سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نکته نگار

گزارشی از توجه پیامبراکرم (ص) به افکار عمومی

گزارشی از توجه پیامبراکرم (ص) به افکار عمومی
در این یادداشت گزارش های برخی از مورخان و محدثان از توجه پیامبر اکرم (ص) به حساسیت های افکار عمومی مورد توجه قرار گرفته است.هر چند نسبت دادن یک سیره به معصوم نیازمند طی مراحل مختلف علمی برای اطمینان از انتساب یگ گزاره به معصوم است اما نفس وجود برخی گزارش ها در زندگی معصوم از نگاه نسل امروز اهمیت دارد چه این انتساب اثبات شود و چه اطمینان نوعی بدان به دست نیاید از این رو در این یادداشت فارغ از ارزیابی های سندی و متنی، به ارزش مسئله افکار عمومی در متون دینی توجه نشان داده ایم؛
بر اساس گزارش مورخان، در سال نهم هجرت به هنگام بازگشت لشکر اسلام از تبوک گروهی از منافقان تصمیم به ترورپیامبر(ص) گرفتند. از آنجا که در مسیر برگشت لشگر، شب هنگام، به گردنه ای می رسیدند آنان می خواستند در این گردنه شتر ایشان را پی کنند تا ایشان به دره پرت شوند وبه شهادت برسند و بدین گونه هم به مقصود خود برسند و هم شناخته نشوند اما پیامبر(ص) از نقشه آگاه شدند و ازعمار و حذیفه که دو نفر از صحابه مورد اطمینان ایشان بودند خواستند به هنگام عبور از گردنه مراقبت کنند.عمار افسار شتر را گرفت و حذیفه از پشت سر، شتر را می راند. منافقان صورت های خود را پوشاندند و در گردنه به ایشان نزدیک شدند اما با نهیب پیامبر(ص) و ضربات عمار به مرکب هایشان مواجه شدند و فرار کردند و سریعا به میان لشکر بازگشتند . پیامبر (ص) از عمارپرسیدند آنها را شناختی گفت خودشان را نشناختم چون صورت های خود را پوشانده بودند اما از نشان های شترانشان برخی را شناختم. پیامبر(ص) اسامی آنها را به عمار و حذیفه گفتند. آنها گفتند پس نامهای آنان را به قبایل وخاندانشان بگوید تا سرهای آنها را برای شما بفرستند در این هنگام بود که ایشان فرمودند :
«لا، أکره أن یتحدث العرب بینها أن محمدا قاتل لقومه، حتى إذا أظهره الله بهم أقبل علیهم یقتلهم»(1)
ترجمه
نه . من این کار را نمی کنم زیرا دوست ندارم در بین عرب ها این حرف شایع شود که محمد به همراه یارانش به جنگ دشمنانش رفت و حالا که خداوند به کمک آنان, او را بر دشمنان چیره ساخته، رو به یارانش کرده و آنان را می کشد.
چنانکه در این گزارش آمده یاران نزدیک پیامبر (ص) پس از مشاهده جسارت منافقان در اقدام به قتل ایشان، خواستار مجازات اعدام برای آنان شدند زیرا در نگاه آنان بدیهی بود که برنامه ریزی برای قتل زمامدار و رهبر یک ملت و اقدام به آن، خیانت و دشمنی به شمار می آید و چنین کسانی شایسته مجازات اعدام هستند.
اما پاسخ پیامبر(ص) به آنان حکایت از آن دارد که ایشان در این تصمیم گیری به اموری توجه دارند که از نگاه این دو صحابی بزرگوارمخفی مانده است؛
-     از آنجا که نهضت ایشان با ادعای پیامبری همراه بود، جامعه عرب آن روزگار، رفتار پیامبر(ص) و اصحابش را با دقت و حساسیت بیشتری زیر نظر داشت.
-    افکار عمومی هر جامعه، بسته به نوع فرهنگ وپیشینه تاریخی که دارد از حوادث و رفتار شخصیتها، برداشت و فهم خاص خود را دارد و بدیهی است واکنش آن نیز بر اساس همین فهمش خواهد بود.
-    بدین ترتیب، جامعه عرب دوره پیامبر(ص) نیز از حوادث و امور، تحلیل و فهم خود را داشت و باور عمومی مردمان این جامعه¬، بر این اساس،  شکل می گرفته است. 
-    از دیگر سوی، بازخورد رفتار شخصیتها، در میان تمام مردم به یک گونه نیست بلکه بسته به دوری یا نزدیکی تفاوت دارد مثلا در خصوص رفتار پیامبر(ص)، صحابه ای که با ایشان بودند و از نزدیک شاهد وقایع بودند مسائل را به گونه ای می فهمیدند و آنان که بیرون از این مجموعه بودند با نگاه بیرونی به وقایع، برداشت و تحلیل دیگری داشتند.
-    با توجه به این که اکثریت جامعه عرب، بیرون از حلقه یاران پیامبر(ص) بودند طبیعی است که به این مجموعه نگاه بیرونی داشته باشند و از دور به نهضت پیامبر(ص) نگاه کرده و تحولات و تصمیم گیری ها در این مجموعه را  با فهم و برداشت خود تحلیل کنند و کاری به حقایق و واقعیتها نداشته باشند.
-    باید توجه داشت که تحلیل و برداشت این اکثریت، به دلیل سازگاری با فرهنگ و روحیات مردمان آن سامان، به راحتی نشر پیدا می کرد، مورد پذیرش قرار می گرفت و به یک باور تبدیل می شود و این گونه است که پیامبر(ص) نگران شکل گرفتن باورهای باطل و خطرناک نسبت به خودشان هستند.
به نظر می رسد توجه پیامبر(ص) به این امور روانی در اجتماع که امروزه با عنوان «افکارعمومی» از آن یاد می شود، باعث شده تا از برخی تصمیم گیری های درست نیز خود داری کنند چرا که آثار منفی این تصمیم به آبروی نهضت ایشان لطمه وارد می کرد و با هدف ایشان یعنی هدایت مردم و نجات آنها از گمراهی، منافات داشت چرا که لازمه هدایت یافتن آنان توسط پیامبر رحمت، اعتماد به سلامت نهضت ایشان از آلودگی های رایج در میان قدرتمندان و کشورگشیان است .
این رفتار پیامبر(ص) در حوادث دیگر نیز گزارش شده است(2). در سیره دیگر معصومان نیز شاهدیم به خاطر فشار افکار عمومی از برخی اقداماتی که انجام آنها را لازم و درست می دانستند، دست کشیدند. در دوره خلفا برخی بدعت ها در مخالفت با سیره پیامبر(ص) رایج شد که خود به یک سنت تبدیل شدند امام علی (ع) پس از خلافت نتوانستند با آنها برخورد کنند چون افکار عمومی تحمل مقابله با آنها را نداشت به عنوان نمونه ایشان به جماعت خواندن نماز تراویح در ماه رمضان را نهی کردند چون در سیره پیامبر(ص) نبود بلکه ازابتکارات خلیفه دوم عمر بن خطاب بود اما مردم با فریاد «وا سنة عمرا» اعتراض کردند امام که اوضاع را چنین دیدند از تغییر دیگر سنت های همانند آن خودداری کردند اما در خصوص تقسیم عادلانه و مساوی بیت المال هیچ ملاحظه ای نکردند و با پذیریش خطرات این کار، حاضر به عقب نشینی از تصمیم خود نشدند.(3) ایشان خود تصریح دارند که اگر حکومتشان تثبیت شود بسیاری از سنت های باطل را برمی چینند.(4) در سیره امام صادق (ع) نیز چنین ملاحظاتی دیده می شود(5).
برپایه گزارش هایی از این دست، روشن می گردد که رعایت حساسیتهای افکار عمومی در مواردی که درسرنوشت نهضت یا در رسیدن به اهداف بالادستی آن، تاثیر گذار است امری لازم و منطقی است چرا که هزینه عدم رعایت آن به مراتب بیش از منافع اقدامی است که واکنش منفی افکار عمومی را در پی داشته است.اما اگر رابطه برعکس شود و هزینه رعایت آن منجر به از دست رفتن رکن مهم و نقش آفرین ازنهضت یا بازماندن از اهداف کلان و کلیدی شود در این صورت ادامه مسیر و پافشاری بر تصمیم درست کاری بسزا خواهد بود مانند بسیاری از موارد برخود اسلام با باورهای جاهلی مثل بت پرستی، زنده به گورکردن دختران و ... که بدون توجه به بازخوردهای منفی اعراب جاهلی با آنها برخورد شد و آرام آرام از میان جامعه عرب ریشه کن شد. 

....................................................پاورقی ها..................
1.    تاریخ‏ الإسلام عن ابن إسحاق، عن الأعمش، عن عمرو بن مرّة، عن أبی البختریّ، عن حذیفة، قال: کنت آخذا بخطام ناقة رسول الله صلّى الله علیه و سلم أقود به، و عمّار یسوقه، أو قال عمّار یقوده و أنا أسوقه، حتى إذا کنا بالعقبة، فإذا أنا باثنی عشر راکبا قد اعترضوه فیها، فأنبهت رسول الله صلّى الله علیه و سلم، فصرخ بهم فولّوا مدبرین. فقال لنا رسول الله صلّى الله علیه و سلم: [هل‏] عرفتم القوم؟ قلنا: لا، قد کانوا ملثّمین. قال:
هؤلاء المنافقون إلى یوم القیامة، أرادوا أن یزحمونی فی العقبة لأقع. قلنا: یا رسول الله، صلّى الله علیه و سلم أولا تبعث إلى عشائرهم حتى یبعث إلیک کلّ قوم برأس صاحبهم؟ قال: لا، أکره أن یتحدّث العرب أنّ محمدا قاتل بقوم حتّى إذا أظهره [الله‏] بهم أقبل علیهم فقتلهم. ثم قال: «اللَّهمّ ارمهم بالدّبیلة».
قلنا: یا رسول الله، و ما الدّبیلة؟ قال: «شهاب من نار یقع على نیاط قلب أحدهم فیهلک» .
آدرس : تاریخ‏الإسلام، ذهبی : ج‏2،ص:648.
مشخصات کتابشناسی :  تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمس الدین محمد بن احمد الذهبى (م 748)، تحقیق عمر عبد السلام تدمرى، بیروت، دار الکتاب العربى، ط الثانیة، 1413/1993.
2.    مانند ماجرای اعتراض حُرقوص بن زُهَیر به پیامبر(ص) در خصوص نحوه توزیع غنایم جنگی نبرد حنین. در این جنگ مسلمانان غنایم زیادی به دست آوردند اما پیامبر(ص) به خاطر تألیف قلوب تازه مسلمانان بخش زیادی از آنها را به آنان بخشید و مابقی را بین لشکریان تقسیم کرد.گزارش اعتراض این شخص - که بعدا در زمان امیر مومنان سردسته خوارج شد و پیامبر نیز خبرغیبی آن را در همین ماجرا دادند - در منابع مختلف آمده که ما آن را از صحیح بخاری نقل می کنیم؛
صحیح مسلم عن جابر بن عبد اللّه: أتى رَجُلٌ رَسولَ اللّهِ صلى الله علیه و آله بِالجِعرانَةِ مُنصَرَفَهُ مِن حُنَینٍ وفی ثَوبِ بِلالٍ فِضَّةٌ، ورَسولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله یَقبِضُ مِنها، یُعطِی النّاسَ، فَقالَ: یا مُحَمَّدُ! اعدِل. قالَ: وَیلَکَ! ومَن یَعدِلُ إذا لَم أکُن أعدِلُ؟ لَقَد خِبتَ وخَسِرتَ إن لم أکُن أعدِلُ. فَقالَ عُمَرُ بنُ الخَطّابِ: دَعنی یا رَسولَ اللّهِ فَأَقتُلَ هذَا المُنافِقَ. فَقالَ: مَعاذَ اللّهِ أن یَتَحَدَّثَ النّاسُ أنّی أقتُلُ أصحابی، إنَّ هذا و أصحابَهُ یَقرَؤونَ القُرآنَ لا یُجاوِزُ حَناجِرَهُم، یَمرُقونَ مِنهُ کَما یَمرُقُ السَّهمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ.( صحیح مسلم: ج 2 ص 740 ح 142)
صحیح مسلم به نقل از جابر بن عبد اللّه: در بازگشت از غزوه حُنین، در جِعرانه، پیامبر خدا از [دامانِ‏] جامه بِلال، نقره [هاى غنایم‏] را بر مى‏گرفت و به رزمندگان عطا مى‏کرد. در این حال، مردى نزد وى آمد و گفت: اى محمّد! عدالت پیشه کن!
فرمود: «واى بر تو! اگر من عدالت نورزم، چه کسى عدالت مى‏ورزد؟ اگر من عادل نبودم، تو زیان و خسران مى‏دیدى».
عمر بن خطّاب گفت: اى پیامبر خدا! مرا وا گذار تا این منافق را بکشم.
فرمود: «پناه بر خدا از این که مردم بگویند من یارانم را مى‏کشم! این فرد و یارانش قرآن مى‏خوانند، امّا [قرآن‏] از گلوهاشان در نمى‏گذرد؛ و از دین خارج مى‏شوند، آن گونه که تیر از هدف خارج مى‏شود».
چنانکه مشاهده می شود در این گزارش نیز از پیامبر نقل شده؛« مَعاذَ اللّهِ أن یَتَحَدَّثَ النّاسُ أنّی أقتُلُ أصحابی؛ پناه بر خدا از این که مردم بگویند من یارانم را مى‏کشم!»
3.    الإمام علیّ علیه السلام: وَاللّهِ لَقَد أمَرتُ النّاسَ أن لا یَجتَمِعوا فی شَهرِ رَمَضانَ إلّا فی فَریضَةٍ، و أعلَمتُهُم أنَّ اجتِماعَهُم فِی النَّوافِلِ بِدعَةٌ، فَتَنادى بَعضُ أهلِ عَسکری مِمَّن یُقاتِلُ مَعی: یا أهلَ الإِسلامِ، غُیِّرَت سُنَّةُ عُمَرَ، یَنهانا عَنِ الصَّلاةِ فی شَهرِ رَمَضانَ تَطَوُّعا. ولَقَد خِفتُ أن یَثوروا فی ناحِیَةِ جانِبِ عَسکَری ما لَقیتُ مِن هذِهِ الامَّةِ مِنَ الفُرقَةِ، وطاعَةِ أئِمَّةِ الضَّلالَةِ، وَالدُّعاةِ إلَى النّارِ.( الکافی: ج 8 ص 58 ح 21.)
4.    الإمام علیّ علیه السلام: لَو قَدِ استَوَت قَدَمایَ مِن هذِهِ المَداحِضِ لَغَیَّرتُ‏ أشیاءَ. ( نهج البلاغة: الحکمة 272.)
5.    الکافی عن یُونُس بْنِ یَعْقُوبَ، قَالَ: نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ قَدِ اشْتَرَى لِعِیَالِهِ شَیْئاً وَ هُوَ یَحْمِلُهُ فَلَمَّا رَآهُ الرَّجُلُ اسْتَحْیَا مِنْهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اشْتَرَیْتَهُ لِعِیَالِکَ وَ حَمَلْتَهُ إِلَیْهِمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ لَا أَهْلُ الْمَدِینَةِ لَأَحْبَبْتُ أَنْ أَشْتَرِیَ لِعِیَالِیَ الشَّیْ‏ءَ ثُمَّ أَحْمِلَهُ إِلَیْهِمْ‏.) . الکافى، ج 2، ص 123؛ .(
آگاه باش! به خدا سوگند، اگر به خاطر [حرف‏] مردم مدینه نبود، هر آینه دوست مى‏داشتم که چیزى براى خانواده‏ام خرید کنم و سپس خودم آن را براى آنان حمل کنم.





در این وبلاگ
در کل اینترنت