اظهار نظری خلاف انتظار
اظهار نظری خلاف انتظار
امام هادی (ع) در سال 234 هجری قمری به شهر سامرا که در آن زمان پایتخت دولت عباسیان بود فرا خوانده شدند و تا آخر عمر در این شهر به صورت یک تبعیدی و تحت نظر مستقیم دربار زندگی کردند و پیوسته با مزاحمتها ، دستگیری ها و جلب و احضار و آزار حکومت روبرو بودند . در این دوران شهر سامرا تازه ساخته شده بود و هر روز بر رونق و آبادنی آن افزوده می شد . با توجه به شرایط سخت ایشان در این دوران و رونق ظاهری شهر سامرا انتظار این بود که اگر بخواهند در مورد این شهر اعلام نظر کنند ، اظهار نارضایتی از حضور در این شهر نمایند و از سوی دیگر آبادانی و توسعه بیشتر شهر را پیش بینی کنند . اما با کمال تعجب سخنی از ایشان نقل شده که هم از اظهار رضایت ایشان از این شهر حکایت دارد و هم نسبت به آینده شهر اظهار می دارند که خراب و متروک خواهد شد .
این سخن ایشان در کتاب امالی شیخ طوسی (م 460 ) چنین آمده است ؛
المنصوری ، عن عم أبیه ، قال : قال یوما الامام علی بن محمد ( علیهما السلام ) : یا أبا موسى ، أخرجت إلى سر من رأى کرها ، ولو أخرجت عنها خرجت کرها . قال : قلت : ولم یا سیدی ؟ قال : لطیب هوائها وعذوبة مائها وقلة دائها . ثم قال : تخرب سر من رأى حتى یکون فیها خان ، وبقال للمارة ، وعلامة تدارک خرابها تدارک العمارة فی مشهدی من بعدی .(امالی شیخ طوسی ص 281 ح 545)
ترجمه
راوی می گوید: امام هادی (ع) روزی به من فرمودند : من به زور و با نارضایتی به سامرا آورده شدم و اگر قرار باشد از این شهر بروم باز هم به زور و با نارضایتی خواهد بود . عرض کردم چرا ؟ فرمودند : به خاطر هوای پاکیزه و آب گوارا و کمی بیماری در آن . سپس فرمود : روزی خواهد رسید که تمام سامرا خراب شود و به جز یک مسافر خانه و یک بقالی برای رهگذران چیزی در آن باقی نماند . شروع ساختمان بر روی محل قبر من ، نشانه آغاز خرابی در آن ، خواهد بود .
نکات قابل توجه در این حدیث
نکته اول : امام هادی با این که در سامرا تبعیدی بودند و با آزار و اذیت حکومت روبرو بودند با این حال در هنگام داوری در باره شهر به ویژگی های ارزشمند شهر اشاره می کنند و از این فرصت برای تبیین برخی مولفه های رضایتمندی از محیط زندگی ، استفاده می کنند . از نگاه اخلاقی نیز این سخن ایشان به معنای عدم انفعال در برابر تلخی ها و از دست ندادن روحیه انصاف در داوری است . گفتنی است محتوی این نکته در یاداشت های قبلی تحت عنوان «مولفه های رضایتمندی از محیط زندگی » آمده است .
نکته دوم : خبر دادن امام از خرابی سامرا در آینده - که در زمان آبادانی و رونق آن بیان شده - خبری غیبی است که باید دید چه زمانی تحقق یافته است . نکته قابل توجه در این خبر غیبی تصریح نویسندگان سده های بعد به وقوع چنین خرابی در سامراست .
یاقوت حموی (م 626) در معجمالبلدان (ج3 ص176 ) در باره سامرا می نویسد :
سامرا از دوران معتصم که بنیان نهاده شد تا اواخر دوره منتصر پیوسته در حال توسعه و آبادانی بود . با روی کار آمدن مستعین و پدید آمدن اختلافات بین امیران ترک لشکر خلافت ، عظمت این شهر رو به افول نهاد و سر انجام در دوره معتضد (به خلافت رسیده در سال 279) به طور کامل از دولتیان خالی شد و مرکز خلافت از سامرا به بغداد منتقل شد و این شهر به گونه ای رو به خرابی نهاد که فقط سرداب غیبت { که محل قبر امام هادی نیز هست } و محله ای دورتر از آن به نام کرخ سامرا باقی ماند و باقی شهر به گونه ای خراب شد که بیننده از دیدن آن به وحشت می افتاد . این خرابی دهشتناک پس از آن اتفاق افتاد که زمانی در روی زمین شهری زیباتر و بزرگتر و وسیعتر و آرامش بخش تر از آن وجود نداشت پس منزه است خدایی که نه زوال می پذیرد و نه دگرگون می شود . مهلبی در کتابش می نویسد : من از نماز صبح به بعد وارد یکی از خیابانهای سامرا شدم و تا ظهر در این خیابان حرکت می کردم ولی اثری از خانه سالم ندیدم . فقط دیوار خانه ها باقی مانده بود و از در و سقف آنها خبری نبود . بعد از ظهر نیز مسیر را ادامه دادم تا این که به معدودی ساختمان سالم رسیدیم . روز بعد نیز در شهر گشتیم و تا ظهری اثری از خانه سالم ندیدیم . شکی نیست که محدوه ساختمانی این شهر به بیش از هشت فرسخ می رسید .
متن کتاب معجم البلدان
و لم تزل کل یوم سر من رأى فی صلاح و زیادة و عمارة منذ أیّام المعتصم و الواثق إلى آخر أیّام المنتصر ابن المتوکل، فلمّا ولی المستعین و قویت شوکة الأتراک و استبدوا بالملک و التولیة و العزل و انفسدت دولة بنی العبّاس لم تزل سر من رأى فی تناقص للاختلاف الواقع فی الدولة بسبب العصبیة التی کانت بین أمراء الأتراک إلى أن کان آخر من انتقل إلى بغداد من الخلفاء و أقام بها و ترک سر من رأى بالکلیة المعتضد باللّه أمیر المؤمنین کما ذکرناه فی التاج و خربت حتى لم یبق منها إلا موضع المشهد الذی تزعم الشیعة ان به سرداب القائم المهدی و محلّة أخرى بعیدة منها یقال لها کرخ سامراء و سائر ذلک خراب یباب یستوحش الناظر إلیها بعد أن لم یکن فی الأرض کلّها أحسن منها و لا أجمل و لا أعظم و لا آنس و لا أوسع ملکا منها، فسبحان من لا یزول و لا یحول، و ذکر الحسن بن أحمد المهلبی فی کتابه المسمّى بالعزیزی قال: و أنا اجتزت بسر من رأى منذ صلاة الصبح فی شارع واحد مادّ علیه من جانبیه دور کأن الید رفعت عنها للوقت لم تعدم إلّا الأبواب و السقوف، فأمّا حیطانها فکالجدد، فما زلنا نسیر إلى بعد الظهر حتى انتهینا إلى العمارة منها، و هی مقدار قریة یسیرة فی وسطها، ثمّ سرنا من الغد على مثل تلک الحال فما خرجنا من آثار البناء إلى نحو الظهر، و لا شک أن طول البناء کان أکثر من ثمانیة فراسخ.
علاوه بر یاقوت در معجم البلدان ، نویسنده دیگری به نام سمعانی (م 562) در کتاب الانساب خود از خرابی سامرا گزارش کرده است . وی می نویسد :
شهر سامرا را معتصم بنا نهاد تا این که خلفای بعد از وی دوباره مرکز خلافت را به بغداد منتقل کردند . اکنون اکثر قسمت های این شهر خراب است و فقط بخش اندکی سالم باقی مانده است .
متن کتاب الانساب
بلدة على دجلة فوق بغداد بثلاثین فرسخا یقال لها سرمنرأى فخففها الناس و قالوا سامراء ، و بها السرداب المعروف فی جامعها الّذی تزعم الشیعة أن مهدیهم یخرج منه، و قد ینسبون إلیها بالسرّمرّى أیضا، و قیل إنها مدینة بناها سام فقیل بالفارسیة سام را أی هی لسام، و قیل بل هو موضع وضع علیه الخراج فقالوا بالفارسیة: سآامره ، أی هی موضع الحساب، و خربت هذه البلدة، ثم بناها المعتصم لما ضاق بغداد عن عسکره، و کان إذا رکب یموت جماعة من الصبیان و العمیان و الضعفاء لازدحام الخیل و ضغطها و وطئها ، فاجتمع أهل الخیر على باب المعتصم و قالوا: إما أن تخرج من بغداد فان الناس قد تأذوا بعسکرک أو نحاربک! فقال: کیف تحاربونى؟ قالوا: نحاربک بسهام السحر- یعنى الدعاء ، فقال المعتصم: لا طاقة لی بذلک! و خرج من بغداد و بنى سرمنرأى و سکنها ، و کان الخلفاء بعده یسکنونها إلى أن انتقلوا بعد ذلک إلى بغداد ، و الساعة قد خرب أکثرها و لم یبق بها إلا جمع یسیر .
آدرس : الأنساب،ج7،ص:28
مشخصات نشر: الأنساب، أبو سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی السمعانى (م 562)، تحقیق عبد الرحمن بن یحیى المعلمى الیمانى، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولى، 1382/1962.ُُُُُُُُُّّّّّّّّّ