موقعیت امام جواد علیه السلام
موقعیت امام جواد علیه السلام
سیاست پیشگان دولت عباسیان - با در نظر گرفتن اندوخته های تجربی رویارویی امویان با امامان شیعه مثل شهادت امام حسین علیه السلام و شهادت علویانی چون زید و یحیی از نسل امام سجاد علیه السلام - بدین نتیجه رسیده بودند که قتل آشکار ایشان منجر به واکنش های منفی و نفرت انگیز عموم می شود و بازخوردهای منفی آن هزینه معنوی سنگینی بر آنها تحمیل خواهد کرد.
از این رو، آنان به سیاست های دیگری تمسک جستند . از دوره امام صادق علیه السلام با زیر نظر گرفتن خانه امام (ع) و ایجاد محدودیت برای رفت و آمد به خانه ایشان، به اصطلاح، بحران سیاسی در پیش را ، مدیریت کردند.
در دوره امام کاظم (ع) به نظر رسید این سیاست کارساز نیست بدین جهت به زندانی کردن امام (ع) و خارج کردن ایشان از دسترس عموم فکر کردند. بازخورد منفی این رفتار باعث شد دستگاه خلافت عباسی به راه حل دیگری فکر کند. در پی سیاست جدید عباسیان، امام (ع) از مدینة الرسول به پایتخت برده می شود و در ظاهر با احترام در نزدیک دربار و تحت نظر حکومت زندگی می کند تا هم از دسترس عموم خارج شود و هم نتواند اقدامی تحریک آمیز علیه حکومت انجام دهد. نخستین اقدام در این زمینه، احضار امام رضا علیه السلام به مرو پایتخت مأمون عباسی بود به بهانه خلافت یا ولایت عهدی که ظاهری بسیار موجه داشت و می دانیم که پس از سه سال به مسمومیت و شهادت امام رضا (ع) منجر شد.
پس از مأمون، معتصم خلیفه عباسی نیز از حضور امام جواد علیه السلام در مدینه، احساس خطر کرد و همان سیاست خلیفه پیش از خود را پی گرفت. دستگاه حکومتی بنی عباس این سیاست را موفق می دانست از این رو امام جواد (ع) در سال 220ق به بغداد پایتخت عباسیان احضار شدند و شگفت آنکه، دربار عباسی، نتوانست ایشان را حتی به اندازه یک سال، تحمل کند و در آخر ماه ذیقعده همین سال، آن امام مظلوم را، از طریق مسمومیت، به شهادت رساند.
نکته تأمل برانگیز در زندگی کوتاه این امام مظلوم که در سن جوانی ( 25 سالگی) مورد بغض و کین دربار عباسی قرار گرفت و به شهادت رسید، نهایت غربت و مظلومیت ایشان است که دشمن او را، به بغداد تبعید می کند و از خانه و شهر و دیارش مدینة النبی (ص) آواره می کند و او را در کنار دربار تحت نظر می گیرد و باز هم نمی تواند او را تحمل کند.
امام، خود برای این میزان از غربتشان، نشانه ای به یادگار گذاشته اند و حال و روز خود را شایسته آن دانسته اند که شیعیان برایشان بگریند و ندبه و زاری کنند.
امام جواد علیه السلام در پاسخ به نامه «ابوطالب قمی» که از ایشان اجازه می خواهند تا برای سوگ امام رضا علیه السلام بگریند و ندبه کنند، چنین می نویسند؛
اندبنی واندب أبی
بر من ندبه و زاری کن و بر پدرم.
ایشان در این پاسخ، ابتدا ندبه و زاری بر خودشان را، از این شیعه می خواهند و سپس گریه و زاری بر پدرشان را.
این بدان معناست که ایشان چه حال غریبی دارند. امام که در مدینه و بغداد، تحت نظر حکومت عباسی بود و ارتباط عموم شیعیان با ایشان قطع بود در پاسخ نامه ابوطالب قمی چنین نوشته اند تا او و دیگر شیعیان بدانند تحت چه شرایط سختی به سر می برند. البته شهادت امام در سنین جوانی و بی تابی حکومت از حضور تأثیر گذار ایشان حتی در شرایط محدودیت و تبعید، این حقیقت است را ، به خوبی آشکار ساخت. هر چند ممکن است برخی بگویند نظر امام جواد (ع) به پس از رحلتشان است و بدین وسیله خواسته اند ندبه زاری برای خودشان را اجازه دهند اما باید توجه داشت که با وجود این فرض , امام به گونه ای بدان تصریح می کردند ونظرخود را مجمل نمی گفتند.
به هر روی، این گزارش که در رجال کشی آمده ، فریادگر شرایط سنگین و غمباری است که بر امام غریب، جوان و مظلوم شیعه می گذشته است.
امامان شیعه با سیره و منش خود ثابت کردند که حاضرند برای هدایت بشر و روشن ماندن چراغ هدایت، خود را فدا کنند و بار سنگین هدایت را به بهاهای سنگینی، به دوش بکشند مثل بهای غصب حقشان و مهجوریت بیست و پنج ساله ، دیدن بی مهری امتی سست عنصر و واگذاری حکومت به شیادان ، کشته شدن خود و اهل بیت و اسارات آنها توسط ملتی بی رحم ، بایکوت شدن و به حاشیه رانده شدن، زندانی شدن ، تبعید و تحت نظر بودن هایی که در ظاهر پیدا نبود و در باطن با دشمنی و محدودیت و بغض جریان حاکم همراه بود ، جریانی که تاب دیدن عمر طبیعی آنها را نداشت.
بدین ترتیب، هر چند، هر امامی شرایط دشوار ویژه خود را داشته اما آنها در یک حقیقت مشترکند و آن که، هر کدام ابراهیم وار و ققنوس گونه ، به نحوی خود را بر آتش کیته دشمن زدند تا راهنمای راستی و درستی باشند.
.........................................پاورقی ................................................................................
منبع : اختیار معرفة الرجال : ج 2 ص 838 شماره 1074: محمد بن مسعود ، قال : حدثنى حمدان بن أحمد النهدی ، قال : حدثنا أبو طالب القمی ، قال : کتبت الى أبی جعفر بن الرضا علیه السلام : فأذن لی أن أرثی أبا الحسن أعنی أباه ، قال : فکتب الی اندبنی واندب أبی .
ترجمه
ابوطالب قمی می گوید: برای امام جواد نوشتم ؛ اجازه بدهید در رثای پدرگرامیتان سوگواری و گریه کنم . ایشان در پاسخ نوشتند: بر من گریه و زاری کن و همینطور برای پدرم.