مردم به خانه ایشان  شدیدا تحت کنترل قرار گرفت . در دوره امام کاظم (ع) بیش ازیک دهه از اواخر عمر ایشان در زندان سپری شد . امام رضا (ع) , امام جواد (ع) , امام هادی (ع) و امام عسکری (ع) هر کدام به گونه ای از دسترس عموم خارج و به پایتخت فرا خوانده شدند . در پایتخت نیز نظارت های شدیدی بر روابط آنان با دیگران حاکم بود و حتی گاه به زندانی شدن امام در برهه هایی منجر می شد. از این رو زمان هر چه بیشتر می گذشت امکان دسترسی به آن بزرگواران کمتر می شد تا اینکه دوران غیبت صغری فرا رسید و در این دوره امکان ارتباط دیداری با امام برای عموم از بین رفت و ارتباط با امام  فقط از طریق نایبان خاص امکان پذیر بود  . پس از پایان این دوره و فرا رسیدن دوره غیبت کامل , ارتباط به طور کامل قطع شد و شیعیان به ساختارهای مدیریتی تدبیر شده از سوی ائمه سپرده شدند.

بنابر این غیبت امام عصر(ع) در دورانی اتفاق افتاد که دو عامل یادشده  , فضا و بستر فرهنگی آن را فراهم کرده بودند.
تدبیر یاد شده از سوی ائمه (ع) تنها یکی از مجموعه سیاستهای طراحی شده برای دوران طولانی غیبت است . شاید بتوان گفت ارجاع مردم به علمای پرهیزکار و وارسته  رکن اساسی این تدبیر است چرا که با این سازوکار تا حدودی جای خالی امام پر می شود . در این ساختار , عالمان پروش یافته در مکتب فکری اهل بیت (ع) با بکار بستنن دانش دینی خود و بهره گیری از قرآن کریم و میراث حدیثی رسیده از آن بزرگواران , پاسخ گوی بسیاری از نیازها و پرسش ها هستند . تکیه بر اجتهاد و استنباط از منابع دینی برای پاسخ گویی به نیازهای جدید , ریشه در همین سازوکار دارد زیرا این شیوه در دوران حضور معصومان (ع) کلید خورد , از یک سو از شیعیان خواسته شد به عالمان آگاه به معارف دین مراجعه کنند و از سوی دیگر به عالمان  اجازه داده شد از  متون حدیثی موجود در دستشان استفاده و استنباط کنند . این شیوه پاسخ گویی حتی در دوران غیبت صغری که نایبان خاص به امام عصر (ع) دسترسی داشتند نیز رواج داشت و آنان تنها در صورتی که پاسخ سوالی را از منابع دینی نمی یافتند یا مراجعان سوالات و خواسته های خود را مکتوب می کردند و خواهان گرفتن جواب از خود امام (ع) بودند آن ها را با امام در میان می گذاشتند . این تدبیر از سوی خود امام عصر (عج) هدایت می شد و نتیجه آن عادت کردن شیعیان بدین شیوه پاسخ گویی بود امری که برای دوران غیبت کبری سخت لازم بود .
در اینجا مناسب است شیوه های پاسخ گویی به نیازهای مردم  توسط نایبان خاص امام عصر (عج) مورد اشاره قرار گیرد .
1 . نخستین شیوه پاسخ گویی به پرسش ها از طریق مراجعه به کتب حدیثی و استنباط علما از احادیث معصومان (ع) بود که بدان اشاره کردیم . در این شیوه دستگاه نیابت , از توان علمی محدثان , فقیهان , متکلمان و ... برای پاسخ گویی به سوالات استفاده می کردند . در این باره می توان به تلاش حسین بن روح در دوران نایب دوم یعنی محمد بن عثمان اشاره کرد که پس از پدید آمدن اختلاف در یک موضوع کلامی در بین شیعیان , به محمد بن علی بن بلال مراجعه می کند تا وی پاسخ آن را از بین مجموعه احادیثی که در اختیار دارد بیابد او نیز فرصتی می خواهد پس از چند روز حسین بن روح نزد وی می رود و حدیثی را که او یافته می گیرد و برای خاتمه یافتن اختلاف نزد اصحاب می برد .
شیخ طوسی (ره) این ماجرا را این گونه نقل کرده است :
کتاب الغیبة : مِنْهَا مَا أَخْبَرَنِی بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سُفْیَانَ الْبَزَوْفَرِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی الشَّیْخُ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَیْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ‏ اخْتَلَفَ‏ أَصْحَابُنَا فِی‏ التَّفْوِیضِ‏ وَ غَیْرِهِ فَمَضَیْتُ إِلَى أَبِی طَاهِرِ بْنِ بِلَالٍ فِی أَیَّامِ اسْتِقَامَتِهِ فَعَرَّفْتُهُ الْخِلَافَ فَقَالَ أَخِّرْنِی فَأَخَّرْتُهُ أَیَّاماً فَعُدْتُ إِلَیْهِ فَأَخْرَجَ إِلَیَّ حَدِیثاً بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَرَادَ [اللَّهُ‏] أَمْراً عَرَضَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع [وَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ] وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ إِلَى [أَنْ‏] یَنْتَهِیَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع ثُمَّ یَخْرُجُ إِلَى الدُّنْیَا وَ إِذَا أَرَادَ الْمَلَائِکَةُ أَنْ یَرْفَعُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَمَلًا عُرِضَ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع ثُمَّ [یَخْرُجُ‏] عَلَى وَاحِدٍ [بَعْدَ] وَاحِدٍ إِلَى أَنْ یُعْرَضَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ یُعْرَضُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا نَزَلَ‏ مِنَ اللَّهِ فَعَلَى أَیْدِیهِمْ وَ مَا عُرِجَ إِلَى اللَّهِ فَعَلَى أَیْدِیهِمْ وَ مَا اسْتَغْنَوْا عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ طَرْفَةَ عَیْنٍ.( کتاب الغیبة للحجة، الطوسی ص 387)
همچنین در دوران نیابت خود حسین بن روح وقتی کسی سوالی پرسید و او بلافاصله پاسخ مفصلی داد یکی از حاضران بدو بدگمان شد که جواب را از ناحیه خودش داده و نه از ناحیه امام عصر (ع) . حسین بن روح قبل از آن که وی این گمان خود را بازگو کند  به وی گوشزد کرد که پاسخ های من از معصوم (ع) اخذ شده یعنی یا از منابع حدیثی اخذ شده و یا آن را از امام عصر (عج) شنیده ام .  شیخ صدوق (ره ) در کتاب کمال الدین این ماجرا را این گونه گزارش کرده است :
کمال الدین و تمام النعمة : حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ الشَّیْخِ أَبِی الْقَاسِمِ الْحُسَیْنِ بْنِ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَعَ جَمَاعَةٍ فِیهِمْ عَلِیُّ بْنُ عِیسَى الْقَصْرِیُّ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ عَنْ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ لَهُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع أَ هُوَ وَلِیُّ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَاتِلِهِ أَ هُوَ عَدُوُّ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ قَالَ الرَّجُلُ فَهَلْ یَجُوزُ أَنْ یُسَلِّطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَدُوَّهُ عَلَى وَلِیِّهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْقَاسِمِ الْحُسَیْنُ بْنُ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ افْهَمْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُخَاطِبُ النَّاسَ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَا یُشَافِهُهُمْ بِالْکَلَامِ وَ لَکِنَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ یَبْعَثُ إِلَیْهِمْ رُسُلًا مِنْ أَجْنَاسِهِمْ وَ أَصْنَافِهِمْ بَشَراً مِثْلَهُمْ وَ لَوْ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رُسُلًا مِنْ غَیْرِ صِنْفِهِمْ وَ صُوَرِهِمْ لَنَفَرُوا عَنْهُمْ وَ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُمْ فَلَمَّا جَاءُوهُمْ وَ کَانُوا مِنْ جِنْسِهِمْ یَأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ قَالُوا لَهُمْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِثْلُنَا وَ لَا نَقْبَلُ مِنْکُمْ حَتَّى تَأْتُونَّا بِشَیْ‏ءٍ نَعْجِزُ أَنْ نَأْتِیَ بِمِثْلِهِ فَنَعْلَمَ أَنَّکُمْ مَخْصُوصُونَ دُونَنَا بِمَا لَا نَقْدِرُ عَلَیْهِ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمُ الْمُعْجِزَاتِ الَّتِی یَعْجِزُ الْخَلْقُ عَنْهَا فَمِنْهُمْ مَنْ جَاءَ بِالطُّوفَانِ بَعْدَ الْإِنْذَارِ وَ الْإِعْذَارِ فَغَرِقَ جَمِیعُ مَنْ طَغَى وَ تَمَرَّدَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أُلْقِیَ فِی النَّارِ فَکَانَتْ بَرْداً وَ سَلَاماً وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخْرَجَ مِنَ الْحَجَرِ الصَّلْدِ نَاقَةً وَ أَجْرَى مِنْ ضَرْعِهَا لَبَناً وَ مِنْهُمْ مَنْ فُلِقَ لَهُ الْبَحْرُ وَ فُجِّرَ لَهُ مِنَ الْحَجَرِ الْعُیُونُ وَ جُعِلَ لَهُ الْعَصَا الْیَابِسَةُ ثُعْبَاناً تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْرَأَ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أَحْیَا الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَنْبَأَهُمْ بِمَا یَأْکُلُونَ وَ مَا یَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِهِمْ وَ مِنْهُمْ مَنِ انْشَقَّ لَهُ الْقَمَرُ وَ کَلَّمَتْهُ الْبَهَائِمُ مِثْلُ الْبَعِیرِ وَ الذِّئْبِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَلَمَّا أَتَوْا بِمِثْلِ ذَلِکَ وَ عَجَزَ الْخَلْقُ عَنْ أَمْرِهِمْ وَ عَنْ أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِهِ کَانَ مِنْ تَقْدِیرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لُطْفِهِ بِعِبَادِهِ وَ حِکْمَتِهِ أَنْ جَعَلَ أَنْبِیَاءَهُ ع مَعَ هَذِهِ الْقُدْرَةِ وَ الْمُعْجِزَاتِ فِی حَالَةٍ غَالِبِینَ وَ فِی أُخْرَى مَغْلُوبِینَ وَ فِی حَالٍ قَاهِرِینَ وَ فِی أُخْرَى مَقْهُورِینَ وَ لَوْ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِمْ غَالِبِینَ وَ قَاهِرِینَ وَ لَمْ یَبْتَلِهِمْ وَ لَمْ یَمْتَحِنْهُمْ لَاتَّخَذَهُمُ النَّاسُ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمَا عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الْمِحَنِ وَ الِاخْتِبَارِ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَحْوَالَهُمْ فِی ذَلِکَ کَأَحْوَالِ غَیْرِهِمْ لِیَکُونُوا فِی حَالِ الْمِحْنَةِ وَ الْبَلْوَى صَابِرِینَ وَ فِی حَالِ الْعَافِیَةِ وَ الظُّهُورِ عَلَى الْأَعْدَاءِ شَاکِرِینَ وَ یَکُونُوا فِی جَمِیعِ أَحْوَالِهِمْ مُتَوَاضِعِینَ غَیْرَ شَامِخِینَ وَ لَا مُتَجَبِّرِینَ وَ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ أَنَّ لَهُمْ ع إِلَهاً هُوَ خَالِقُهُمْ وَ مُدَبِّرُهُمْ فَیَعْبُدُوهُ وَ یُطِیعُوا رُسُلَهُ وَ تَکُونُ حُجَّةُ اللَّهِ ثَابِتَةً عَلَى مَنْ تَجَاوَزَ الْحَدَّ فِیهِمْ وَ ادَّعَى لَهُمُ الرُّبُوبِیَّةَ أَوْ عَانَدَ أَوْ خَالَفَ وَ عَصَى وَ جَحَدَ بِمَا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ ع لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ.
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَعُدْتُ إِلَى الشَّیْخِ أَبِی الْقَاسِمِ بْنِ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مِنَ الْغَدِ وَ أَنَا أَقُولُ فِی نَفْسِی أَ تَرَاهُ ذَکَرَ مَا ذَکَرَ لَنَا یَوْمَ أَمْسِ مِنْ عِنْدِ نَفْسِهِ فَابْتَدَأَنِی فَقَالَ لِی یَا مُحَمَّدَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ لَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفَنِی الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِیَ الرِّیحُ فِی مَکانٍ سَحِیقٍ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَقُولَ فِی دِینِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِرَأْیِی أَوْ مِنْ عِنْدِ نَفْسِی بَلْ ذَلِکَ عَنِ الْأَصْلِ وَ مَسْمُوعٌ عَنِ الْحُجَّةِ ص.
( کمال الدین و تمام النعمة ج‏2 ص 508 ح 37 ؛ کتاب الغیبة للحجة، الطوسی , ص , 324 ؛ الإحتجاج على أهل اللجاج،الطبرسی , ج‏2 ص 472)

ترجمه از آقای کمره ای (کمال الدین / ترجمه کمره‏اى ج‏2 ص 185)
محمد بن ابراهیم بن اسحق طالقانى ره گوید: من خدمت شیخ ابو القاسم حسین بن روح قدس اللَّه روحه بودم با جمعى که على بن عیسى قصرى با آنها بود مردى باو رو کرد و گفت من میخواهم از شما چیزى بپرسم فرمود بپرس هر چه خواهى آن مرد گفت بمن بگو حسین بن على (ع) ولى خدا بود؟ گفت آرى گفت بگو بدانم قاتلش دشمن خدا بود؟ گفت آرى آن مرد گفت رواست که خداى عز و جل دشمن خود را بر دوست خود مسلط سازد، ابو القاسم بن روح باو گفت آنچه من بتو میگویم بفهم :
بدان که خداى عز و جل مردم را با مشاهده دیدار طرف خطاب نمیسازد و روبرو بآنها سخن نمیگوید ولى خداى جل جلاله رسولانى از جنس و صنف خودشان بر آنها مبعوث میکند که مانند آنها بشرند و اگر رسولانى غیر از جنس بشر و بصورت دیگر بر آنها فرستد از او بگریزند و از او نپذیرند چون رسولان خدا نزد آنان آمدند و از جنس خود آنها بودند طعام میخوردند و در بازارها میگردیدند باز هم گفتند شما چون ما بشر هستید و از شما نپذیریم تا معجزه‏اى بیاورید که ما آن را نتوانیم آورد و بدانیم که شما از میان ما اختصاص برسالت خدا دارید بعملى که ما بر آن توانائى نداریم و خدا براى آنها معجزاتى قرار داد که بشر از آنها عاجز است یکى از آنها بعد از تبلیغ دعوت طوفان آورد و همه کسانى که طغیان و تمرد کرده بودند غرق کرد و یکى را در آتش انداختند و آتش بر او سرد و سلامت شد و یکى از میان سنک خارا ماده شتر بیرون آورد و از پستانش شیر روان کرد و براى یکى دریا شکافت و از سنک چشمه‏ها روان گردید و عصاى خشک او اژدهائى شد که سحر آنها را بلعید و یکى از آنها کور و برص دار را بهبود کرد و باذن خدا مرده را زنده کرد و از آنچه میخوردند و در خانه‏هاى خود ذخیره میکردند به آنها خبر میداد و براى یکى از آنها ماه شکافت و جاندارانى چون شتر و گرگ با او سخن گفتند چون این کارها را کردند و خلق از آنها عاجز بودند و نتوانستند مانند آن را بیاورند خداى عز و جل از لطفى‏ که ببندگانش دارد و حکمت خود مقدر کرد که پیغمبران با این قدرت و معجزات خود گاهى غالب باشند و گاهى مغلوب، گاهى قاهر و گاهى مقهور و اگر خدا در همه حال آنها را غالب و قاهر مینمود و گرفتارى نداشتند و خوارى نمى‏دیدند مردم در برابر خداى عز و جل , آنها را مى‏پرستیدند و فضیلت صبرشان بر بلا و محنت و امتحان شناخته نمیشد ولى خداى عز و جل احوال آنها را در این باره چون دیگران قرار داد تا در حال محنت و گرفتارى صبر کنند و در حال عافیت و غلبه بر دشمن شکر کنند و در هر حال متواضع باشند و گردن فرازى و تکبر نورزند و مردم بدانند که آنها هم معبودى دارند که او آفریننده و مدبر آنها است و او را بپرستند و از رسولان او فرمانبرند و حجت خدا در باره کسانى که حسد آنها را فرا برد و ادعاى خدائى آنها کند یا از طرف دیگر عناد ورزد و مخالفت و عصیان کند و منکر دستوراتى شود که انبیاء و رسل آوردند تمام گردد تا هر کس هلاک شود از روى بینه باشد و هر کس زنده هدایت شود از روى بینه باشد .
محمد بن ابراهیم بن اسحق گوید : فردا دوباره خدمت شیخ ابو القاسم رفتم و با خود میگفتم آیا آنچه دیروز براى ما گفت از پیش خود گفت؟ بدون پرسش بمن رو کرد و گفت اى محمد بن ابراهیم اگر از آسمان پرتاب شوم و مرا پرنده برباید و باد مرا در دره عمیق افکند دوست‏تر دارم تا در دین خداى عز و جل براى خود از پیش خود چیزى بگویم بلکه این گفتار من مأخوذ از اصل است و مسموع از امام است صلوات اللَّه و سلامه علیه‏.

2 .  مراجعه به امام زمان (ع) و گرفتن پاسخ در مواردی که نایب یا علمای دیگر در خود , توان استنباط پاسخ از متون حدیثی را نمی دیدند . تعبیر حسین بن روح {در بند شماره دو سخن وی را نقل کردیم} که ما پاسخ ها را یا از احادیث می گیریم یا از امام (عج) می شنویم به همین حالت اشعار دارد .
3. تحویل سوالات و خواسته های مکتوب شیعیان به امام عصر (عج) جهت پاسخ . در این شیوه معمولا افراد خواسته ها و سوالات خود را در نامه ای می نوشتند و به گونه ای آن را به دست نایبان می رساندند و آنها نامه ها را خدمت امام می بردند و امام پاسخ ها را ذیل سوالات می نوشتند . این پاسخ ها در منابع حدیثی به توقیعات مشهورند مانند نامه هایی که عبدالله حمیری برای امام زمان (عج) می نوشت .


مهدویت انتظار برای برپایی نظامی شایسته سالار

مهدویت انتظار برای برپایی نظامی شایسته سالار
اندیشه مهدویت در باور شیعی بیش از هر چیز بر رهبری شایستگان و شایسته سالاری در مدیریت جامعه تاکید دارد همچنان که قرآن کریم نیز تاکید دارد ستم پیشگان به خود (آلودگان به گناهان ) و جامعه (ستمکاران در حق مردم ) شایسته امامت نیستند و این امانت هرگز بدانها سپرده نمی شود؛
قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ . (سوره بقرة , آیه 124) .
ترجمه
 خداوند به ابراهیم فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد!

چنین سازوکاری برای مدیریت جامعه بشری , بر پیروی توده مردم از انسانهای مهذب و پیراسته از هوی و هوس , آگاه از نیازها و ظرفیتهای گوناگون انسان در ابعاد مادی ومعنوی , خاضع و مطیع در برابر خواسته های آفریدگار جهان و آگاه به نقشه راهی که او برای بندگاه ترسیم کرده , استوار است . در این راستاست که امام از سایر شخصیتها متمایز می شود چه از او دور باشند مانند تمام خلفایی که از بنی هاشم نبودند و و چه نزدیک  مانند بنی عباس و برخی علویان انقلابی که علیه حکومتهای جائر زمان خود قیام کردند.
هر چند بنی عباس با این ادعا که از خاندان پیامبرند حکومت را به دست گرفتند اما خود و حتی دیگر شخصیتهای معاصر آنها توجه داشتند که صلاحیت چنین جایگاهی را ندارند (قرار گرفتن شخصیتهایی چون ابوحنیفه و واصل بن عطاء در جبهه قیام کنندگان علیه عباسیان , موید این ادعاست . کافی ج 5 ص 23 ح 1) .
در این میان برخی از شیعیان و سادات علوی بر این باور بودند که شایستگی خلافت ازآن امیرمومنان علی (ع) بوده و پس از ایشان به خاندانش می رسد از این رو برخی از آنها برای دست یافتن به این جایگاه قیام می کردند و گمان داشتند هر کدام از سادات قیام کند امام است و چنانچه به خلافت برسد شایسته این جایگاه می باشد (اندیشه زیدیه) . این تصور از امامت و قیام , از نوع ادعایی بنی عباس نیز خطرناکتر بود چرا که در صورت عمومی شدن این تصور و پیوستن شیعیان بدین افراد , اندیشه امامت مسخ می شد و گمان می رفت
دو مولفه  ؛ انتساب نسبی به پیامبر ص (سیادت)و قیام علیه حکومت جائر در تحقق مفهوم امامت کافی است در حالی که این مقام , ویژه افراد خاص و شایسته ای است که دارای شرایط و ویژگی های فراوانی چون عصمت و آگاهی کامل از شریعت و انسان باشند. به نظر می رسد مخالفت ائمه با این قیامها در همین راستا و برای جلوگیری از انحراف در مفهوم امامت صورت گرفته است . امری که اگر اتفاق می افتد جبران و اصلاح آن به مراتب سخت تر از انحراف در سازوکار جانشینی پیامبر (ص) (یعنی تبدیل امامت به خلافت ) بود. امام زمان (عج) نیز در توقیعی به تفاوت و تمایز امامان از بستگانشان تاکید دارند (1). بنابر این امامت ازآن شایسته ترین انسانهاست که توان اداره بشر بر اساس قانون الهی را دارند البته در صورتی که آحاد بشر حاضر به پیروی و اطاعت از آنان باشند.
قرآن کریم نیز جامعه مطلوب آرمانی و شایسته وعده را جامعه ای می داند که صالحان و شایستگان در زمین به حاکمیت برسند و اداره جامعه بشری را به عهده بگیرند آنجا که می فرماید :

وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ .( الأنبیاء : 105)
ترجمه
در «زبور» بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»
بنابر این در انتظار موعود , انتظار برپایی نظامی شایسته سالار نهفته است . در این نظام شایستگانی عهده دار امور می شوند که قدرت را در خدمت عدالت و علم را در خدمت تربیت قرار می دهند و راهبرد آنها در این مسیر آیین الهی و شریعت محمدی است .
این نظام فکری در باره امامت چقدر با نظام فکری دیگر نحله ها متفاوت است به ویژه آنکه گمان دارند شریعت محمدی فاقد سازوکار تعیین رهبر است و انتخاب رهبری به سیر حوادث سپرده شده است . از این روست که رهبر جامعه اسلامی گاه با تصمیم گروهی اجتماع کرده در مکانی خاص تعیین می شود وگاه با تعیین خلیفه قبلی و گاهی نیز او می تواند انتخاب خلیفه بعدی را به شورا بسپارد و برای نحوه انتخاب از سوی شورا نیز شرط و شروط بگذارد و گاهی نیز با زور و تصاحب قدرت و گاه با ولیعهدی . در چنین نظام فکری افرادی رهبری جامعه اسلامی را برعهده گرفتند که آشکارا اهل گناه و فسق و فجور بودند و با این حال از سوی مسلمانان لقب امیر مومنان به آنها داده می شد . این  امر در باره امویان روشن است خصوصا آنکه قیام مردم مدینه علیه یزید به همین خاطر بود . اما نکته عبرت انگیز در خصوص عباسیان است زیرا آنان با این که خود را از خاندان پیامبر (ص) می دانستند و برای خود شایستگی خلافت قائل بودند از ثروت و قدرت دستگاه خلافت برای ارضای شهوات و امیال نفسانی خود استفاده می کردند . گزارش های فراوانی از هوسرانی ها و جلسات میگساری و لهو و لعب آنان در منابع تاریخی وجود دارد که به دو مورد صریح و شگفت انگیز اشاره می کنیم .
-  نخستین مورد در باره متوکل عباسی است که در دوره امام هادی (ع) به خلافت رسید . جلسات میگساری او و درخواستش از امام هادی (ع) برای نوشیدن شراب و خودداری امام و خواندن اشعاری انذار دهنده نسبت به عاقبت حاکمان فاسق در منابع تاریخی انعکاس یافته است . تعبیر «ان امیر المومنین سکران ؛یعنی امیر مومنان مست هستند » در باره متوکل گزارش است . در این باره یاداشتی با عنوان «سرانجام یک انحراف» در همین وبگاه نوشته شده که می توانید مراجعه کنید .
http://noktenegar.parsiblog.com/Posts/123
- دومین مورد در باره خلیفه معتمد عباسی است . ذهبی در کتاب « العبر فی خبر من غبر» در باره وی می نویسد :
عن أحمد بن یزید قال کنا عند المعتمد وکان کثیر العربدة إذا سکر فذکر حکایة.( العبر فی خبر من غبر ج 2ص 67)
ترجمه
احمد بن یزید می گوید : ما از نزدیکان معتمد بودیم او وقتی مست می شد خیلی عربده می کشید .

این تجربه طولانی در مدیریت جامعه اسلامی و حاکم شدن افرادی با مشخصات یاد شده تلنگر و هشداری است بر اندیشمندان و عالمان مسلمان که در این باره تامل کند و بیندیشند که آیا به راستی می توان باور کرد شریعت محمدی  فاقد سازوکار رهبری بوده است .

.................
پاورقی
1. الغیبة , الشیخ الطوسی ,  ص 287 ح 246 :  وبهذا الاسناد ، عن أبی الحسین محمد بن جعفر الأسدی رضی الله عنه ، عن سعد بن عبد الله الأشعری قال : حدثنا الشیخ الصدوق أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعری رحمه الله ، أنه جاءه بعض أصحابنا یعلمه أن جعفر بن علی کتب إلیه کتابا یعرفه فیه نفسه ، ویعلمه أنه القیم بعد أخیه , وأن عنده من علم الحلال والحرام ما یحتاج إلیه وغیر ذلک من العلوم کلها . قال أحمد بن إسحاق : فلما قرأت الکتاب کتبت إلى صاحب الزمان علیه السلام وصیرت کتاب جعفر فی درجه ، فخرج الجواب إلی فی ذلک . بسم الله الرحمن الرحیم أتانی کتابک أبقاک الله... ثم قبضه صلى الله علیه وآله وسلم حمیدا فقیدا سعیدا ، وجعل الامر [ من ] بعده إلى أخیه وابن عمه ووصیه ووارثه علی بن أبی طالب علیه السلام ثم إلى الأوصیاء من ولده واحدا واحدا ، أحیى بهم دینه ، وأتم بهم نوره ، و جعل بینهم وبین إخوانهم و بنی عمهم والأدنین فالأدنین من ذوی أرحامهم فرقانا بینا یعرف به الحجة من المحجوج ، والامام من المأموم . بأن عصمهم من الذنوب ، وبرأهم من العیوب ، وطهرهم من الدنس ، ونزههم من اللبس ، وجعلهم خزان علمه ، ومستودع حکمته ، وموضع سره ، وأیدهم بالدلائل ، ولولا ذلک لکان الناس على سواء ولادعى أمر الله عز وجل کل أحد ، ولما عرف الحق من الباطل ، ولا العالم من الجاهل . وقد ادعى هذا المبطل المفتری على الله الکذب بما ادعاه ، فلا أدری بأیة حالة هی له رجاء أن یتم دعواه ، أبفقه فی دین الله ؟ فوالله ما یعرف حلالا من حرام ولا یفرق بین خطأ وصواب ، أم بعلم فما یعلم حقا من باطل ، ولا محکما من متشابه ولا یعرف حد الصلاة ووقتها ، أم بورع فالله شهید على ترکه الصلاة الفرض أربعین یوما ، یزعم ذلک لطلب الشعوذة ، ولعل خبره قد تأدى إلیکم ، وهاتیک ظروف مسکره منصوبة ، وآثار عصیانه لله عز وجل مشهورة قائمة ، أم بآیة فلیأت بها ، أم بحجة فلیقمها ، أو بدلالة فلیذکرها.






در این وبلاگ
در کل اینترنت