بلای رفتنی
بلای رفتنی
بنا داشتم مناسب حال و هوای این روزها، که جامعه بشری گرفتار شیوع ویروس «کرونا» شده، یادداشتی بنویسم. از این رو با جستجوی یکی از کلید واژه های مربوط به بیماری های واگیردار در گذشته یعنی «وبا» به متنی از کتاب حدیثی «توحید مفضّل» دست یافتم که آن را مناسب بازنشر در شرایط کنونی یافتم.
در این متن به موقتی بودن بلایا و بیماری های واگیر اشاره شده و این که، در نزول این بلایا، حکمتی هست و هم در برداشته شدنشان رحمتی. ترجمه و متن عربی این بخش در ذیل آمده است ؛
ترجمه متن حدیث
برخى از مردم نادان، بلاهایى را که گاه پدید مى آیند؛ چون: وبا، یرقان، تگرگ، ملخ و ... [که باعث زیان فراوان مى شوند] بهانه مى گیرند و به انکار آفرینشگر و حکمت و آفرینش مى پردازند.
در پاسخ این گروه باید گفت: اگر آفرینشگر و حکیم و تدبیرگرى در کار نیست، چرا بیش از این و سختتر از این آفات پدید نمى آید؟ …چرا وبا و هجوم ملخها و دیگر بلاها براى همیشه ادامه ندارد تا همه چیز در عالم هستى نابود شود بلکه گاه پدید مىآیند و پس از چندى مىروند؟
نمىبینى که جهان هستى از آن بلاهاى بزرگ در امان است و تنها گاه به این درد و بلاهاى آسان گرفتار مىشود؟ این براى آن است که مردم ادب شوند و استقامت یابند. این بلاها همیشه ادامه ندارد، بلکه آنگاه که مردم ناامید مى شوند برطرف مى گردند. وقوع آنها براى مردم درس عبرت و موعظه و رفتن و برداشتن آنها نیز رحمت و لطف الهى است.( ترجمه توحید مفضل: ص 152.ترجمه آقای نجفعلى میرزایى که با عنوان «شگفتیهاى آفرینش» چاپ شده است. )
متن عربی حدیث
اتَّخَذَ أُنَاسٌ مِنَ الْجُهَّالِ هَذِهِ الْآفَاتِ الْحَادِثَةَ فِی بَعْضِ الْأَزْمَانِ کَمِثْلِ الْوَبَاءِ وَ الْیَرَقَانِ وَ الْبَرَدِوَ الْجَرَادِ ذَرِیعَةً إِلَى جُحُودِ الْخَالِقِ وَ التّ?
?دْبِیرِ وَ الْخَلْقِ فَیُقَالُ فِی جَوَابِ ذَلِکَ أَنَّهُ إِنْ لَمْ یَکُنْ خَالِقٌ وَ مُدَبِّرٌ فَلِمَ لَا یَکُونُ مَا هُوَ أَکْثَرُ مِنْ هَذَا وَ أَفْظَعُ... ثُمَّ هَذِهِ الْآفَاتُ الَّتِی ذَکَرْنَاهَا مِنَ الْوَبَاءِ وَ الْجَرَادِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ مَا بَالُهَا لَا تَدُومُ وَ تَمْتَدُّ حَتَّى تَجْتَاحَ کُلَّ مَا فِی الْعَالَمِ بَلْ تَحْدُثُ فِی الْأَحَایِینِ ثُمَّ لَا تَلْبَثُ أَنْ تُرْفَعَ أَ فَلَا تَرَى أَنَّ الْعَالَمَ یُصَانُ وَ یُحْفَظُ مِنْ تِلْکَ الْأَحْدَاثِ الْجَلِیلَةِ الَّتِی لَوْ حَدَثَ عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْهَا کَانَ فِیهِ بَوَارُهُ وَ یُلْذَعُ أَحْیَاناً بِهَذِهِ الْآفَاتِ الْیَسِیرَةِ لِتَأْدِیبِ النَّاسِ وَ تَقْوِیمِهِمْ ثُمَّ لَا تَدُومُ هَذِهِ الْآفَاتُ بَلْ تُکْشَفُ عَنْهُمْ عِنْدَ الْقُنُوطِ مِنْهُمْ فَیَکُونُ وُقُوعُهَا بِهِمْ مَوْعِظَةً وَ کَشْفُهَا عَنْهُمْ رَحْمَة.(آدرس: توحید المفضل: ص 167)
چند نکته
1. کتاب توحید مفضل گزارش «پرسش و پاسخ» راوی و صحابی مشهور «مفضل بن عمر» از «امام صادق» علیه السلام است که در طول 4 روز مباحث عمده اعتقادی پیرامون توحید مطرح شده و امام به تفصیل به شبهات مطرح شده پاسخ داده اند و این راوی آنها را نوشته و در قالب این کتاب گردآوری کرده است. بخش چهارم این کتاب مربوط به حکمت بلایا و آفات در جهان آفرینش است و متن مورد نظر ما در آغاز این بخش آمده است. هر جند این متن حدیثی در کتاب های حدیثی مشهور شیعه انعکاس نیافته اما از گزارش هایی که تراجم نگاران در باره این راوی و کتابش نقل کرده اند می توان از وجود خارجی این کتاب مطمئن شد . فارغ از مشکل سندی و انتساب، محتوای این کتاب، بسیار ارزشمند است و از حیث میراث علمی شیعه قابل توجه و بهره بردای است. به هر روی سخن طرح شده در این کتاب در باره بلایا چه به امام معصوم علیه السلام برسد و چه به وسع علمی برخی متکلمان شیعه برگردد از حیث استدلال و عقلانیت بسیار قابل توجه و ارزشمند است.
2. مرحوم مجلسی در کتاب بحار الانوار (جلد 3 ص 57) تمام این کتاب را آورده است.
3. این کتاب به طور مستقل و جدا گانه از کتاب بحار الانوار نیز چاپ شده است.
4. این کتاب ترجمه دارد که ما از ترجمه آقای نجفعلى میرزایى، استفاده کردیم.
5. بخش چهارم این کتاب به دلیل بازگویی حکته های بلایای و شبهات پیرامونی، برای شرایط کنونی بسیار مناسب است از این رو توصیه می شود مطالعه شود. برای دسترسی راحت خوانندگان ترجمه بخش نخست از آن در ذیل آمده است؛
برخى از مردم نادان، بلاهایى را که گاه پدید مىآیند؛ چون: وبا، یرقان، تگرگ، ملخ و ... [که باعث زیان فراوان مىشوند] بهانه مىگیرند و به انکار آفرینشگر و حکمت و آفرینش مىپردازند.
در پاسخ این گروه باید گفت: اگر آفرینشگر و حکیم و تدبیرگرى در کار نیست، چرا بیش از این و سختتر از این آفات پدید نمىآید؟
چرا آسمان بر زمین نمىافتد؟ و زمین فرو نمىرود و متلاشى نمىگردد؟
چرا هیچ گاه خورشید از طلوع کردن باز نمىایستد و رودخانهها و چشمهساران خشک نمىشوند تا قطرهاى آب پدید نیاید؟
چرا باد [براى مدتهاى زیاد] نمىایستد تا همه چیز گندیده و فاسد شود؟
چرا آب آنقدر فوران نمىکند که سرزمین را غرق کند؟
چرا وبا و هجوم ملخها و دیگر بلاها براى همیشه ادامه ندارد تا همه چیز در عالم هستى نابود شود بلکه گاه پدید مىآیند و پس از چندى مىروند؟
نمىبینى که جهان هستى از آن بلاهاى بزرگ در امان است و تنها گاه به این درد و بلاهاى آسان گرفتار مىشود؟ این براى آن است که مردم ادب شوند و استقامت یابند. این بلاها همیشه ادامه ندارد، بلکه آنگاه که مردم ناامید مىشوند برطرف مىگردند. وقوع آنها براى مردم درس عبرت و موعظه و رفتن و برداشتن آنها نیز رحمت و لطف الهى است.
ملحدان و اصحاب مانى حکمت سختیها و بلاهایى را که بر مردم وارد مىشود انکار مىکنند. آنان مىگویند: اگر جهان هستى آفرینشگر با رأفت و مهربانى داشت، چرا این بلاها و مصیبتها در آن پدید مىآید؟ آنان چنین مىخواهند که انسان در این دنیا نباید هیچ دشوارى و بلایى بچشد. او باید همواره خوش باشد.
در حالى که اگر انسان این گونه باشد، استکبار، سرمستى و راحتى، او را به فساد در دین و دنیا مىکشانند. چنان که بسیارى از رفاهطلبان و کسانى که در امن و آسایش رشد مىکنند در این فسادها سقوط مىکنند. اینان گاه حتى فراموش مىکنند که انسان هستند، پروردگار و سرپرستى دارند، زیانى به آنان خواهد رسید، ناخواستهاى برایشان واقع مىشود، باید ضعیفان را یارى کنند، فقیران را کمک رسانند، بر مبتلایان و گرفتار آمدگان رحم کنند و براى ناتوانان و بیچارگان دل بسوزانند. امّا هنگامى که انسان در سختیهایى گرفتار آمد و طعم تلخ آنها را چشید، موعظه مىشود و چشم خود را در برابر آنچه بیش از این نمىدانست و از آنها در غفلت بود مىگشاید و به بسیارى از وظایف خود آگاه مىشود و به آنها مىپردازد.
آنان که این بلاها و مصیبتها را بىفایده و خالى از حکمت مىپندارند مانند کودکانى هستند که داروهاى تلخ و شفابخش را نکوهش مىکنند و از اینکه از غذاهاى زیانبار منع مىشوند به خشم مىآیند، از ادب شدن و کار مىگریزند و دوست دارند که همواره بیکار باشند تا به سرگرمیها و بازیها بپردازند و هر غذا و شرابى میل کنند. آنان از پیامدها و آثار وخیم بیکارى و خوشگذرانى بىخبرند و نمىدانند که غذاهاى خوشمزه و زیانبار بر ایشان چه زیانى و غذاهاى بد مزه و مفید چه سودى دارد. خبر ندارند که ادب اگر چه ناگوار امّا چه پیامد و میوه شیرینى و داروى شفابخش اگر چه تلخ امّا چه سود و منفعتى دارد.
ممکن است بگویند: چرا آدمى از لغزش و گناه معصوم آفریده نشد؟ اگر معصوم بود دیگر نیازى نداشت که با این مکاره و امور ناگوار بیدار شود.
در پاسخ گفته مىشود: اگر چنین بودند هیچ گاه در کارهاى نیکویشان مستحق پاداش و ثواب نبودند. [زیرا کارهایشان اختیارى نبوده است].
اگر بگویند: وقتى که سرانجامش نیکو شود و به نهایت درجه نعیم و خوشیها برسد، دیگر چه زیانى دارد که بر کارهاى خیرش ستایش نشود و مستحق ثواب نگردد؟
در پاسخ گفته مىشود: شما به یک انسانى که جسم و عقل او سالم است پیشنهاد کنید که به پیشگاه صاحب نعمتى برود و بىآنکه اندک سعى و تلاشى کند همه نیازهایش را آماده و حاضر نماید، آیا به این راضى مىشود؟ بىشک او اندکى را که با تلاش و حرکت به کف مىآورد بیشتر دوست دارد و خوشحالتر است تا اینکه نامستحقانه و بدون تلاش و کوشش به فواید فراوان برسد. نعمتهاى آخرت نیز این گونه است و حکمت و تقدیر در آن است که آنها را با سعى و تلاش به دست آورند و مستحق و شایسته آنها باشند. در این صورت نعمت آدمى مضاعف است. اگر در برابر سعى و کوشش و مجاهده او در این دنیا به او پاداش دهند و در این دنیا نیز [با داشتن اختیار و انتخاب عمل صالح] راه کسب استحقاق و تلاش برایش باز گردد بیشتر خوشحال و متلذذ مىشود.
اگر بگویند: آیا گاه نمىبینید که انسانى بدون آنکه تلاش کند و مستحق باشد نعمتى به او مىرسد و او شادمان مىگردد و آرامش مىیابد؟، پس چرا در امر پاداش آخرت این امر باعث راحتى و خوشحالى انسان نباشد؟
در پاسخ گفته مىشود: این درى است که اگر به روى مردم گشوده شود، گویى چون سگ هار مىشوند و به بدترین فسادها و ارتکاب محرّمات دست مىزنند. کسى که خویش را از انجام یک عمل فاحشه باز مىدارد یا در کار نیکى سختى و ناگوارى را بر خود هموار مىکند مىداند که سرانجام پاداش مىبیند و به بهشت مىرود. اگر مردم از حساب و عقاب روز قیامت هراس نداشتند چه کسى جان و ناموس و مالش در امان بود؟ زیان این کار پیش از آخرت در همین دنیا گریبان مردم را مىگرفت. نیز در این صورت عدالت و حکمت هیچ معنى و فایدهاى نداشتند و در این وقت حکمت و تدبیر در کار آفرینش به زیر سؤال مىرفت و به آن طعنه مىزدند و همه چیز در غیر جاى خود قرار مىگرفت.
[چرا بلاها هم براى فاجر است و هم براى صالح؟]
گاه مردم گرفتار بلایى مىشوند که نیکوکار و بدکار را فرا مىگیرد، گاه نیز انسانهاى نیکوکار دچار مىشوند و بدکاران مىرهند. اینان مىگویند: این امر با تدبیر و حکمت نمىسازد پس چه دلیلى دارد؟
در پاسخ آنان باید گفت: اگر چه این بلاها گاه صالح و طالح را در بر مىگیرد امّا خداوند جلّ و علا سود هر دو را در آنها نهاده است؛ زیرا صالحان هنگامى که گرفتار مىشوند به یاد نیکیها و نعمات گذشته خداوند و پروردگار خویش مىافتند و پیشانى بر خاک مىنهند و او را سپاس مىگزارند و شکیبایى پیشه خود مىسازند. بدکاران و فاسدان نیز وقتى که گرفتار این بلاها مىشوند، قدرى شکسته مىشوند و از معصیت و فساد مىپرهیزند.
نیز نعمت و سلامتى هم به سود هر دو گروه است: صالحان از نیکویى و صالح بودن خود شادند و مسرور و با این نعمتها بر رغبت و شوقشان به سوى عمل صالح افزوده مىشود و فاجران و فاسدان نیز به رأفت و مهر خداوندگارشان پى مىبرند و در مىیابند که خداوند جلّ و علا بىآنکه آنان سزاوار مستحق باشند به آنان نعمت و سلامتى عطا فرموده است آنگاه این رأفت و گذشت الهى باعث مىگردد که این افراد هم نسبت به مردم رأفت ورزند و از آنان درگذرند.
ممکن است کسى بگوید: این که گفتید هنگامى است که بلاها در مال مردم بیفتد امّا چه مىگویید هنگامى که بلا در «جان» آنان بیفتد؛ مانند: آتشسوزى، غرق شدن، سیل و زلزله که باعث مىگردد که جانشان را از دست بدهند؟
در پاسخ گفته مىشود: خداوند جلّ و علا در این هم خیر و صلاح هر دو گروه را نهاده است؛ زیرا صالحان از این سراى پیچیده در بلاها و سختیها راحت مىشوند [و به منزل نعمت و راحتى مىرسند] فاجران و فاسدان نیز اگر بر اثر این بلاها بمیرند از سویى باعث کاهش عذاب آخرت آنان است و از سوى دیگر باعث مىگردد که به فساد و فسق ادامه ندهند.
کوتاه سخن اینکه آفرینشگر والامرتبه، با حکمت و قدرت خود همه این امور را به سود و مصلحت همه مىگرداند. چنان که اگر توفان، درختى یا نخلى را از ریشه در آورد سازنده ماهر، آن را بر مىدارد و در جایهاى فراوان به کار مىگیرد.
تدبیرگر و حکیم عالم نیز چنین است. اگر بلاهاى جانى و مالى فرود آید همه را به سود و مصلحت همه مردم مىگرداند.
اگر بگوید: اصلا چرا واقع مىشوند؟
در پاسخ گفته مىشود: براى آنکه فاجران و فاسدان از سلامتى و راحتى در گناه و فسق و فجور بیشتر و گناهان افزونتر گرفتار نیایند و نیکوکاران نیز از تلاش و مجاهده [که لازمه آن تحمّل دشواریها و ناگواریهاست] باز نمانند. غالبا این دو حالت زمانى رخ مىنمایند که مردم در راحتى و وفور نعمت باشند و این بلاها آنان را از سقوط باز مىدارد و به آنچه سود و مصلحت آنان در آن است آگاه مىسازد.
اگر از این بلاها در امان و راحت باشند، در طغیان و معصیت فرو مىروند، چنان که مردم در آغاز چنین بودند و چنان در معصیت و فساد غرق شدند که به بلا و طوفان گرفتار گشتند تا زمین از لوث آنان پاکیزه شود.
(شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل)، ص: 152)