نکته نگار

عزت مداری امام حسین (ع) در مذاکره با فرمانده دشمن

 عزت مداری امام حسین (ع) در مذاکره با فرمانده  دشمن

در گزارش مذاکرات امام با دشمن و فرمانده اش عمر بن سعد ، گاه  ازسه پیشنهاد امام حسین برای برون رفت از مشکل درگیری  ، سخن به میان می آید اینکه یا اجازه داده شود یا به مدینه باز گردند یا به یکی از نقاط مرزی بروند و یا به شام نزد یزید بروند . اما طبری در کنار این نقل ، به گزارش دیگری اشاره دارد که این نقل را رد می کند و می گوید امام فقط گفتند اجازه بدهید من فعلا از اینجا بروم تا ببینیم چه می شود . در ذیل ترجمه تاریخ طبری و متن اصلی در این باره می آید :

 ترجمه تاریخ‏الطبری  :  هانى بن ثبیت حضرمى که هنگام کشته شدن حسین حضور داشته بود گوید:

حسین علیه السلام عمرو بن قرظه انصارى را پیش عمر بن سعد فرستاد که امشب میان اردوگاه من و اردوگاه خودت مرا ببین.

گوید: عمر بن سعد با حدود بیست سوار بیامد، حسین نیز با همانند آن بیامد و چون به هم رسیدند حسین به یاران خویش گفت دور شوند. عمر بن سعد نیز با یاران خویش چنین گفت.

گوید: از آنها دور شدیم چندان که صدا و سخنشان را نمى‏شنیدیم. سخن کردند و طول دادند تا پاسى از شب برفت. پس از آن هر کدام با یارانشان سوى اردوگاه خویش بازگشتند و کسان درباره آنچه میانشان رفته بود به پندار سخن‏ کردند پنداشتند که حسین به عمر بن سعد گفته بود: «با من پیش یزید بن معاویه بیا و دو اردو را به جاى مى‏گذاریم.» عمر گفته بود: «در این صورت خانه‏ام را ویران مى‏کنند.» گفته بود: «من آنرا برایت مى‏سازم.» گفته بود: «املاکم را مى‏گیرند.» گفته بود: «از اموال خودم در حجاز بهتر از آن به تو مى‏دهم.» گوید: و عمر این را خوش نداشته یود.

گوید: کسان بى‏آنکه چیزى شنیده باشند یا دانسته باشند چنین مى‏گفتند و میانشان رواج یافته بود.

ابو مخنف گوید: اما آنچه مجالد بن سعید و صقعب بن زهیر و دیگر اهل روایت گفته‏اند و جمع راویان بر آن رفته‏اند این است که چنین گفت: «یکى از سه چیز را از من بپذیرید: یا به همانجا که از آن آمده‏ام بازمى‏گردم، یا دست در دست یزید ابن معاویه مى‏نهم که در کار فیما بین، رأى خویش را بگوید یا مرا به هر یک از- مرزهاى مسلمانان که مى‏خواهید بفرستید که یکى از مردم مرز باشم و حقوق و تکالیفى همانند آنها داشته باشم.»

عقبة بن سمعان گوید: همراه حسین بودم با وى از مدینه به مکه رفتم و از مکه به عراق،  تا وقتى کشته شد از او جدا نشدم و از سخنان وى با کسان در مدینه و مکه و در راه و در عراق و در اردوگاه تا به روز کشته شدنش یک کلمه نبود که نشنیده باشم، به خدا آنچه مردم مى‏گویند و پنداشته‏اند نبود و نگفته بود که دست در دست یزید بن معاویه نهد یا او را به یکى از مرزهاى مسلمانان فرستند، بلکه گفت: «بگذارید در زمین فراخ بروم تا ببینم کار کسان به کجا مى‏کشد.»

آدرس : ترجمه تاریخ‏الطبری ج‏7 ص 3008  .

مشخصات نشر: تاریخ طبرى ، محمد بن جریر طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، 1375ش .

متن تاریخ طبری :

قال ابو مخنف: حدثنى ابو جناب، عن هانئ بن ثبیت الحضرمى- و کان قد شهد قتل الحسین، قال: بعث الحسین ع الى عمر بن سعد عمرو بن قرظه بن کعب الأنصاری: ان القنى اللیل بین عسکرى و عسکرک.

قال: فخرج عمر بن سعد فی نحو من عشرین فارسا، و اقبل حسین فی مثل ذلک، فلما التقوا امر حسین اصحابه ان یتنحوا عنه، و امر عمر بن سعد اصحابه بمثل ذلک، قال: فانکشفنا عنهما بحیث لا نسمع أصواتهما و لا کلامهما، فتکلما فأطالا حتى ذهب من اللیل هزیع، ثم انصرف کل واحد منهما الى عسکره باصحابه، و تحدث الناس فیما بینهما، ظنا یظنونه ان حسینا قال لعمر بن سعد: اخرج معى الى یزید بن معاویه و ندع العسکرین، قال عمر: اذن تهدم دارى، قال: انا ابنیها لک، قال: اذن تؤخذ ضیاعی، قال: اذن أعطیک خیرا منها من مالی بالحجاز قال: فتکره ذلک عمر، قال: فتحدث الناس بذلک، و شاع فیهم من غیر ان یکونوا سمعوا من ذلک شیئا و لا علموه.

قال ابو مخنف: و اما ما حدثنا به المجالد بن سعید و الصقعب بن زهیر الأزدی و غیرهما من المحدثین، فهو ما علیه جماعه المحدثین، قالوا: انه قال:

اختاروا منى خصالا ثلاثا: اما ان ارجع الى المکان الذى اقبلت منه، و اما ان أضع یدی فی ید یزید بن معاویه فیرى فیما بینی و بینه رایه، و اما ان تسیرونى الى اى ثغر من ثغور المسلمین شئتم، فأکون رجلا من اهله، لی ما لهم و على ما علیهم.

قال ابو مخنف: فاما عبد الرحمن بن جندب فحدثنی عن عقبه بن سمعان قال: صحبت حسینا فخرجت معه من المدینة الى مکة، و من مکة الى‏ العراق، و لم افارقه حتى قتل، و لیس من مخاطبته الناس کلمه بالمدینة و لا بمکة و لا فی الطریق و لا بالعراق و لا فی عسکر الى یوم مقتله الا و قد سمعتها الا و الله ما اعطاهم ما یتذاکر الناس و ما یزعمون، من ان یضع یده فی ید یزید بن معاویه، و لا ان یسیروه الى ثغر من ثغور المسلمین، و لکنه قال: دعونی فلاذهب فی هذه الارض العریضة حتى ننظر ما یصیر امر الناس.

آدرس : تاریخ‏الطبری ج‏5 ص  414.

مشخصات نشر: تاریخ الأمم و الملوک ، أبو جعفر محمد بن جریر الطبری (م 310)، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم ، بیروت، دار التراث ، ط الثانیة،  1387/1967.   






در این وبلاگ
در کل اینترنت