بقاء
بقاء
در این یادداشت سرگذشت یک کلید واژه در سه دوره متوالی یعنی دوران امام علی ، امام حسن مجتبی و امام حسین علیهم السلام مورد بررسی قرار می گیرد. این کلید واژه ، کلمه «بقاء» یا همان «ماندن و زندگی کردن» است.
کشمکش میان دو اندیشه حق و باطل، سرانجام به رویارویی ، درگیری و جنگ، منجر می شود و هواداران حق اگر خواهان اقامه حق در متن جامعه هستند باید برای سیادت و آقایی حق بجنگند و از هزینه کردن جان و مال دریغ نکنند و برپایی و جریان داشتن دین خدا را بر زندگی و حیات شخصی خود ترجیح دهند و تنها در این صورت است که موانع ایجاد شده از سوی جبهه باطل برداشته می شوند و حق، بر جامعه حاکم می شود اما اگر در هنگامه نیاز حق به هزینه کردن از جان، عشق به ماندن برای زندگی کردن، باعث شود زندگی دنیا را بر حیات دینشان و حیات طیبه آخرت، ترجیح دهند و پایشان سست گردد، دیگر نمی توانند حق را به سروری برسانند بلکه باعث خفت و ناکامی حق می شوند و باطل به سروری و حاکمیت جامعه دست می یابد.
اکنون نوبت بررسی کلید واژه «بقاء» در این سه دوره است ؛
- دوره امیر مومنان (ع)
گزارش های تاریخی حکایت از آن دارند که توازن قوا در جنگ صفین به طولانی شدن جنگ و بالا رفتن آمار کشتگان انجامید و هرکس احتمال می داد کشته بعدی جنگ در فردای درگیری، او باشد. در چنین شرایطی، شب «لیلة الهریر» پیش آمد (شبی که به خاطر کشیده شدن جنگ به شب و کثرت کشتگان و زخمی ها، فضای معرکه جنگ، پر شده بود از صدا و ناله زخمی ها). اشعث بن قیس رئیس قبیله بزرگ یمنیان با یک سخنرانی در جمع قبیله خود از تلفات فردای جنگ ابراز نگرانی کرد و دل جنگجویان را خالی و پایشان را سست کرد که خبر آن به گوش معاویه رسید و او هم ضمن ستودن اشعث، از تلفات در روزهای آتی جنگ برای دو طرف، ابراز نگرانی کرد بدون این که برای مخاطبانش توضیح دهد که چرا در آغاز شورش خودش علیه حکومت امام، نگران جانها نبود و صرفا حجم عظیم سپاهیانش را به رخ امام علی (ع) می کشید.
به هر حال، صبح آن شب، معاویه نقشه «قرآن به سر نیزه کردن» را عملی کرد و لشکر امام علی (ع) دچار تردید و دودستگی شد.
کسانی چون عدی بن حاتم و عمرو بن حمق و مالک اشتر، از پایداری و مقاومت و فریب نخوردن از این حیله و این که جبهه ما حق است و آنان باطلند، سخن گفتند. در این لحظه، اشعث بن قیس از سخنان آنان، برآشفت و خشمگینانه از جای خود بلند شد{فَقَامَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ مُغْضَباً فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ } و خطاب به امیر مومنان (ع) گفت : { قَدْ أَحَبَّ النَّاسُ الْبَقَاءَ وَ کَرِهُوا الْقِتَالَ} .؛ ... حکمیت را بپذیر ... چرا که مردم {لشکر کوفه} دوست دارند زنده بمانند و جنگ را خوش ندارند (وقعة صفین : 482)
نویسنده کتاب «وقعة صفین» در ادامه می نویسد :
وَ قَامَ النَّاسُ إِلَى عَلِیٍّ فَقَالُوا: أَجِبِ الْقَوْمَ إِلَى مَا دَعَوْکَ إِلَیْهِ فَإِنَّا قَدْ فَنِینَا.( وقعة صفین: ص 483)
مردم بلند شدند و به علی (ع) گفتنند : دعوت آنها را به حکمیت بذیر چرا که ما تمام شدیم ( از بس کشته دادیم )
راوی می گوید: مردم گفتند: جنگ ما را خورد {تمام شدیم} و مردان سرشناس کشته شدند .
گروهی گفتند ما امروز هم مثل دیروز با آنان می جنگیم {شرایط فرقی نکرده }. اینان تعداد اندکی بودند همین تعداد هم از حرف خودشان برگشتند و جماعت خواستار ترک جنگ شدند.{ ... قَالَ: ذَکَرُوا أَنَّ النَّاسَ مَاجُوا وَ قَالُوا: أَکَلَتْنَا الْحَرْبُ وَ قَتَلَتِ الرِّجَالَ وَ قَالَ قَوْمٌ: نُقَاتِلُ الْقَوْمَ عَلَى مَا قَاتَلْنَاهُمْ عَلَیْهِ أَمْسِ وَ لَمْ یَقُلْ هَذَا إِلَّا قَلِیلٌ مِنَ النَّاسِ. ثُمَّ رَجَعُوا عَنْ قَوْلِهِمْ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ ثَارَتِ الْجَمَاعَةُ بِالْمُوَادَعَةِ. (وقعة صفین: ص 484}
در اینجا بود که امیر مومنان (ع) فرمودند:
دیروز من امیر شما بودم و فرمان می دادم ولی امروز شما مرا فرمان می دهید. شما خواهان بقاء (زنده ماندن) هستید و من شما را به چیزی که کراهت دارید (جنگ ) وادار نمی کنم .{قَدْ أَحْبَبْتُمْ الْبَقَاءَ وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُونَ (وقعة صفین: ص 484.}
کلید وازه بقاء در سخنان دیگر شخصیتها نیز دیده می شود؛
شقیق بن ثور بکرى نیز ضمن توصیف امیر مومنان به پایمردی از همان عبارت پر تکرار آن روز استفاده می کند و می گوید جنگ ما را خورد و به نظرم می رسد بقاء و زنده ماندن جز با ترک جنگ محقق نمی شود { وَ قَدْ أَکَلَتْنَا هَذِهِ الْحَرْبُ وَ لَا نَرَى الْبَقَاءَ إِلَّا فِی الْمُوَادَعَةِ.( وقعة صفین:ص485)
خالد بن معمر نیز از تعبیری مثل این استفاده کرد. تنها تفاوتش در این بود که خطاب به امیر مومنان گفت : ... البته اگر نظر شما به ادامه جنگ باشد نظر شما برتر از نظر ماست.{ فَإِنَّا لَا نَرَى الْبَقَاءَ إِلَّا فِیمَا دَعَاکَ إِلَیْهِ الْقَوْمُ إِنْ رَأَیْتَ ذَلِکَ فَإِنْ لَمْ تَرَهُ فَرَأْیُکَ أَفْضَلُ. ( وقعة صفین:ص485)}
- دوره امام حسن مجتبی علیه السلام
پس از ارسال نامه معاویه برای امام، جهت ترک جنگ و صلح و پس از سستی ها و خیانت های لشکریانش در یک سخنرانی، این چنین با لشکریان سخن گفتند؛
شما هنگامى که سوى صفین لشکر کشیدید. دین شما بر دنیا مقدم بود ولى اکنون دنیاى شما بر دین شما مقدم شده... معاویه ما را به کارى دعوت کرده که نه عزت در آن است نه انصاف. اگر شما خواهان مرگ { شهادت و جهاد} باشید ما پیشنهاد و دعوت او را رد می کنیم و او را نزد خداوند با شمشیر محاکمه خواهیم کرد و اگر زندگانى را بخواهید (و حیات را بر مرگ ترجیح دهید) ما پیشنهاد او را قبول مىکنیم و او را از شما راضى خواهیم کرد.
مردم از هر طرف فریاد زدند. بقاء بقاء (ماندن ماندن) صلح را قبول و امضا کن. {...کنتم فی مسیرکم إلى صفّین و دینکم أمام دنیاکم، و أصبحتم الیوم و دنیاکم أمام دینکم، ... إنّ معاویة دعانا لأمر لیس فیه عزّ و لا نصفة، فإن أردتم الموت رددناه علیه و حاکمناه إلى اللَّه، عزّ و جلّ، بظبی السیوف، و إن أردتم الحیاة قبلناه و أخذنا لکم الرضى. فناداه النّاس من کلّ جانب: البقیّة البقیّة! و أمضى الصّلح.( الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر ،ج3،ص:406}
- دوران امام حسین علیه السلام
امام حسین (ع) پس از قطعی شدن جنگ با لشکر یزید، در شامگاهی، در بین اصحابش سخنرانی کردند و ضمن آن فرمودند : شما باوفاترین و بهترین یاران هستند و همچنان که شما خاندانم نیکوترین و بهترین خاندان در صله رحم هستید.خدا به شما جزای خیر بدهد. بدانید که جنگ بین ما و این لشکر یزید قطعی است و امروز روز آخر است من بیعتم را از شما برداشتم و عهد و پیمانی بین من و شما نیست شما می توانید از فرصت تاریکی امشب استفاده کنید و به شهرهای خود بروید {و جان خود را، از این مهلکه، نجات دهید.}
در اینجا بود که حاضران واکنش نشان دادند. نخستین واکنش از سوی برادر رشیدش عباس بن علی بود که فرمود:
چرا این کار را بکنیم ؟ به خاطر بقاء و ماندن بعد از تو ؟خدا چنین روزی را نیاورد {که ما بعد از تو زنده باشیم و زندگی کنیم .}
دیگر اعضاء خاندان هم، شبیه همین سخنان را گفتند. برخی از یاران مثل «مسلم بن اوسجه» و «زهیر» و دیگران نیز تأکید کردند در راه امام حاضرند بارها کشته شوند.(1)
بدین ترتیب
مرور سرگذشت کلید واژه«بقاء » یا همان «ماندن و زندگی کردن» در این سه دوره نشان از آن دارد که در هنگامه دفاع از دین و تثبیت آن در جامعه، چنانچه اهالی آن جامعه حاضر به هزینه¬کرد برای آن، از جان و مال خود نباشند جایگاه جریان حق متزلزل می شود و فرصت ها در اختیار جریان باطل قرار می گیرد تا جولان دهد اما اگر حتی گروه اندکی چون لشکر امام حسین (ع) حاضر باشند برای اقامه دین خدا ، از جانشان بگذرند قیام تاثیرگذاری چون عاشورا می تواند شکل بگیرد و به اهداف خود برسد.
............................. پاورقی ..........................................................................................
1.فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَزَاکُمُ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً أَلَا وَ إِنِّی لَأَظُنُّ أَنَّهُ آخِرُ یَوْمٍ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ أَلَا وَ إِنِّی قَدْ أَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطَلِقُوا جَمِیعاً فِی حِلٍّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّی ذِمَامٌ هَذَا اللَّیْلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَمَلًا.
فَقَالَ لَهُ إِخْوَتُهُ وَ أَبْنَاؤُهُ وَ بَنُو أَخِیهِ وَ ابْنَا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ:
لِمَ نَفْعَلُ ذَلِکَ لِنَبْقَى بَعْدَکَ؟
لَا أَرَانَا اللَّهُ ذَلِکَ أَبَداً.
بَدَأَهُمْ بِهَذَا الْقَوْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ اتَّبَعَتْهُ الْجَمَاعَةُ عَلَیْهِ فَتَکَلَّمُوا بِمِثْلِهِ وَ نَحْوِهِ...
قَامَ إِلَیْهِ مُسْلِمُ بْنُ عَوْسَجَةَ فَقَالَ أَ نُخَلِّی عَنْکَ وَ لَمَّا نُعْذِرْ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی أَدَاءِ حَقِّکَ...وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُذْرَى یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَةُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً.
وَ قَامَ زُهَیْرُ بْنُ الْقَیْنِ الْبَجَلِیُّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَکَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَدْفَعُ بِذَلِکَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِکَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْیَانِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ.
وَ تَکَلَّمَ جَمَاعَةُ أَصْحَابِهِ بِکَلَامٍ یُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً فِی وَجْهٍ وَاحِدٍ فَجَزَاهُمُ الْحُسَیْنُ ع خَیْراً وَ انْصَرَفَ إِلَى مِضْرَبِهِ.( الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص 91}