نکته نگار

تسلیت به بستگان به خاطر مرگ نوزاد

تسلیت به بستگان به خاطر مرگ نوزاد

با نگاهی به آموزه های دینی که از سبک زندگی سخن گفته اند در می یابیم که هر بخش از این آموزه ها، ، از یک بسته و مجموعه رفتار و نقشه راهِ مناسب خود، برخوردارند مانند مجموعه آموزه های مرتبط با ازدواج و همبستری که در تولد و پیدایش نسل بعد تأثیر گذار است و یا مانند آموزه های مرتبط با دوره پس از مرگ مثل آداب کفن و دفن و عزاداری.

در بین مجموعه روایاتی که از چگونگی عزاداری و همدردی با صاحبان مصیبت، سخن گفته اند به روایتی برخوردیم که شایسته توجه و تأمل بیشتر است.
در این روایت، راوی می گوید: فرزند نوزاد یکی از بستگان امام صادق علیه السلام، فوت کرده بود و ایشان در حال رفتن به منزل او بودند تا تسلیت بگویند. در بین راه، من و چند نفر از اصحابشان با ایشان همراه شدیم. در مسیر راه، بند کفش ایشان پاره شد یکی از اصحاب کفش خود را درآورد و به ایشان تقدیم کرد. امام با حالتی خشمگین، رو برگرداند و از قبول کفش او، خودداری کرد و فرمود : صاحب مصیبت و گرفتاری برای تحمل آن، سزاوارتر از دیگران است و بدین ترتیب تا خانه آن فرد، پابرهنه رفتند.

نکته جالب این روایت، رفتن امام به خانه بستگان، برای همدری و دلداری جهت فوت یک نوزاد است در زمانی که مرگ کودکان به خصوص نوزادان، زیاد اتفاق می افتاد و مردمان آن دوران، برای مرگ کودکان چندان غمگین نمی شدند و کسی برای آنان به سوگ نمی نشست. خوب است بدانیم که در شریعت،  آداب مربوط به مرگ مثل احکام کفن و دفن و غسل مردگان، شامل کودکان و حتی جنین چهار ماهه سقط شده نیز می شود.

بنابر این، در ارزش گذاری برای کودکان، آموزه های دینی تنها به بیان هایی مثل «اکرموا اولادکم. با تکریم با کودکان رفتار کنید» بسنده نکرده اند و حتی او را در آداب مرگ نیز همانند بزرگسالان دیده اند تا جایی که برای مرگ نوزاد هم، به خانواده او تسلیت می گویند چیزی که، نه در فرهنگ عامه آن دوران، جایگاهی داشته و نه حتی در دوران پر ادعای ما ،که خود را طرفدار حقوق کودک می داند.

نکته دیگر، پیام اخلاقی در سیره و رفتار امام صادق علیه السلام است که پس از خراب شدن کفش خودشان، حاضر شدند با پای برهنه حرکت کنند و نپذیرفتند که دیگری به خاطر ایشان با پای برهنه راه برود و جالب آنکه به بیان قاعده هم اقدام کردند؛ «هر کس به تحمل گرفتاری خودش سزاوارتر است » یعنی اگر گرفتاری و سختی برای کسی پیش آمد و دیگری حاضر شد به جای او سختی و گرفتاری را تحمل کند، نباید بپذیرد و البته معلوم است این در شرایطی است که امکانات محدود است و فراهم کردن آن ممکن نیست و فقط باید کسی از خودش بگذرد تا فرد گرفتار، از تحمل گرفتاری نجات پیدا کند .پس در مثال این حدیت، اگر کسی کفش اضافی همراه داشت و می خواست به امام بدهد، ماجرا فرق می کرد . 

منبع : 

الکافی :ج ‏6 ص 464ح14 : عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ قَالَ: کُنَّا نَمْشِی‏ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ یُرِیدُ أَنْ یُعَزِّیَ ذَا قَرَابَةٍ لَهُ بِمَوْلُودٍ لَهُ فَانْقَطَعَ شِسْعُ نَعْلِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَنَاوَلَ نَعْلَهُ مِنْ رِجْلِهِ ثُمَّ مَشَى‏ حَافِیاً فَنَظَرَ إِلَیْهِ ابْنُ أَبِی یَعْفُورٍ فَخَلَعَ نَعْلَ نَفْسِهِ مِنْ رِجْلِهِ وَ خَلَعَ الشِّسْعَ مِنْهَا وَ نَاوَلَهُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَعْرَضَ عَنْهُ کَهَیْئَةِ الْمُغْضَبِ ثُمَّ أَبَى أَنْ یَقْبَلَهُ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ صَاحِبَ الْمُصِیبَةِ أَوْلَى بِالصَّبْرِ عَلَیْهَا فَمَشَى‏ حَافِیاً حَتَّى دَخَلَ عَلَى الرَّجُلِ الَّذِی أَتَاهُ لِیُعَزِّیَهُ.

منابع دیگر؛

- وسائل الشیعة : ج‏5 ص 65 ح 5926 باب 36 - باب عدم کراهة المشی فی نعل واحدة إذا انقطع الشسع أو أراد إصلاح الأخرى 

- بحار الأنوار (ط - بیروت) : ج‏47 ص 46 ح 64،  باب 4 مکارم سیره و محاسن أخلاقه و إقرار المخالفین و المؤالفین بفضله.

- مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول : ج‏22 ص 349 ح 14.





در این وبلاگ
در کل اینترنت