نکته نگار

رابطه ولایت و عمل صالح در مسیر سعادت

رابطه ولایت و عمل صالح  در مسیر سعادت
هر ساله با فرا رسیدن عید غدیر , بحث های مفصل و شایسه ای پیرامون ولایت و ارزش و اهمیت تمسک به آن مطرح می شود . در این میان , برخی سخنرانان در تبیین اهمیت ولایت گاه دچار افراط می شوند و به نقل مطالبی می پردازند که مخاطب گمان می کند نیازی به عمل صالح ندارد و داشتن ولایت ائمه برای سعادت کافی است . این در حالی است که بر اساس سیره خود معصومان علیهم السلام تمسک به قرآن و اهل بیت توامان زمینه نجات و سعادت را فراهم می کند (رَسُولُ اللَّهِ (ص) : إِنِّی‏ تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ  أَحَدُهُمَا أَکْبَرُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا. عیون أخبار الرضا علیه السلام  ج‏2 ص 31 ح 40).
تمسک به قرآن نیز چیزی جز عمل به آموزه های آن نیست . از این رو عمل به آموزه های دین در صورتی که با اطاعت از ولی خدا همراه باشد سعادت آفرین است . بدیهی است هر کدام از این دو جایگاه خاص خود را در تامین   سعادت دارد .
پس همان گونه که انسان نسبت به ملائکه و حیوانات , موجود ترکیبی سومی است و استعداد هم رتبه شدن با هر کدام از این دو موجود را دارد و حتی می تواند از ملائک  فراتر و از حیوانات فروتر گردد (علل الشرائع ج‏1 ص 5 ح 1 ) در اسباب رشد و نجات نیز همیشه با امور ترکیبی سر و کار دارد از این روست که پیوسته بدو هشدار داده می شود دچار افراط و تفریط نشود .
بنابر این عمل و ولایت به منزله دو بال هستند که فرد با داشتن هر دوی آنها می تواند به سوی قله رفیع رشد و تعالی پر بکشد و به سر منزل سعادت برسد . چنان که مفسران در تفسیر آیه دهم سوره فاطر ؛ « إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ » گفته اند منظور از «الکلم الطیب » عقاید درست توحیدی است و عمل صالح باعث می شود این اعتقاد و دارنده آن , به قرب الهی منتهی شوند . در امر ولایت نیز  که یک امر اعتقادی است می توان گفت چنین ارتباطی وجود دارد .
در این جا مناسب است به یک  نمونه از اهتمام خود معصومان(ع) نسبت  به عمل صالح , اشاره کنیم . مرحوم کلینی (ره) در کتاب کافی متن وصیت نامه امیر مومنان (ع) در باره وقف برخی اموالشان را نقل کرده است . در این متن , امیر مومنان تصریح دارند که این اموال را وقف فقرا و مردم کردند تا با این عمل صالح  , رضایت خدا , جواز ورود به بهشت و نجات از آتش جهنم فراهم شود ؛
...این متن ,  وصیت نامه و تصمیم بنده خدا علی بن ابی طالب است در باره وقف اموالش که برای به دست آوردن  رضایت خدا , ورود به بهشت و نجات از آتش جهنم , انجام می دهد . این وقف برای روزی است که برخی چهر ه ها روسفید و برخی روسیاهند(روز قیامت ). مزرعه ام در منطقه ینبع و ...
 
متن  روایت
الکافی عن عبد الرحمن بن الحجّاج: بَعَثَ إلَیَّ أبُو الحَسَنِ موسى علیه السلام بِوَصِیَّةِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام و هِیَ : بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ. هذا ما أوصى بِهِ وقَضى بِهِ فی مالِهِ عَبدُ اللّهِ عَلِیٌّ ابتِغاءَ وَجهِ اللّهِ؛ لِیولِجَنی بِهِ الجَنَّةَ، ویَصرِفَنی بِهِ عَنِ النّارِ، ویَصرِفَ النّارَ عَنّی یَومَ‏ تَبیَضُّ وُجوهٌ وتَسوَدُّ وُجوهٌ، أنَّ ما کان لی مِن مالٍ بِیَنبُعَ یُعرَفُ لی فیها وما حَولَها صَدَقَةٌ،...
آدرس الکافی: ج 7 ص 49 ح 7،
این متن همچنین در منابع دیگری آمده است ؛ دعائم الإسلام: ج 2 ص 341 ح 1284، شرح الأخبار: ج 2 ص 453 ح 813  بحار الأنوار: ج 41 ص 40 ح 19, تاریخ المدینة: ج 1 ص 225 .

 
 شهید مطهری (ره) نیز در یکی از سخنرانی های خود , به رواج روحیه ترک عمل به اعتماد داشتن ولایت , واکنش نشان داده اند و به شدت آن را مورد حمله قرار داده اند ؛
مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى ج‏25 ص 443 :
... اما به فکر امروز خودمان که نگاه مى‏کنیم مى‏بینیم عمل به عناوین و اسامى مختلف تحقیر مى‏شود؛ مى‏بینیم ملت ما به چیزى که اعتنا ندارد عمل است. مثلًا پیش خودش خیال مى‏کند که اگر بتوانم در حرم حضرت رضا علیه السلام یا در حرم امام حسین علیه السلام یک جا قبرى پیدا کنم، این جانشین همه چیز حساب مى‏شود. این کجا و فکر اسلام کجا! آیا مردمى که فکر مى‏کنند که اگر در عمرشان هرکار کردند، کردند ولى بعد از فوتشان در پایین پاى حضرت رضا علیه السلام دفن شدند، همه کارها یکجا نادیده گرفته خواهد شد، روى سعادت را مى‏بینند؟ فکر نمى‏کند که اگر تو در پایین پاى حضرت رضا علیه السلام مى‏خواهى دفن شوى هارون‏الرشید هم در پایین پاى حضرت رضا علیه السلام مدفون است؛ پس یکى از کسانى که باید از مجازات الهى مصون بماند هارون‏الرشید است، پس چرا وقتى که از بالاى سر حضرت مى‏خواهى رد شوى مى‏گویى بر هارون و مأمون لعنت؟ این را مى‏گویند یک فکر مسخ‏شده و مرده. اینکه مى‏گوییم احیاى تفکر اسلامى، یکى از مواردش این است که در مسئله عمل، فکر ما باید زنده بشود، باید بفهمیم اسلام دین عمل است، دین وابستگیهاى خیالى نیست.
مسئله بست‏
اسلام بست ندارد. در قدیم بست بود و خوب شد آن بستها ور افتاد. کسى که جرمى مرتکب مى‏شد و مأمورین مى‏خواستند او را بگیرند، مى‏رفت به خانه یک مرد متنفّذ، یک عالم روحانى و آنجا مى‏نشست و هیچ قدرتى نمى‏توانست او را از بست خارج کند. جرم مرتکب شده بود و به حکم قانون عرفى و قانون شرعى باید محاکمه و مجازات شود، ولى نه، آقا رفته در فلان خانه بست نشسته و چه کسى جرئت مى‏کند او را از بست بیرون بیاورد؟ ما خیال مى‏کنیم در دستگاه الهى هم از این بستهاى موهوم وجود دارد! نه، این جور نیست. قسم به خود حسین بن على علیه السلام این جور نیست. قسم به خود حضرت رضا علیه السلام این جور نیست. اصلًا این خلاف فکر حسین بن على علیه السلام است، خلاف فکر علىّ بن ابى‏طالب علیه السلام است، خلاف فکرحضرت رضا علیه السلام است. آنها در همه عمرشان و در زندگى خودشان این حرفها را نپذیرفتند، آیا در مماتشان مى‏پذیرند؟! شما وقتى نهج‏البلاغه را مطالعه مى‏کنید مى‏بینید در این کتاب دو مطلب است که مرتب تکرار مى‏شود: تقوا و عمل. ما چشمهایمان را مى‏بندیم و مى‏گوییم اینها را قبول نداریم. ما نه به تقوا اعتقاد داریم و نه به عمل، یک عمر زندگى مى‏کنیم بدون تقوا و عمل، بعد وصیّت مى‏کنیم که ما را ببرند در نجف دفن کنند، کارمان درست مى‏شود!!
دو حدیث نبوى‏
دو حدیث در همین زمینه از رسول اکرم صلى الله علیه و آله بخوانم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله در روزهاى اول بعثتشان که آیه نازل شد: وَ انْذِرْ عَشیرَتَکَ الْاقْرَبینَ «1»  بنى‏هاشم را جمع کرد و فرمود: بنى‏هاشم! بنى‏عبدالمطّلب! نبینم که در روز قیامت مردم دیگر بیایند در محضر عدل پروردگار با توشه عمل صالح ولى شما بیایید و اتّکالتان به من باشد و بگویید پیغمبر از ماست که این به حالتان فایده نخواهد بخشید. و از این بالاتر در روایت است که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله رو مى‏کند به یگانه فرزند عزیزش وجود مقدس صدیقه طاهره سلام‏اللَّه علیها- آن کسى که درباره‏اش مى‏گوید: بِضْعَةٌ مِنّى او پاره جگر من است- و مى‏فرماید: یا فاطِمَةُ اعْمَلى بِنَفْسِکِ دخترکم! خودت براى خودت عمل کن انّى لااغْنى عَنْکِ شَیْئاً من به درد تو نمى‏خورم، از انتسابت با من کارى ساخته نیست. تعلیمات مرا بپذیر و دستورات مرا عمل کن، مگو پدرم پیغمبر است. پدرم پیغمبر است، به دردت نمى‏خورد، به دستور پدرت عمل کردن به دردت مى‏خورد.
شما وقتى زندگى حضرت زهرا را مطالعه مى‏کنید، مى‏بینید در فکر این انسان کأ نّه وجود ندارد که من دختر پیغمبر آخرالزمان هستم. حدیث است که وقتى به محراب عبادت مى‏ایستاد بدنش به لرزه در مى‏آمد، ماهیچه‏هاى بدنش مى‏لرزید، از خوف خدا گریه مى‏کرد. شبهاى جمعه را تا صبح نمى‏خوابید و مى‏گریست. زندگى علىّ بن ابى‏طالب علیه السلام را ببینید. من نمى‏دانم چرا ما این جور شدیم؟! اگر بناست این نسبتها منهاى عمل به درد بخورد، اگر عمل در کار اثرى نداشته باشد، حضرت زهرا که از همه شایسته‏تر بود و همچنین امام زین‏العابدین علیه السلام، امام حسن علیه السلام، امام‏ حسین علیه السلام و خود علىّ بن ابى‏طالب علیه السلام که گاهى مى‏دیدند در دل شب از خوف خدا غش کرده است، چه علتى داشت؟ آیا او فکر نمى‏کرد که من اولین مؤمن به اسلام هستم، من داماد پیغمبر هستم و پیغمبر شخصاً به من علاقه دارد؟ این، تعلیم اسلام بود. اسلام وقتى صحیح تعلیم داده مى‏شد نتیجه‏اش این بود که پسر پیغمبر روى انتسابش به پیغمبر هرگز حساب نمى‏کرد، روى عمل خودش حساب مى‏کرد، حسابش فقط روى این بود که برنامه پیغمبر را اجرا کند.
این یکى از آسیب هایى است که بر تفکر اسلامى از صدر اسلام وارد شد، اما این آسیب در صدر اسلام ضعیف بود و عرض کردم که شیعیان و اکثریت اهل تسنن در مقابل این فکر بودند، اما به علل مختلفى این فکر توسعه پیدا کرد و مثل یک خوره که ما را بخورد، خورد. بعد ببینید در این زمینه چه خوابها و چه قضیه‏ها نقل مى‏کنند.
موضوعى است که من چند بار در مجامع عرض کرده‏ام. البته خواب است، اساسى ندارد ولى از نظر سوء تربیت و بدآموزى خیلى اثر دارد. مقدس اردبیلى در میان علماى شیعه معروف به زهد و تقواست و واقعاً هم این جور بوده، مرد ملّا و فقیه محققى است و شیخ انصارى از ایشان به «محقق اردبیلى» تعبیر مى‏کند. مرد بسیار بسیار متقى و زاهدى است و براى او حتى کرامتها نقل مى‏کنند. در اینکه مرد عمل بوده است و آن طور که خودش فکر مى‏کرده و تشخیص مى‏داده اهل عمل بوده است، شکى نیست.
این مردى که مجسمه عمل بود، بعد از مردنش کسى مى‏گوید که من او را در خواب دیدم، از او پرسیدم خدا با تو چه کرد؟ گفت: خدا به من محبت کرد، عنایت کرد. گفتم چه چیز تو را نجات داد؟ گفت: «دیدیم بازار عمل کساد است.» یعنى چه؟! قرآن مى‏گوید: بازار عمل رواج است، آن وقت یک خواب به ما مى‏گوید بازار عمل کساد است؟! اگر بازار عمل کساد است پس بازار چه چیز رواج است؟! اینهاست که مثل خوره تا مغز استخوان ما را مى‏خورد و ما را فاسد مى‏کند.
روایتى هم از حضرت باقر علیه السلام برایتان مى‏خوانم. البته روایات زیادى است که در کتاب کافى هست.
حضرت باقر علیه السلام پیغامى دارند براى شیعیان تحت عنوان ابْلِغْ شیعَتَنا یا : ابْلِغوا شیعَتَنا .
. معلوم مى‏شود حضرت احساس مى‏کرده‏اند که همین فکر غلط که طبیعت تنبل‏پرور انسان آن را مى‏پذیرد، در بین شیعیان هم دارد رواج پیدا مى‏کند. فرمودند:
از طرف ما به شیعیان ما ابلاغ کنید که شیعه ما نیست مگر کسى که اهل ورع و پارسایى و تقوا و اهل اجتهاد باشد (اجتهاد در اینجا یعنى کوشش)، اهل کوشش و فعالیت و عمل باشد. غیر از این ما شیعه‏اى را هرگز نمى‏پذیریم.
در نهج‏البلاغه است که کسى آمد خدمت امیرالمؤمنین على علیه السلام، عرض کرد مرا نصیحتى بفرمایید. حضرت در مقام نصیحت او چند جمله فرمودند که اولین جمله‏اش این است:
لاتَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُو الْاخِرَةَ بِغَیْرِ عَمَلٍ وَ یُرَجِّى التَّوْبَةَ بِطولِ الْأمَلِ، یَقولُ فِى الدُّنْیا بِقَوْلِ الزّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ فیها بِعَمَلِ الرّاغِبینَ «2».
اگر ما امروز به على علیه السلام عرض کنیم آقا ما را نصیحتى کنید، قطعاً از همین ردیف با ما صحبت خواهد کرد. فرمود: از کسانى مباش که امید به آخرت مى‏بندند ولى بدون عمل (این، امید و رجاء کاذب است) و از آن کسان مباش که توبه را دوست دارد و دلش مى‏خواهد توبه کند ولى با طول امل و آرزوهاى دراز، یعنى توبه را تأخیر مى‏اندازد و با خود مى‏گوید دیر نمى‏شود، وقت هنوز باقى است. مى‏فرماید:
اى مرد! از آن کسان مباش که آخرت را دوست مى‏دارد ولى نمى‏خواهد عمل کند.
معنى جمله بعد این است: از آن کسانى مباش که وقتى سخن مى‏گوید سخن کسى است که به مادیات دنیا بى‏اعتناست ولى وقتى پاى عمل به میان مى‏آید آدم اسیر و بیچاره‏اى است، عملش عمل شیفتگان و مغرورین به دنیاست.





در این وبلاگ
در کل اینترنت