به خاک افتادن سحره عرب در مقابل اعجاز قرآن
به خاک افتادن سحره عرب در مقابل اعجاز قرآن (= شاعر عرب جاهلی و رها کردن شعر به احترام فراگیری قرآن)
جامعه جاهلی عرب پیش از اسلام، از حیث توجه به عرصه فرهنگ، به مانند جغرافیا و سرزمینی که در آن می زیست، صحرایی خشک و بی آب و علف بود و تنها درخت مقاوم شعر بود که در این بیابان، روییده بود و خنکای سایه اش روح و روان رهگذران را نوازش می کرد.
وجود انجمن شعر و برگزاری جُنگ شعر در بازار سالیانه «عکّاظ» ، فرصتی در اختیار هنرمندان وادی شعر قرار می داد تا با همانندان خود، به رقابت پردازند و بر غنای شعر عربی بیافزایند.
هنرنمایی در کلام در دو حوزه لفظ و معنا که در شعر به خوبی متجلی است از ویژگی ها و توانمندی های عرب پیش از اسلام بود و برآیند آن ، ظهور و بروز شاعران بزرگ و توانایی چون امرء القیس بود.
رونق بازار شعر باعث می شد بسیاری از مردم در این زمینه، توانایی کسب کنند و مردم کوچه و بازار دستی در این هنر داشته باشند به گونه ای که پس از هر رخداد مهمی، کسی پیدا می شد تا درباره آن، شعری بسراید.
چنین جامعه ای به ناگاه با بعثت پیامبر (ص) و نزول قرآن به عنوان معجزه اش ، با کلامی روبرو می شود که نه نثر است و نه شعر، ولی جاذبه ای فراتر از شعر دارد.
چنین بود که وقتی با فراخوان قرآن در آوردن مثل برای آن، روبرو شد در خود احساس عجز کرد و چنین بود که قرآن برای پیامبر معجزه جاویدان شد معجزه ای از جنس کلام و هنر نمایی در آن.
عجز در برابر عظمت کلام آسمانی قرآن، بیش از همه، برای آنانی که در عرصه شعر و هماوردی در کلام، دست توانایی داشتند ، محسوس و معلوم بود تا آنجا که یکی از شاعران دوران جاهلیت عرب با دیدن این اعجاز، نه تنها ایمان آورده و مسلمان شد، بلکه برای همیشه شعر و شاعری را کنار گذاشت و به قرآن مشغول شد.
از این رو می توان او را بسان سحره فرعون دانست که خود جادوگری چیره دست بودند و چون اعجاز؛ « اژدها شدن عصای موسی» را دیدند به سجده افتادند و به پیامبری موسی ایمان آوردند و در برابر تهدید به مرگ فرعون نیز، کوتاه نیامدند و تا پای جان ماندند.
قرشی نویسنده کتاب « جمهرة أشعار العرب » در این باره این شاعر عرب می نویسد:
این شاعر یعنی « لبید بن ربیعة» را باید از برترین شاعران جاهلی و اسلام دانست که کمترین محتوای لغو را در شعر خود دارد و چه در دوران جاهلیت و چه دوران اسلام از خصیصه بخشندگی و احسان به دیگران و شرافت برخوردار بوده است.
می گویند ، زمانی، کسی برای او هدیه ای فرستاد تا برایش شعری بسراید در پاسخ شاعری. وی ضمن تشکر از ارسال هدیه، به پیک و آورنده هدیه گفت:
من از وقتی با قرآن آشنا شدم و آن را خواندم دست از شعر گفتن شستم و دیگر شعر نمی گویم و پاسخ هیچ شاعری را نمی دهم.
وی برای آن که ثابت کند بر عهدش باقی است از دخترش که ذوق و هنر شاعری داشت خواست تا شعری در پاسخ آن شاعر بسراید و خود از گفتن شعر پرهیز کرد.
متن کتاب جمهرة أشعار العرب ( ص 91) :
قال الذین قدّموا لبید بن ربیعة: هو أفضلهم فی الجاهلیّة و الإسلام، و أقلّهم لغوا فی شعره.
"فصل آخر: قال: و کان لبید جوادا شریفا فی الجاهلیّة و الإسلام، و کان قد آلى فی الجاهلیّة أن یطعم ما هبّت الصّبا، ثمّ أدام ذلک فی إسلامه. و نزل لبید الکوفة،
.... فلمّا وصلت الهدیة إلى لبید قال له الرسول: هذه هدیة ابن وهب، فشکره لبید و قال: إنّی ترکت الشعر منذ قرأت القرآن، و إنّی ما أعیا بجواب شاعر، و دعا ابنة له خماسیة فقال: أجیبیه عنّی.
منبع
جمهرة أشعار العرب نویسنده: قرشی، محمد بن ابیخطاب(م 170 ه.ق) محقق: فاعور، علی حسن قرن: 15 ناشر: دار الکتب العلمیة محل نشر: بیروت - لبنان سال نشر: 1424 ه.ق.