تلاش های موحدان پس از نوح ، برای بقای اندیشه توحیدی
تلاش های موحدان پس از نوح ، برای بقای اندیشه توحیدی
پس از آن که کشتی نوح برزمین نشست و بت پرستان و کافران به کلی از بین رفتند هشتاد سرنشین موحد این کشتی زندگی در زمین را با جمع توحیدی آغاز کردند اما با درگذشت نوح و عوض شدن نسلها ، تفکر انحرافی شرک و بت پرستی آرام آرام به جوامع بشری بازگشت و جهل و نادانی بر آنان سایه افکند. در این میان پیامبرانی چون هود قوم مشرک خود را به خداوند یگانه دعوت کردند که در قرآن نیز از او یاد شده است . قرآن کریم تصریح می کند که فقط ماجرای برخی از انبیاء را در قرآن مورد اشاره قرار داده و از باقی انبیاء نامی نبرده است [1] این بدان معناست که کسان دیگری نیز بوده اند . آیه هفت سوره رعد ؛ «و لکل قوم هاد » تاکید دارد که برای هر قومی هدایت کننده ای بوده که در نقاط مختلف زمین به کار هدایت و ارشاد مشغول بوده اند چنانکه در آیه بیست و چهار سوره فاطر نیز تصریح کرده برای همه امتها انذار کننده و برحذر دارنده از گمراهی بوده است ؛ « وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ» .
در عصر نزول ، مخاطبان اولیه قرآن ، مردم منطقه خاورمیانه بوده اند لذا مقتضای حال چنین مخاطبانی اشاره به انبیاء این منطقه بود . بنابر این پرداختن قرآن به زندگی انبیاء دیگر نقاط که مخاطبانش ، اطلاعی از آنان و منطقه زندگیشان و فرهنگشان نداشتند کاری نامناسب می نمود.
سخن ما در باره تلاش هایی است که موحدان دیگر نقاط زمین برای بقای خدا پرستی انجام می داده اند ولی به دلیل دوری آنان ، در حافظه تاریخی ملل منطقه خاورمیانه ثبت نشده است . در بین منابع تاریخی به گزارشی از رشید الدین فضل الله وزیر دولت ایلخانی در کتاب جامع التواریخ برخوردیم که در باره پیشینه اقوام ترک است و اینکه آنان از نسل یافث ، فرزند نوح هستند . گزارش او در باره موحد بودن یکی از خان زادگان ترک است که از کودکی با بستگان مشرک خود تفاوت داشته و در جوانی برای اندیشه توحیدی خود تلاش و مجاهدت کرده و در این مسیر پیروز شده است و مدتها رهبر معنوی و سیاسی مردمان خود بوده است . این گزارش می تواند گویای تلاش های یاد شده در شرق دور باشد . البته نمی توان تلاش های موحد یادشده در این گزارش را با پیامبر بودنش یکی دانست اما می توان گفت اصطکاک بین اندیشه توحیدی و شرک ویژه خاورمیانه نبوده و افرادی به عنوان حجت بر توحید ، در دیگر نقاط نیز بروز و ظهور داشته اند .
در ذیل متن کتاب جامع التواریخ (فصل اول) می آید ؛
… بموجبی که در تواریخ اسلامیان مذکور است و در تورات بنی اسرائیل مسطور ، نوح پیغامبر علیهالسلام زمین را از جنوب تا شمال سه قسم کرد :
اول را به حام از فرزندان خود داد که پدر سودان بود و میانه را بسام که پدر اعراب و فرس بود ، سوم را بیافت که پدر اترک بود ، و او را به جانب مشرق فرستاد .
مغولان و ترکان نیز همین سخن گویند . لیکن ترکان یافث را ابولجه خان خواندهاند و محقق نمیدانند که این ابولجه خان پسر نوح علیهالسلام بوده یا فرزند زاده او الا آنکه متفقند بر آنکه از نسل او بوده و قریب العهد بوی . تمامت مغولان و اصناف اتراک و صحرا نشینان از نسل ویاند و شرح آن حال بر این موجب تقریر میکنند که ابولجه خان صحرانشین بود ...و این ابولجه خان را پسری بود بنام دیب باقوی – معنی دیب موضع تخت و جای منصب باشد و با قوی یعنی بزرگ جمهور قوم – و این پسر بشوکت و اسباب پادشاهی زیادت از پدر بود و چهار پسر داشته نام ایشان قرا خان و اور خان و کر خان و کز خان و مجموع آن اقوام کافر بودند و قرا خان قایممقام پدرشد و از او پسری در وجود آمد سه شبانه روز پستان مادر نمیگرفت و شیر نمیخورد بدانسبب مادرش میگریست و تضرع میکرد . و هر شب در خواب چنان دیدی که آن بچه با وی گفتی که أی مادر اگر خداپرست شوی و محب خدا گردی ، شیر تو بخورم . آن زن بواسطه آنکه شوهرش و تمامت اقوام ایشان کافر بودند ، ترسید که اظهار خداپرستی کند او را با بچه هلاک گردانند ، پنهان به خدای تعالی ایمان آورده و باخلاص تمام محب حق جل و علا شده و آن بچه پستان مادر گرفته و شیر خورده و چون یکساله شدبغایت پاکیزه و خوب صورت بود و آثار آن معانی در وی دید ، گفت از قوم ما بدین شکل و صورت ، هیچ فرزندی در وجود نیامد و این پسر از میان اقران و اکفا معظم و معتبر گردد و بمراتب کمال برسد و جهت نام نهادن وی با خویشان مشورت کرد . بچه یکساله بآواز آمده و گفته نام من اوغوز نهید . حاضران از آن حال بغایت متعجب ماندند و بموجب سخن او که اثر ارشاد حق تعالی بود او اوغوز نام کردند . چون بحد بلوغ رسید ….
بعدها خداشناسی ((اوغوز)) بر پدرش ((قراخان)) آشکار شد و آنگاه (پدر و پسر) به یاری اعوان و انصار خود بر هم شوریدند و جنگی سخت در گرفت …. عاقبتالامر اوغوز غالب آمد ، و آن ملک را از تلاس و صیرم تا بخارا بگرفت و آن ملک بر وی مسلم شد . و بعضی از اعمام و برادر زادگان که با او متفق نبودند بجانب مشرق مقام ساختند و نزد ایشان چنان مقرر است که مجموع مغولان از اصل ایشانند . و در آن عهد جمله کافر بودند و به مرور ایام ایشان نیز با اوروغ موحد گشتند . چون اوغوز را آن ملک مسلم و مسخر گشت ، و پادشاهی آنجا بر وی قرار گرفت ، خرگاهی زرین بزد و طوی بزرگ کرد و خویشان و امراء را تشریف داد و همه لشکریان را نواخت و جمعی از اعمام و اقوام با او متفق شده بودند ، اویغور لقب نهاد که معنی آن بترکی بهم پیوستن و مدد کردنست و تمامت اقوام اویغور از نسل ایشانند و قوم دیگر را قنقلی نام کرد و اقوام قبچاق و قلج و آغاجری هم از میان آن جماعتاند که با او اوغوز متفق شده بودند و اروغ او بر آمیخته و سبب نام هر یک بدین تفصیل است که ثبت میشود… .
آدرس
جامع التواریخ , رشید الدین فضل الله همدانی ج 1 ص ص 47 ، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی ،نشر البرز ، تهران 1373.
[1] . آیات ذیل تصریح دارند که فقط داستان برخی پیامبران در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است :
- آیه هشتادو هفت سوره غافر : وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ .
- آیات 163 و 164 سوره النساء: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلى إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عیسى وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً * وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَکْلیماً .
در برخی آیات نیز به سنت فرستادن پیامبران برای اقوام اشاره شده و این که امتها آنها را تکذیب کردند ؛
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی شِیَعِ الْأَوَّلینَ .( سوره حجر آیه 10)
وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلینَ . (سوره زخرف آیه 6 )
ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا کُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحادیثَ فَبُعْداً لِقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (سوره مومنون آیه 44)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ رُسُلاً إِلى قَوْمِهِمْ فَجاؤُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ . (سوره روم آیه 47 )