پاسخ ابوسهل نوبختی به یک شبهه
پاسخ ابوسهل نوبختی به یک شبهه
در اندیشه سیاسی _ کلامی شیعیان , باور اساسی در باره جانشینی پیامبر اکرم (ص)این است که آن بزرگوار همانند هر بنیانگذار مکتب و حاکمیتی و به عنوان رهبری فرزانه و حکیم برای مدیریت جامعه اسلامی در دوران پس از خود برنامه داشته و از آغاز بعث تا پایان عمر در صدد تربیت شخصیتی شایسته برای این امر خطیر بوده است همچنانکه برای معرفی و شناساندن این شخصیت از فرصتهای مختلف استفاده کرده است و این شخصیت کسی نیست جز برادر و یار همیشگی و وفادار او امام علی بن ابی طالب (ع) که به حق شایستگی عنوان امیری مومنان را دارد . رسول اکرم در غدیر خم و در ماههای آخر عمر خود به دستور پروردگار این تلاشها را با معرفی ایشان به عنوان جانشین تکمیل کردند . اما تاریخ به گونه دیگری رقم خورد . از این رو در دوران بعد همیشه به شیعیان این اشکال گرفته می شد که اگر علی بن ابی طالب بدین مقام برگزیده شدند و خود را شایسته خلافت می دیدند چرا ادعای خلافت نکردند و به دنبال آن کوشش و تلاش نکردند تا به حق خود برسند و اگر از ساز وکار خلافت ناراضی بود و آن را به رسمیت نمی شناخت چرا پس از عثمان آن را پذیرفت .
هر چند برای این اشکال پاسخ های فراوانی است و آگاهی از تاریخ صدر اسلام خود برطرف کننده شبهاتی از این دست است . اما ما در این جا بنا داریم به پاسخ های یکی از متکلمان سده های نخستین بپردازیم تا هم قدمت اشکال و هم پیشینه پاسخ گویی بدین شبهات برای خوانندگان روشن شود . این متکلم ابو سهل نوبختی است که شیخ صدوق متنی از کتاب التنبیه او را در کتاب کمال الدین خودش آورده است .
ابو سهل نوبختی [1] در کتاب التنبیه , می نویسد :
مخالفان ما بسیار به این اشکال می پردازند که اگر جریان نصب امام علی برای خلافت درست است چرا ایشان پس از وفات پیامبر آن را ادعا نکرده است . در پاسخ می گوییم : چگونه ایشان چنین ادعایی را مطرح می کرد و خود را در جایگاه مدعی نیازمند شاهد قرار می داد در حالی که معاصران ایشان گفته پیامبر را قبول نکردند وقتی سخن رسول اکرم را نپذیرفتند ادعای ایشان را می پذیرفتند ضمن آنکه توجه داشته باشیم سر برتافتن از بیعت با ابوبکر و دفن فاطمه زهرا به طور مخفیانه و شبانه بدون خبر دادن به خلیفه دلیلی است بر این که از خلیفه و اطرافیانش راضی نبود و خلافت او را قبول نداشت .
حال اگر مخالف ما بگوید پس چرا خلافت را پس از عثمان پذیرفت ؟
در پاسخ می گوییم : مردم بخشی از آنچه را که براو واجب بود بدو دادند پس لازم بود که برای انجام ان واجبات قبول کند [2] نمونه و اسوه ایشان در این پذیرش پیامبر هستند . در سیره پیامبر شاهدیم که اسلام ظاهری منافقان و مولفة قلوبهم را پذیرفتند .
متن خبر
کمال الدین وتمام النعمة , شیخ صدوق ص 88 : وذکر أبو سهل اسماعیل بن علی النوبختی فی آخر کتاب التنبیه : وکثیرا ما یقول خصومنا : لو کان ما تدعون من النص حقا لادعاه علی علیه السلام بعد مضی النبی صلى اللَّه علیه وآله . فیقال لهم : کیف یدعیه فیقیم نفسه مقام مدع یحتاج إلى شهود على صحة دعواه وهم لم یقبلوا قول النبی علیه السلام فکیف یقبلون دعواه لنفسه ، وتخلفه عن بیعة أبی بکر ودفنه فاطمة علیهما السلام من غیر أن یعرفهم جمعیا خبرها حتى دفنها سرا أدل دلیل على أنه لم یرض بما فعلوه .
فان قالوا : فلم قبلها بعد عثمان قیل لهم : اعطوه بعض ما وجب له فقبله ، وکان فی ذلک مثل النبی صلى اللَّه علیه وآله حین قبل المنافقین والمؤلفة قلوبهم .
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . زنده در دوران غیبت صغری و معاصر حسین بن روح .
[2] . منظور این است که برخی امور بر او مثل گرفتن حق مظلوم از ظالم بر او واجب بود و شرط لازم آن قدرت سیاسی بود که مردم در اختیار او گذاشتند پس لازم بود که این قدرت را بپذیرد تا آن واجب را انجام دهد چنان که حضرت خود فرموده اند خداوند از دانایان پیمان گرفته که حق مظلوم را از ظالم بگیرد و بدین جهت من خلافت را پذیرفتم .